دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
|
|
به عبادت و دعا مشغول بودیم ،
که ناگه ،
بارید برما ، رگبارِ گلوله
|
|
|
|
|
از همه مهربان تری
ای خدای بالاسری
تو مهربان
تو همزبان
پادشاه هردو جهان
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
خدا مهربونِ
خدا
|
|
|
|
|
به آسمان گفته ام
به ابر ها بگوید..
|
|
|
|
|
میرسد روزی که دلتنگم شوی.....
|
|
|
|
|
سنگینی این دلتنگی موهایم را سفید میکند
|
|
|
|
|
رنگِ چرکینِ و سیه، شایستۀ دلخانه نیست
واژۀ تزویر، در قاموس یک پروانه نیست
طعم خوشبختی نمی داند، گر
|
|
|
|
|
بر زخم دل کسی، که مرهم نشدیم
|
|
|
|
|
در این زمین که زیبا رو بسیار است
|
|
|
|
|
رفتهای تا در هوای سرد باشد شاعرت
|
|
|
|
|
در دوزخ تنهایی
با نغمه ی شیدایی
|
|
|
|
|
در حجم ناله ای همه جا را صدا گرفت
|
|
|
|
|
پروازِ پرستوها زیباست!
اما،،،
دلم، پیش کبوتری است؛
که روی دیوار کِز کرده بود!
لیلا_طیبی (
|
|
|
|
|
عشقِ تو بُوَد گر به سَرِ هر بنده - نورِ تو شَوَد بر دلِ او تابنده
|
|
|
|
|
در مورد سرما و زمستان و ازبین رفتن سرسبزی و طراوت
|
|
|
|
|
جانم رسید از غم به جان، این جان به پایان کی رسد
خشکیده ام در جان خود این تن به باران کی رسد
دورم
|
|
|
|
|
گرچه دیدن شاید از منظرِ ما ..
|
|
|
|
|
در این بهار بی تپش
در این فضای اندها ن
طلوع چشمهای روشنت
کدام شام تیره را
|
|
|
|
|
در این تنهایی تاریک وطاقت سوز
که تنهایم به سان آن که انسانش خدا خواند
در این روزان بی روزن
که در
|
|
|
|
|
نام زیبای تو را ،
در دل سنگی شب ،
چون طلسم خورشید ،
با همه نَفْس و نَفَس ،
با همه بود
|
|
|
|
|
ای مظهر ِ مهر و وفا ای مرد ِ جانباز
|
|
|
|
|
تقدیم به مخاطب خاصّ قلبم:
|
|
|
|
|
کافری عشقش کشید ،
نظرِ عالَم و آدم را ،
نسبت به خویش بداند
|
|
|
|
|
سایه تنم می رقصد
از طلوع دوبارۀ چشمانت
|
|
|
|
|
شک ندارم آخر این قصّه اشک شادی است.
|
|
|
|
|
هر بار که احساس می خوابید
و معایب بروز می کرد
آن مرد با آن موعظه ها
برای دوباره جو حاضر بود
|
|
|
|
|
من به آواز تو رقصم
دل به چشمایه تو بستم
من به گیسویه تو بندو
از لب سرخ تو مستم
“ “
تو برام خود
|
|
|
|
|
در این تنگ غروب سرد پاییزی
که دلتنگی به سان ﹸشرﹸشر باران
زسقف آسمان بارد
وغم چون وزنة سنگین و جان
|
|
|
|
|
آه از غزال شعر ! غزلبازی قلم
آه از دلی که شاعرش اندیشه ی زن است
|
|
|
|
|
اغتشاش تو اصل اغتشاشات است
گفتگوی های ما، مماشات است
چشم برهم زدی و شد آشوب
در دلم موجِ ارت
|
|
|
|
|
از این مردن که تدریجی مرا طی کرده بیزارم
به عمرم که به پایت دادهام مرگی بدهکارم
|
|
|
|
|
گاه یک واقعه را پوچ بدان.
در نگاه خود دنیا را حقیر کن.
|
|
|
|
|
معجزه میکند یلی درب کند علی ولی
آن که علی کند علی هست مرا خدا همان
|
|
|
|
|
بی قصه شروعم شود ازحرف شدن را
عالم به کُما ماندوخرد از چه سخن را
|
|
|
|
|
در، ازدحامِ سردِ زمستانِ بیکسی
|
|
|
|
|
شاعر شدم و شعر سرودم، دیشب
حرف از دهن یار شنودم، دیشب
|
|
|
|
|
زندگی مثلِ یه خواب است
که آدمی ،
درآن مصلوب شده
که پایه صلیبش ، آنقدر بلندست ،
که او رفته به ما
|
|
|
|
|
پاكي و حُسن خـدا داده ،اگر نيست به زن
سـر برهنـه به سـر كوچه و بازار به هيچ
آبـ
|
|
|
|
|
از ترس به وقت سجده کردن آمد
|
|
|
|
|
بغض خفته در گلو
درد دارد
راه طولانی و پای خسته
زخم دارد
باید که شبی با تو نشست
این دل خونین هزا
|
|
|
|
|
شب است
وتب مهمان جسمم
مانده ام با انبوهی ازخاطرات
هوای دلم طوفانیست
چه بی رحمانه رهایم کردی!
در
|
|
|
|
|
با تمام سادگی حیران چشمان تو گشتم
|
|
|
|
|
۱۰ سال شد که نیستی؟
۱۰ سال که نیستم!
|
|
|
|
|
گفتم در عالم مانده من گفتی که عالم تر کنم
گفتم خراب از این شدم گفتی خرابت گرکنم
|
|
|
|
|
ببین اشک داد خواهان حیرانم. می کند
نمی دانم بخندم یا بگریم غم. ویرانم. می کند
حفره ای در ساخ
|
|
|
|
|
اگر کوچ کردی
پنجره ها را ببند...
|
|
|
|
|
در این جهان تشنگی،
باران که نه
اقیانوس باید شد!
....
|
|
|
|
|
به پایان کی رسد امشب
پرم از خستگی هایش
تنم زخمیی شلاق است
به جرم خسته فریادش
|
|
|
|
|
از گُل لطیف تر دل نوزاد آدم است
جز نور حق نبیند و فیضش دمادم است
|
|
|
|
|
دلم بدجوری گرفته
تو بگو تا چه کنم با دلِ زنگار گرفته ؟
|
|
|
|
|
حماسه های عجیبی فسانه های غریبی
|
|
|
|
|
فصلِ پاییز که رسید مارو خبر کن
یادی از این عاشقای دربدر کن
فصلِ پاییز که رسید یادت بمونه
قدِ افتا
|
|
|
|
|
دیشب به خواب دیدم در گور خفته بودم
|
|
|
|
|
«دلم لَک زده برای لبخندم»
خدایا حال این روزا رو می بینی؟!!
چه خوش گفت قیصردر شعرش
(لبخند تو خلاصه
|
|
|
|
|
*به نام خدا نامه آغاز کرد*
*ره رستگاری به لر باز کرد*
*درودی به یزدان که لر آفرید*
*درودا به
|
|
|
|
|
من تو را در نغمههای باد و باران دیده ام
|
|
|
|
|
اگر تبر نبود
به تنه ی من چه زدند
از عمری که قد کشیدم
بی طاقت دل بریدم
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۲۸ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |