جمعه ۱۲ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ از دل بر آمده شاعر غلامحسین خورشیدی متخلص به عارف
|
|
استقبال از غزل ۵۳۴ دیوان شمس به شمارگان پایگاه گنجور
(سلام مستان)
رو با شه جانان بگو مستان سلا
|
|
|
|
|
(شیوه احباب)
آن دو گیسوی تو در تاب و نه ما را تاب هست،
چشم جادوی تو در خواب و نه ما را خواب هست؛
|
|
|
|
|
(بشنو ای یار)
بشنو ای یار غم عشق تو با یار چه کرد،
قصه هجر بدین سینه افگار چه کرد!
|
|
|
|
|
(شیرین نفس)
آمد بهاران، نغمه خوان، ای مرغ، ای شیرین نفس،
در سجن گر هستی چو من، خود ناله سر ده از ق
|
|
|
|
|
با واعظ شهر ما بگو دلخور باش،
حجت چو به می کرببلایی دارم!
عباس علی کرده مرا میخواره،
در سینه ز مه
|
|
|
|
|
غنچه ها هستند اما، کو که در گل وا شدن؟،
قطره ها هستند اما، کو که خود دریا شدن؟!
بگذر این عادات ر
|
|
|
|
|
(قصه دل)
ساغر ما را نشانی از شراب ناب نیست،
وآنچه بر رنگ شفق بینی به جز خوناب نیست!
روز خوش گویی
|
|
|
|
|
دل که بگرفت و بشد تنگ،
چه باید بکنیم؟!، به کجا باید رفت؟
آن کدامین جای است،
که توانیم در آن آسود
|
|
|
|
|
(چرا؟!)
با غم هجران مرا در التهاب انداختی،
همچو پروانه دلم در اضطراب انداختی!
|
|
|
|
|
(تشریف شباب)
دوش رفتم به در میکده با حال خراب،
تا مگر سبحه پذیرند به یک جام شراب!
دست بر سینه ب
|
|
|
|
|
ما به رسم راهیان کوی دوست،
خواهشی داریم اگر، دیدار اوست!
|
|
|
|
|
(تمنای وصال)
بس مانده به در چشم و تو غایب ز میانه،
باشد به سر آرد شب هجر تو زمانه،
تیر مژه بگ
|
|
|
|
|
عطر عقل من کجا و عطر گیسوی شما،
تا بها بر آن بیارم دلبرا سوی شما؟!
دیشبم هنگام دیدن، ماه بدری
|
|
|
|
|
ز ته دل سوگند، به حباب لب جوی،
و به آن شبنم بنشسته به رخساره گل،
.......
|
|
|
|
|
آمدی ای مه دیدار مه تابانم
ای مبارک قدما گام تو بر چشمانم
|
|
|
|
|
زاهد پینه بر جبین، دل ره من جدای تو،
دلبر فتانه من، کجا و آن خدای تو؟!
|
|
|
|
|
تا ز میخانه و میخوار نشان خواهد بود،
نام ما دفتری درد کشان خواهد بود!
|
|
|
|
|
توضیح:شعر "پیغام چلچله" را اشتباها بدون ویرایش نهائی ارسال کرده ام و با پوزش فراوان اکنون ویراسته
|
|
|
|
|
نو گشته بمانیم که ایّام نه جز ماست،
آغاز همه ما و سرانجام نه جز ماست
|
|
|
|
|
به نام خدا
(مادرم فاطمه جان!)
مادرم، فاطمه جان، دیده و دل خون شده ام،
شوق دیدار رخ خاک تو، مجنون
|
|
|
|
|
به نام خدا
(بهای جام)
غیری چه داند این، که بر ما چسان گذشت
در آتشی ز هجر، چه روز و شبان گذشت
کس
|
|
|
|
|
بی خیال از گذر نیمه شب ،
گوش بر نغمه آب ،
بر نمی دارد چشم ،
چهره كرتو را ،
تا كه سیراب
|
|
|
|
|
به نام خدا
(مادر)
آهسته دست را به درب اتاق زد،
آيا به خواب رفته پسر يا هنوز نه؟
|
|
|
|
|
از غم هجر تو ای مه، دل ما پر خون شد،
فتنه گر بودی و از چشم تو، دل مفتون شد!
|
|
|
|
|
شادم ز لبخند تو من، مسرور یعنی این صنم
دیوانه خوانندم کسان، مشهور یعنی این صنم
|
|
|
|
|
به نام خدا
(خام تو)
مرغ این دل هر کجا پر زد همه رام تو بود،
ذکر اهل دیر و مسجد هر چه بد نام تو بو
|
|
|
|
|
به نام خدا
(حکمت خلقت)
شنیدم من از همدلی خوش نهاد
که خر را خدا دید و شاخش نداد!
|
|
|
|
|
به نام خدا
(از تو دارم!)
این گریز از هر چه پستی، بستن دل را به هستی، غرقی دریای مستی،
ای دو تا زل
|
|
|
|
|
به نام خدا
(ناخدای مست!)
با شمایم ساکنان کشتی خامش ، بهوش!،
ناخدا مست است ، مست!!!
|
|
|
|
|
به نام خدا
«خرها و خرداران»
به نام خداوند خر آفرین
خداوند خر بچگان گزین !
|
|
|