يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
آمدبه سرم
هرچه مرا
ترس از آن بود...
|
|
|
|
|
مرگ ما مهر است و یار ما در آبان می رسد
|
|
|
|
|
مدرسه غیر انتفاعی میشین
با مینی بوی نه، با سواری میشین
|
|
|
|
|
آخرین چکه های اشکم را، ریختم پای عشق ظاهر تو
آن شبی که سکوت پاشیدم، تا بروید زبان به خاطر تو
خیس ش
|
|
|
|
|
تو یک پرتوِ نور بودی به من
صدایِ نجیبِ کلام و سخن
مثه آینه بودی ،زلال، پیشِ روم
شهابی به زی
|
|
|
|
|
در فصل بهار ، خزان بودم
در هوای شرجی دنبال گرمای آتش بودم
|
|
|
|
|
تو در اندیشه من خانه کردی
ولی آن خانه را ویرانه کردی
درخت از عشق واحساسم شکستی
مرا یک مرغک بی لان
|
|
|
|
|
اکنون من یک شاعر چهل ساله ام...
|
|
|
|
|
آسمان با زخمی بر دل فاتحه ی کهکشان را خواند...
|
|
|
|
|
خاطرم نيست كجا روى زمين افتادم
رفته انگار همه خاطره ها از يادم
ميل برخاستنم هست بپرسيد از
|
|
|
|
|
بار دیگر همصدا شدن زنگ ها با مرگ
ماه رفت و باز آرزوی پلنگ ها با مرگ
|
|
|
|
|
شمس من بودی که مولانا شوم
در جهان دیوانهای رسوا شوم
لیلی و مجنون برایم خوانده ای
تا چو مجنون ع
|
|
|
|
|
باید سهم خود را از این دنیا می گرفتم
سهم من فقط یک بوسه بود
|
|
|
|
|
شبیه بوستان با من بیا صحبت بکن چشمه
|
|
|
|
|
بر باد کرده ژاله گل ارغوان ما
پر بسته است شوق طرب از روان ما
تیغ دو دم به جان رگ عشق میزند
بید
|
|
|
|
|
بدجور به یکباره شکستی کمرم را
|
|
|
|
|
گر من و دل گاه گاهی یاد ایام گذشته میکنیم
از سر عادت که نه! گاهی ولی مختار نیست
|
|
|
|
|
تمام کوچهها و خیابانها
امتداد قدمهای تنهاییاند...
|
|
|
|
|
داستانی ازذهنی پروازداده شده دروهمِ واژه هایم
|
|
|
|
|
به رؤیایی قشنگ حلول کردم ،
به یک رؤیای مهوش
|
|
|
|
|
ویرایش شده ی شعر سرآب عشق
|
|
|
|
|
شامگاهان چون به بالین بر نهم رخسار خویش
|
|
|
|
|
برای تو چه فرقی می کند
غول ها هر روز بزرگتر
چاقو
چاق
کاهو
کاه
و آهو
آه
می شود
از طاق
ب
|
|
|
|
|
مشکل اموزه ما چیزی جز اخلاق نیه
جانماز از چین و از هندوستان بیفایدیه
|
|
|
|
|
من عاشق نگاه غزل خوان توام ، تو چه ؟
دیوانه و مست سیه چشمان توام ، تو چه ؟
|
|
|
|
|
تو از تبار کدامین بهار سرسبزی
|
|
|
|
|
قسم به زیبایی چشمانت که مرا می برد به شهر رویاها
قسم به دوست داشتن تو که همراه با دلتنگیست
تورا می
|
|
|
|
|
توبگو بهر من غمزده دل تنگ شدی
یا چومن عاشق دیوانه ی پا بست شدی
|
|
|
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم خنده بر هر درد بی درمان دواست و آدمی چه نیک است انرژی مقبت بدهد و بگیرد و هم
|
|
|
|
|
یادت میاد عزیزم
وقتی محرم رسید
با بچه های هیأت
با هم یه موکِب زدید
|
|
|
|
|
تو رفتی و دو چشمانم به در ماند
