دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
|
|
مهتاب شب حادثهها صحن و سرایت
خورشید جهان همقدم حال و هوایت
|
|
|
|
|
روزِ عاشورا چو آن سردارِ عشق
|
|
|
|
|
راضی نمی شوم هرگز
نه شکست
نه به مرگ
انسان و ممکن الخطا!
|
|
|
|
|
ظُهرِ وداع گفت خواهرم وقتِ نبرد است
زینب در آغوشش کشید او کوه درد است
بوسید گلویش را همان جا که پی
|
|
|
|
|
مغزهای فسفر سوز
سرهایی
که تکثیر مى شوند
|
|
|
|
|
راست شعرم اولیائ و ااا چپ گرفتن اشقیائ
|
|
|
|
|
غزل "سرود کُر"
سراینده: اعظم کریمی
از دفتر شعر "گاه"
|
|
|
|
|
دلم با عکس تو حالی به حالی میشود
|
|
|
|
|
به جرم آنکه ای معشوق
به دل شوق تورابردن
|
|
|
|
|
سقوطِ آدمی دراین حوالی ،
شکِ سقوط را ز دل می ربود
|
|
|
|
|
توعروس کسی اگر بشوی
جای من درمراسمت خالیست
تو،ولی به مراسمم بیا حتمن
طعم حلوای مادرم عالیست
|
|
|
|
|
بسمِ اللّه الرّحمن الرّحیم
برایم آمده از رَه دوباره میهمان امشب
چرا نا خوانده می آید به سویِ میز
|
|
|
|
|
فردا نصیب ما شهادت است
فردا نصیب ما در «آغوش خدا» خفتن است
|
|
|
|
|
رویایی شیرین انتهای باغ
های و هوی برگ بازی کلاغ
|
|
|
|
|
در دام افسون تو با دنیا غریبم من...
|
|
|
|
|
خانه در آتش و دود است بیا حر باشیم
|
|
|
|
|
تو التهاب یک شب بی خواب هستی
|
|
|
|
|
آنچه در خاطرش نماند
هرگز از خاطرم نخواهد
رفت...
|
|
|
|
|
بوسه من زنم به رویت ای دوست
|
|
|
|
|
پنجرهام
در به در
تر از دیوار
|
|
|
|
|
بی تو دست های زینب زنجیر می شود
|
|
|
|
|
چشمان سبز تو در زمستان های برفی، همیشه یاد آور چمنزارهای سبز بهارند، چشمان سبز و گونه های سپید و لبا
|
|
|
|
|
خود نویسم جوهر نوشتن داشت!
|
|
|
|
|
آموزگار عشق و عاشورا حسین است
ما مکتب کرب و بلا را دوست داریم
|
|
|
|
|
تو،
پرنده بودی وُ،
وقتی فهمیدم
سالها از کوچات میگذشت.
|
|
|
|
|
برای از تو سرودن دوباره دل، تنگ است
بیا که نبض قلم با دلت هماهنگ است
|
|
|
|
|
برای دردهایم دست درمانی نمی بینم...
|
|
|
|
|
آنگونه شکستم که خودم را نشناسم
در هر اثرم نیک بدیدم تویی تو
|
|
|
|
|
باشم گریه و بغض بی خنده تو جان
|
|
|
|
|
که بود ،
که پس از گل محمدی ،
آرامش را از کوچه ربود ؟
|
|
|
|
|
استقبال از غزل ۵۳۴ دیوان شمس به شمارگان پایگاه گنجور
(سلام مستان)
رو با شه جانان بگو مستان سلا
|
|
|
|
|
پیش از تو عباس آب معرفت را نمی دانست.
آب در دلش نماند معرفتت را عباس جار زد.
|
|
|
|
|
در آن سوی شب به عصیان نشسته ای
|
|
|
|
|
یادت می آید چشم های خسته ام را ؟
آن کودک شاداب در پایین میزت؟
شامی که با هم پشت رویاها ....ولش کن
|
|
|
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
ای خدایِ خوبِ من در این و آن می بینمت
در وجودِ مادرانِ مهربان می بینمت
|
|
|
|
|
هفت آسمان عشاق را در چله داریم
ما از برای نو عروسان حله داریم
|
|
|
|
|
نذرِ امام حسین علیهالسّلام
|
|
|
|
|
تا حس کنم امواج دریا را میان خانه ام
|
|
|
|
|
از رویای آز خود
سازی ساختم
|
|
|
|
|
آسمان،شال عزا بر سر عالم انداز
|
|
|
|
|
اعجاز محمد است قرآن ، به خدا
بر زخم بشر مرهم و درمان ، به خدا
|
|
|
|
|
ای که روشن تر از آیینه ی ماهی، برگرد
دلم افتاده دراین کنج سیاهی،برگرد
سر این کوچه به یادت بنشینم
|
|
|
|
|
شعر ها را رج به رج می بافم از الیاف شوق
|
|
|
|
|
زندان و قفس دو واژه ای یکسانند
|
|
|
|
|
کاش این جمعه برایم می باریدی
|
|
|
|
|
نیکوتین روحت که تمام شود واژگان را دیوانه می کنی؛ در کوچه ها مست مست که راه می روی ؛مبادا عشق را ر
|
|
|
|
|
تک بیت .عارفانه
اى جادهء سرسبزِعشق، كاشانهء بنياد دل
در موقع هجران او ، ويرانه شو ويرانه شو
م
|
|
|
|
|
پسرم رفتزدست
وهمینغصهمراخواهدکشت
اوجوانبودجوان
بارسنگینغمش
کمرمراخمکرد
|
|
|
|
|
اینجاست ، پائینِ نیزه ها
سرها به روی نیزه ها ،
بالای ابرها
|
|
|
|
|
تلخکامم، تلخکامم تلخکام
یک درختِ خشک و بی برگ و برم!
|
|
|
|
|
سرفه ها خشکیده در بغض گلو جان بی نفس
|
|
|
|
|
تو را توصیف میکردم که مَردم مرحبا گفتند
|
|
|
|
|
چهار دیوار اتاقم را همه جا احساس می کردم ...
|
|
|
|
|
درد را زیبا مداوا کرده ای
|
|
|
|
|
کامن!
محبوب ترینم!
چرا چرا..
|
|
|
|
|
محرم ماه به قربانگه رفتن نور
|
|
|
|
|
این عشق، عشق ناب، به پایان نمیرسد!
...
|
|
|
|
|
هر که پابند سر زلف دلارامی نیست
زآدمیت نه نشان بلکه بر او نامی نیست
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۴۰ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |