يکشنبه ۲۲ مهر
|
|
✍️M.Madhoosh🌧️
🇹🇷Türkçe şiir🇹🇷
|
|
|
|
|
تا از نگهت سیر نگردم
از چشم چرانی و تماشا
از زل زدن دائم و بی وقفه محال است
خود را بکنم دور
دور
|
|
|
|
|
سرمنشأ خیری شد ،
شرّی که بپا کردم
|
|
|
|
|
من از میقات به سیرت باغ مشکوکم
|
|
|
|
|
توبره ی کنجِ رُباط و رقص مستانه چکار
|
|
|
|
|
چهل روز است من بی تو چو ابری زار می گریم
چهل شب از عروجت رفت و من بسیار می گریم
امیدم رفت و ن
|
|
|
|
|
✍️ترانه سرا: م.مدهوش(یامور)🕊️
🎧 دکلمه: بانو هستی احمدی🌟
|
|
|
|
|
ای دل به تو گفته بودم
دست از عشق بکن
که هست همش درد
|
|
|
|
|
جای دنجی ست آشپزخانه
میروم من که شام بگذارم
بغض خود را برای فردا با
اختیارات تام بگذارم
|
|
|
|
|
او " کــبـاب " مـیخــورد !!
مـن " کـبـاب " مـیشـدم ..
|
|
|
|
|
اشک شبها را نمی خواهد دلم
صبح تنها را نمی خواهد دلم
چون که هجرانت به زودی طی نشد
ماه یلدا را نم
|
|
|
|
|
در حسرتِ زندانیِ آوازِ اهریمنِ مرگ / در شعرْ موهایِ تو را دوباره شانه میزنم
|
|
|
|
|
توی کوچه و خیابونای قلبم
خونه ها پلاکاشون اسم تو دارن
|
|
|
|
|
ای کاش که بی فاصله پهلوی تو باشم
رامتو و در چنگ دوبازوی تو باشم
|
|
|
|
|
آدم که دلش رفت
محوه نگهی شد که سراسر پر پر بود
از مهر وعطوفت
حواه نه به سیب و نه به گندم
خامش
|
|
|
|
|
سرابها خود تشنه اند
توان ندارند بر کمک
|
|
|
|
|
باز باران بی ترانه
بی هوای عاشقانه
در سکوتی ظالمانه
در غمی نا باورانه
|
|
|
|
|
واسه یه بغل لطفا آغوش باش
|
|
|
|
|
شعر شدم پشت حقایق سر پیچِ غزل
|
|
|
|
|
من و سکوت
اتاق تاریک
خیره به سقف
دستم صفحه کلید
گوشی را نشانه می گیرد
آرام نوازش میکنم
شور وشو
|
|
|
|
|
وقتی زمین فضاحتی از تست هوش بود
|
|
|
|
|
نادره کوکب شده ای نازنین!
گشته مکدّر دل من، از همین
روی چرا تُرش نمودی صنم
حیفِ تو باشد که کُنی ا
|
|
|
|
|
در جان این جهان
در فصل بیزمان
در ذرههای جان
در شعر من بمان
ای یار بینظیر
...
|
|
|
|
|
یک شبی چون همیشه خوابیدم
وانگهی خواب جالبی دیدم
|
|
|
|
|
مثل یوسف در دلِ مصرم که از کنعان به دور
غرقِ رودِ نعمت و نازم ولی آزاد، نه
|
|
|
|
|
گفت که در مُلک غزل نیست مرگ
عشق بماند به جهان پایدار
|
|
|
|
|
من فکر کنم که واقعا پیر شدم
از بودن و زندگی دگر سیر شدم
|
|
|
|
|
در این گلشن مترسک از نوای شاد می ترسد
ستمها کرده بر گلها از استشهاد می ترسد
|
|
|
|
|
آنکه اعلامِ خدایی میکند
با ستم قدرت نمایی میکند
نزد او محکوم میباشد اگر
هر که حق اش را گدایی می
|
|
|
|
|
درود و عرض ادب
باز در پشت برج آزادی
قاصدک ها اسیر زنجیرند
یاس و نسرین و لاله های سپید
یک به یک
|
|
|
|
|
احوال تو آنگونه که بود،هست نِگارَم؟
|
|
|
|
|
با خیالی راحت
کَفه ی مرگ خودت را بگذار
ای دل دل شده رفته
به غارت خوش باش
که همین عیش تو را بس با
|
|
|
|
|
میدانی؟؟؟
اینجا همه درست کردارند
اما...
کسی حرف راستی نمی گوید
|
|
|
|
|
رنگ گیسویت طلایی ، دخترِ شهریوری
|
|
|
|
|
طلوع ستاره چشم هایت چه زیباست!
|
|
|
|
|
خواهم از شعر شاهکار کنم
عقل واندیشه را بکار کنم
مثنوی را بسی دراز کنم
مدح ایران سرفراز کنم
|
|
|
|
|
چشم روشنگر صبح
یه بغل ترانه ساخت
توی تنهایی شب
یه مسافر جاگذاشت
خط پا خورده دشت
رفت تا مرز افق
|
|
|
|
|
مُهرِ خاموشی زدم بر دور باشِ هرزه گویان ...
|
|
|
|
|
بیخود از خود تا شوی بینی ثمر
تا شود آسان پریدن زین قمر
|
|
|
|
|
آخرین پناه در آغوش شبهای بی پایان...
|
|
|
|
|
«وهیشته»
ای زیباترین آفریده هستی،
ای فرجود دادار،
شیرینترین کام گیتی،
تو آمدی،
در اوج ناامید
|
|
|
|
|
زندگی را سهل بگیریم.
کمی آسان.
کمی زندگی کنیم
|
|
|
|
|
💚 کنون این کلبه ی دل شد سرایت💚
💚سر و تن زیر پایت، جان فدایت 💚
|
|
|
|
|
اسباب بازی من افتاده و شکسته 💔
اما چیزی نگفتم که وسیلم شکسته💔
چند روزیه مامانم هیچ نمیدونه چیزی
ا
|
|
|
|
|
مرگ دیگر گونه کودکی بود
انگشت های باد راهمواره می شمرد
|
|
|
|
|
در شب میلادت
گل زیبا ..........
بهترین ها را من
آرزو خواهم کرد
عمر جاوید و بلند
دل شاد و لب پرخ
|
|
|
|
|
هوا
هوای خُنَک
رقصِ درختِ انگور درحیاط
مرا می برد
به شهرِ شعر
آی دل زنده می شود
سرشار ز ِ شور
|
|
|
|
|
خواهم از شعر شاهکار کنم
عقل واندیشه را بکار کنم
مثنوی را بسی دراز کنم
مدح ایران سرفراز کنم
|
|
|
|
|
از همان لحظه که در دام تو گیر افتادم
|
|
|
|
|
من رشک می ورزم به درد دردمندان
|
|
|
|
|
یک غزل و دو رباعی از مهدی ملکی الف همراه با عنوان
|
|
|
|
|
فروزان!
چه زیبا می رقصی...
|
|
|
|
|
"طنین" گریهی "بــاران" شبیهِ سرنوشت من
"خُروش" ابرِ "پاییزان" شبیه سرنوشت من
"سکوتِ" کهکشان در
|
|
|
|
|
«یک نمایش و بی نهایت اجرا»
صحنه ی یک
پشت شیشه،
بَرّه ی کوچکی میچرخد
در چمنزارِ مصن
|
|
|
|
|
تمامتان فدا شوید ، فدای موی مادرم
سلامتی فقط شود روانه سوی مادرم
|
|
|
|
|
مردی حیران
زودتر از عاشق می میرد
|
|
|
مجموع ۱۲۷۰۹۲ پست فعال در ۱۵۸۹ صفحه |