يکشنبه ۲۹ تير
|
|
سحرگه به همراه وجدان خویش..
|
|
|
|
|
انتها ندارد عشق
پیچکی رونده است
تاعمق جان میرود
و گاهی هلاکت میکند
کم می آوری همچون کودکی در گرس
|
|
|
|
|
من به این ثانیه ها شک دارم
به همین حال و هوا شک دارم
|
|
|
|
|
که چای تلخ کنار لب تو شیرین است...
|
|
|
|
|
بگو آخر چه کنم؟ ✨NouriaN✨نوریان✍️
|
|
|
|
|
دعوت به خودباوری و عشق به خود است
|
|
|
|
|
وعشق چیز بدی هم نبود اماشد
وپشت ِهمت ِدل خم نبوداماشد
زلال مثل توبود وپرازلطافت ِعشق
وهیچ نکت
|
|
|
|
|
در مورد گذر عمر و تنهایی های ناگزیر زندگی و رفتن رفیقان به صورت ناباورانه.
|
|
|
|
|
رمان
رقص سایه ها در سمرقند چشمانت
فصل اول فصل دوم فصل سوم
|
|
|
|
|
می روم راه به هر کوی و گذر سر زده ام..
|
|
|
|
|
راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرار
|
|
|
|
|
تو نیستی
و از دوریت
جیرجیرک های خانه
آواز نبودنت را
تا سحر سر می دهند
و شب تاب ها نیز
به
|
|
|
|
|
کسی پاسخ نمیگوید
سلامی گرم گفتم منتظر اما
کسی پاسخ نمیگوید
نمیدانم چرا یا از چه رو
|
|
|
|
|
غدیر وادی عرفان به عالم بالا است
|
|
|
|
|
یک غزل و يک رباعی از مهدی ملکی الف
|
|
|
|
|
وسطِ هیاهوی رنگ و ریا،
چقد آدما بدل به بد بشن
پشت پرده سد میشن حقیقتا
الکیها از الک که رد بشن
|
|
|
|
|
اتوبوسها
صادقترین موجودات کرهی زمین هستند…
|
|
|
|
|
دل به دریا زده سیراب کند دریا را
در زلالِ رخ خود غرق کند دنیا را
|
|
|
|
|
در ههرنفسی تو را جوان میبینم
برشانه خود تو را همای میبینم
شاعرشده ام بیت غزلهای منی
در قصیده ام م
|
|
|
|
|
ترسیدم از این عشق، که در قاب نباشم
در جاذبهی چشم تو، جذاب نباشم
با اینهمه مرداب در این دشتِ پُ
|
|
|
|
|
تو سکوت کن که ریشه در صبر دارد ....
|
|
|
|
|
شب های بسیاری نبودت را به دامان
|
|
|
|
|
غرورخانواده به هیبت پدرزنده است..
|
|
|
|
|
کاش شاگرد تو باشم در کلاس عاشقی
|
|
|
|
|
غم بر روی دلم سایه زد و
در خلوت خود، یکدفعه خاموش شدم
خاموش شدن، حکمتِ جان بود
در این راهِ ثقی
|
|
|
|
|
دلم برای خودِ من همیشه میسوزد
|
|
|
|
|
باید که تو عادت بکنی زخم زبان را
تا غصه به یغما نبرد تاب و توان را ....
|
|
|
|
|
نمایشنامه ی عاشقانه ی
در سایه سار نارنج
|
|
|
|
|
🌿 به یاد دختری که سنگ مزار نمیخواهد، چون در دلها دفن شده است.
|
|
|
|
|
امشب بیا و دستی بر شانه ام بیاویز
بر شانه ی سترگِ مردانه ام بیاویز
|
|
|
|
|
شوق پرواز سر به هوایم کرده
از هیاهوی جهان جدایم کرده
دریغا بال دل مرا شکسته اند
به گمانم
|
|
|
|
|
گفته بودم گر بروی بی سر و سامان بشوم/آواره هر کوچه خیابان بشوم
رفتی و هیچ نماند از دل من/گفته بودی
|
|
|
|
|
شعر دوازده روز
از کیمیا ساعیان
*قسم بر خاک پاک مام مهدم
همان خاکی که هر جایش شهیدی ست
*ز نسل آ
|
|
|
|
|
✍️ ترانه سرا: م.مدهوش(یامور)❤️🔥
|
|
|
|
|
با زمستان،دل من بیعتِ دیرین دارد
|
|
|
|
|
شعر از کیمیا ساعیان
*ای مادر دریایی، نامی پر از زیبایی
ای قدرت ایرانی، تاج خلیج مایی
*ای مادر
|
|
|
|
|
ای کاش بعد از من، کمی در شعرهایم گم شوی
تا آنچه را ناگفته مانده، خود درِ گوشت کنم
|
|
|
|
|
درجوانی درد براش معنا نداشت
دراین پیری درد شده معنای او
|
|
|
|
|
این منم مقابلت، ببین مقابلت منم/
این منم که شعرگونه با تو حرف میزنم
...
|
|
|
|
|
در تاریک ترین شب صدایی آمد. ـ.
|
|
|
|
|
عمرت کفاف دیدن آفاق را نداد!
|
|
|
|
|
من داستان هایم را برای تو نوشتم
|
|
|
|
|
نه دستم با دلم یار است ....
|
|
|
|
|
ای کاش از اول نمیدیدمت تو را
یا کاش ببینم همه اش خوابِ خواب بود
حدیث_شباهنگ
|
|
|
|
|
نه پرسیدی چه شبهایی، به یادت گریه میکردم
نه دیدی اشک پنهانی، در آغوشم، همین کافیست
|
|
|
|
|
زلف بازی کردی و من شا نه ام. ۲
ساختی زنجیرو من دیوا نه ام
گل شدی درباغ عشق وعاشقی
دیدمت ، مانند ی
|
|
|
|
|
ای غرق شده به بحر آمال
آخر چه رسد به تو از این حال؟؟
|
|
|
|
|
تو هوایی که برای نفسم اجباری ...
|
|
|
|
|
نغمه آرامش جز شعر هایی هست که در خلوت تنهایی نوشته شده
|
|
|
|
|
دوباره کرببلا دوباره عاشورا
|
|
|
|
|
در مورد این که ایرانیان مثل شیر هستند.
|
|
|
|
|
عجب موجودیست آدم
اولش گِل
آخرش هم میرود به زیرِ گِل
|
|
|
|
|
در خاک و خون، لبتشنه مردان خدا رفت
تیر ستم، تا عمقِ جانِ اولیا رفت
با حلق خشک، آیات قرآن را سرو
|
|
|
|
|
به زیبایی یک لبخند قسم
و به زیبایی آن گریه شوق
وبه دلهای پاک هرچه آینه هست قسم
برچه قسم؟
به هراس
|
|
|
|
|
بر مدار مصرع دل می چرخد...
|
|
|
|
|
شمعِ شامِ فرقتم، کی خواهمش صبحِ وصال؟
حالِ من در سوختن باشد، نخواهم دیگر حال؟
|
|
|
مجموع ۱۳۲۷۵۱ پست فعال در ۱۶۶۰ صفحه |