شنبه ۸ ارديبهشت
|
|
چو بغض ابر بهاران ز قطره لبریزم
تمام هستی خود را به پای او ریزم
|
|
|
|
|
دلتنگی دریاچه را دریا ، چه می فهمد
|
|
|
|
|
زار و دربند تو ام، غیر از تو ام دلدار نیست
مینگر، زین بیش تا دلدادهای بیمار نیست
|
|
|
|
|
درد دلها را دگر با باد و باران می کنم
|
|
|
|
|
🌹ز روز ازل دانه ی من بکشت🌹
🌹هم او که غم و شوق بهرم نوشت🌹
|
|
|
|
|
نازنینم هیچ گاهی اصل خود را گم نکن
زندگی خویش را بازیچه مردم نکن
|
|
|
|
|
میگن ماه هیچ موقع تا ابد پشت ابر نمی مونه
|
|
|
|
|
هنوز برادرا با هم قهرن
ساکت شدن یه سین هفت سینه
فیلم و دیگه از سینما بردن
این شهر دیگه دارالمجانی
|
|
|
|
|
دیرگاهی است،
که ریخته سیاهی شب،
همه جای این دشت،
ارمغان آورد خاموشی لب.
دیر زمانی است،
که شب سر
|
|
|
|
|
صحبت از فصل زمستان است در آغوش یار
|
|
|
|
|
اگرببینی ام نمیشناسی ،
با این روی پریده م
|
|
|
|
|
دوباره عشق را در من جهنم کن
مرا هم مبتلای بوسه نم نم کن
هوای آن غروب ِ سرد پیچیده
برایم چای با
|
|
|
|
|
من ملک خواه همان منزلت دیرینم
از بهشتم نکند فرصت تقوا بردن
|
|
|
|
|
قصه ی دو پنجره عشق میان منو توست
|
|
|
|
|
کاش از این معرکه عشق ، گذر می کردم
|
|
|
|
|
وقتی نگاهت میکنم حالم چه خوب است
دوری از تو ، بدون مهر و ناجور است
من در خیالم ، با تو بودن دوست
|
|
|
|
|
در سایۀ نگاهِ تو از ره به در شدم
با جان و دل مقابلِ عقلم سپر شدم
در التهابِ آتش عشقت گشاده روی
از
|
|
|
|
|
شعری کودکانه ، تقدیم به ریحانه سلطانی نژاد ، شهیده دو ساله ...
|
|
|
|
|
کودکی آرام بود کودکی ام
ماه را بوسه زدو شب خواب رفت
روز با پرتو خورشید
|
|
|
|
|
رفتی که عشقت باعثِ ویرانیام باشد
|
|
|
|
|
اگر که دغدغه تان داغ و سوگ کرب بلاست
در این میان به گمانم که کربلا اینجاست
هزار سر که سخن در بیان
|
|
|
|
|
از روی مهربان تو پروا نمی کند
|
|
|
|
|
این شعر پیرامون لطف پرودگار بر بندگانش است.
|
|
|
|
|
دیشب منُ توُ دختر سه ساله مان...
|
|
|
|
|
من از این طبل تو خالی
از این تصویر پوشالی
از این خاک خون خوارو
از این، از این فردایه تکراری
|
|
|
|
|
برگ خشکیدۀ افتاده درون نیلم
دست من نیست که یک شاعر هردمبیلم
خندههایم پر از اندوه و پریشانی شد
|
|
|
|
|
آژیر های سرخ برای تو خاطرهست!
|
|
|
|
|
راه ما شاید بود زین راه و زین مستان سوا
حال ما و عیش ما گویی که چون باد هوا
|
|
|
|
|
این مرزوبوم روزهای غریب هم دیده است
رنج و عذاب نوکر و یاغی کشیده است
گاهی به سبزه بزک گشته، گا
|
|
|
|
|
دیوار امان دل روی گُسلِ آه است..
|
|
|
|
|
و اینکه تصمیم پرنده برای پرواز قطعی است
یک قدم تا رساندن پیام به خاطره ام باقیست
|
|
|
|
|
بقا شود اگرچه جام شبه ناک میخورد
|
|
|
|
|
فتح قلم Conquest of the pen
|
|
|
|
|
...هرچه تو بیشتر رفتی
من بیشتر رسیدم...
|
|
|
|
|
پای جان دادنتان مهرهٔ تکرارترم
|
|
|
|
|
گفت غمگینم،
گفتم دردت به جانم،
غمت به جانم،
تمام غم هایت را میخرم به لبخندی از تو.