|
|
|
|
|
"بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
بارها ما در نمازِ یومیه شک می کنیم
فکرِ بچّه مای بی بی فکرِ پوشک می
|
|
|
|
|
و عشاق شبیه ترین آفریدگان به خدای خویشند و محبوبترین نزد او...💞
|
|
|
|
|
وقتی که بارون میباره
یاد علمدار میکنم
یاد لبای تشنه ی
یار وفادار میکنم
|
|
|
|
|
آه ای لاجورد کاشیهای عقیق
ای ذکر شبانههای ممتد
بی تو، مرتجعام
هیچ آیینی را پایند نیام
|
|
|
|
|
من دلم ، انگار نه انگار دل است
هر که آمد زخم زد
یادگاری حَک کرد و رفت
من دلم ، وجه ِ اِشتراک د
|
|
|
|
|
کربلا قبله هر عاشق بیپا و سری است
دل من در طلبش بسمل بی بال و پری است
|
|
|
|
|
حس میکنم تمام جهان پیش مریم است
خوابم نمی برد هیجان،پیش مریم است
ازخواب تلخِ تیشه وفرهاد می پرم
ش
|
|
|
|
|
غم غروب من را
نارنجی های پرنده می دانند
|
|
|
|
|
میبافم
هرشب موهایت را
آه ه ه
از این خیال بافی ام
|
|
|
|
|
شعرم ز دوست داشتنت ،
پُر از تغزل شده
|
|
|
|
|
بخود گفتم سلامی کرده باشم
|
|
|
|
|
سرِ مهمانی ات خواهش نمودم از خیال امشب
|
|
|
|
|
✍️تصنیف
م.مدهوش❤️🔥
🎤خواننده: بانو روشنان🌟
|
|
|
|
|
با سخت خواستن من، با سستی تو
با عهد و پیمان من، با بد عهدی تو
|
|
|
|
|
تو را مانندِ یک رویا، فقط در خواب میبینم
بیا تا چشم در چشمت شوَم، دیدار یعنی این!
|
|
|
|
|
یه روزی آرزوم این بود توی جاده برم چون باد
به سوی مرز هوشیاری روی زین موتور آزاد
ولی امروز منِ تنه
|
|
|
|
|
عشق یاری، گر که داری ، صحبتش با کس مکن
|
|
|
|
|
آری ندارد عشق تو در دل نهایت...
|
|
|
|
|
مرغان بلادیده ی
آن دشت عطش خیز
|
|
|
|
|
مردمان به داد رسید دیوانه ی حیدر شدم
تشنه ی زیارت پادشه نجف شدم
گر بپرسند این علی کیست که دیوانه ش
|
|
|
|
|
دیریست که از مزد و حقوقی خبری نیست
این قصه جز آن حقّ و سرِ دار و سَری نیست
سهمِ گلِ مرداب در این ب
|
|
|
|
|
مرغان کریپتو شدن ز تو درمانده
سیگنال ها یکی یکی در این پهنه
میدرخشند زکوری ایلان ماسک در این عرصه
|
|
|
|
|
ای درنای آبی
بگو چگونه بنشانم کلمات روشن را
بر سطرهای زخمی
که بغض این خیابان تمام نمیشود
|
|
|
|
|
در ظهر یک روز عطش مردی زمین افتاد
یک شاه زاده با عَلَم از روی زین افتاد
چون ابر می بارید هر گوشه
|
|
|
|
|
چه تنبور و چه چنگی داری ای عشق !
چه اندوه قشنگی داری ای عشق !
شدم ویرانِ چشمانت که گفتم :
عجب
|
|
|
|
|
پلنگ قلب من امشب اگر بر قله ی ماه است
شهابی را غریق برکه ی ِ پرواز می بینم
|
|
|
|
|
مـگْــذار ؛ گــذر چـشــمِ رهـی ، اُفـتَـد بـر :
" چــار راهِ خـیـابـان نـگاهـت ؛ جـز مــن "
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۲۴ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |