شنبه ۸ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ خاطرات ماندگار شاعر سجاد اوسیانی
|
|
سال نو آمد و فصل بی مهری زمستان هم گذشت
فصل های کهنه و پژمرده این جهان هم گذشت
سال نو یعنی آغا
|
|
|
|
|
دقیقا احساس شعرم از تو آغاز می شود
گویا کلی جهان با تو هم آواز می شود
تو دلیلی لبخند هر شب و
|
|
|
|
|
دلم تنگ است برای روز های شاد جوانی
برای روزگار خوب و خوشحال قدیمی
دلم تنگ است از این بن بست
|
|
|
|
|
این غزل را من نوشتم تا شاید بخوانی
تا کمی از حال قلب بی تاب من بدانی
تمام این غزل را من به
|
|
|
|
|
عشق دنیای عجیبی داشت نمی دانستم
با خود قصه شاه و پری داشت نمی دانستم
عشق یک راه بلندی داشت ب
|
|
|
|
|
شماره ۴۵
خندید به من گفتی تو لایق من نیستی
من دختر شاه ام تو در حد من نیستی
گفتی که تو
|
|
|
|
|
قاصدک امروز کجایی که خبر از یار بیاری
من تشنهی نگاهم تو برایم خبر دیدار بیار
قاصدک امروز
|
|
|
|
|
شماره ۴۲
رفتی که نه بینی اینگونه غمم را
لب های تَرک خورده و چشمان ترم را
دیدی که دلم شاید د
|
|
|