گفت روحم غمی
|
|
|
|
|
هر ورق از دفتر شعرم بیان شد نام تو
آنچه در هستی و دنیامان عیان شد نام تو
|
|
|
|
|
دقیقا احساس شعرم از تو آغاز می شود
گویا کلی جهان با تو هم آواز می شود
تو دلیلی لبخند هر شب و
|
|
|
|
|
دراین ساحلِ دریا ،
چه خوبه زیرِ چتر و،
پشت میز و،
من و تو، روی دوصندلیِ تاشو
|
|
|
|
|
دردهایم برای کسی باز گو نمی شود
دردهایم فقط مخصوص خودم می باشد
من به آنها دیگر عادت کرده ام
عا
|
|
|
|
|
ای سرای تو
سبز و جاودانه
در هوایت
مرغ آوازخوان
پرگشوده
مشتاق
همچو یک پروانه
ای که در آسمانت
|
|
|
|
|
در آسمان نگاهت ، چو ماه تابیدن
به باغ سبز خیالت ، خوش است روییدن
|
|
|
|
|
حکمِ قرآن است حکایت می کند
ربِّ تو این طور قضاوت می کند
|
|
|
|
|
تو را در هر دقایق دیده بودم
|
|
|
|
|
یه پنجره کنار آسمون🌺 نگاه تلخ از پشت اون
گل پژمرده ی من🌺پشت کرده به دلخوشیا
|
|
|
|
|
به جز بی هم دلی ،حاصل ندارم
درون ِسینه دل عا قـــــل ندارم
درخت سسبز، احساسم شکستی
چنان پنداشتی ک
|
|
|
|
|
...تمنای تو دارم......
.....برخیز.....
شبم را کنار شب تار برخیز
شبم شد بانگ مهر نگار برخیز
دلم
|
|
|
|
|
الهی منِ یگانه بدین چیست؟
|
|
|
|
|
ابر خیالم نگر آمده از کوی یار
|
|
|
|
|
غیراز وصالت ای جان دل آرزو ندارد
باهیچ کس به جزتو او پرس و جو ندارد
|
|
|
|
|
آنکه نزدیکتر از من به من است
دستگیر من و همراه من است
عشق او هست خودش اصل سجود
نگران من و
|
|
|
|
|
چه ساده
کتاب عشق را ورق زدی
من هنوز
رویِ سطرِ اولِ دلدادگی ام
مانده ام
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
باز در منجلاب بی خوابی
فرو می روم...
|
|
|
|
|
من به یک استکان چای
پشت پنجرهی یک کلبهی جنگلی
در هوای مه آلود قانع ام؛
فارغ از هیاهوی آسمان.
|
|
|
|
|
گل از گلشن شکافت یکی عاشق در آمد
به اسرارخدا مشک از شیشه سر امد
به صبح انتظار مرغ سخن گو
|
|
|
|
|
✍️ترانه سرا: م.مدهوش❤️🔥
🎧دکلمه : بانو هستی احمدی🌟
|
|
|
|
|
من دردهای بی شماری را کشیدم
|
|
|
|
|
یک دوره چنان حجاب از سر بکشند/ یک دوره چنین حجاب بر سر بکشند
|
|
|
|
|
گاهی دلم تنگ می شود
گاهی به یاد نگارم حواسم پرت می شود
گاهی نمیشود که نمی شود
گاهی هوای نفسم ق
|
|
|
|
|
زبانها لال و سرها خم به شاخ شر چرایی نیست
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۶۴ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |