شنبه ۱۵ ارديبهشت
|
|
در اوجِ قشنگِ آسمان ،
حضور کبوترکبوتر آزادی
|
|
|
|
|
در آغوشم گیر حضرت دریا !
تنگ ...
که بال هایم ...
دیگر توان پارو زدن ندارند!
|
|
|
|
|
آینه بودن خطا نیست ،رسم دوستیست
|
|
|
|
|
دل چو آمد سوى او تاب و توانش را بريد
گو چو تيغ از بيخ دندانش زبانش را بريد
|
|
|
|
|
آمدم شعر بگویم سخن از یادم رفت
|
|
|
|
|
رقص شُعله زیر دیگِ مادرم می پراند صد حُباب....
می پزد رُب مادرم کنج ِروز آخر پاییز،درحیاط ِخانه مان
|
|
|
|
|
آگاهی
رمزنجات ماست
تاژرفای خویش رسوخ کن
تابیابی رازِ عروج را
|
|
|
|
|
غزل را به شوق و به ذوقِ تو بايد سرود/
توهستی مرا خالق هرچه بود و نبود
|
|
|
|
|
قاصدک های خیالِ تو برایم خبری خوش دارند
|
|
|
|
|
به سهو، سجده نمودم، تو باز بین سجودی ...
|
|
|
|
|
عصر
یک فنجان پرواز
هزار بالِ پهلو شکسته
دهان دیوار، باز
به آسمان مانده
دستِ پنجره
بر دل
|
|
|
|
|
به وعدهگاه میروم
حدودی که این روزها
کولهی اندوه زمین بگذارم،
به مزارت میروم...
|
|
|
|
|
و تیغ من دوباره میبُرد
سر بریدهی مرا ...
|
|
|
|
|
گه جهان بر حال مرگ است و مرا بر حال هست
گه مرا بر حال مرگ است و جهان بر حال هست
|
|
|
|
|
هر هفته ز پنج شنبه یاد کنید
روح رفتگان به خاک شاد کنید
روز مرگم اینگونه مست بخندید
مطربی
|
|
|
|
|
ای شقایق ...می دانم دروغ بزرگی است ...پوشاندن دلتنگی ها
|
|
|
|
|
مابنی آدم که عضو یک تنیم گرم بزم خودستایی درمنیم
|
|
|
|
|
روزی فگار وخسته دل از کارِ روزگار
رفتم برون ز خیمۀ غمبارِ روزگار
رنجور و معتر
|
|
|
|
|
ناقوسِ زمان نعره زنان میگذرد ،
|
|
|
|
|
من نقش های منفی فیلم سپید را، درجلجتای سینه ی خود ، چال می کنم
شادم ، عروس شعرسپیدم ! بخوان که من ،
|
|
|
|
|
کاشانه ی بی عشق من آوار شد ای یار
|
|
|
|
|
پشتِ دیوارِ دلم دخترکی میرقصد..!
رویِ یک شاخه ی گُل، شاپرکی میرقصد..!
آسمانِ شبِ من تار و به هم
|
|
|
|
|
وقتی افکارم پریشان میشود در تو...
|
|
|
|
|
اگر گذرت بر خانه دوست افتاد
به او بگو خدا مرده است
...
|
|
|
|
|
دِگر میلت به بوسه در خفا نیست
مرامت خالی از جور و جفا نیست
چُنان پُر شد دلت از تیرگی ها
که در آن
|
|
|
|
|
در محل حرف است با مرد غریبه دم خوری
.
من که حلالت کردم اما از خدایم میخوری
هاتف_شهریاری
|
|
|
|
|
انگیزه بهار من خوش اومدی
مثل همیشه سرشار از امیدی
|
|
|
|
|
دلِ خوشباورم روزی،شکوفا میشوی حتما
|
|
|
|
|
از چه رو نام تو با درد هم آوا شده است
|
|
|
|
|
بوس هایم شبیه بورس شده اند
|
|
|
|
|
چشم هایت مرا کافر کرد....
|
|
|
|
|
منبعد هیچ کس حق ندارد دست به دامنم بشود
|
|
|
|
|
عمری که گذشته است چرا غم داری
|
|
|
|
|
قلبها...، دریچه های روح و عشقند ...
|
|
|
|
|
چشمانت شعریست که سروده...
|
|
|
|
|
اینهم یک چای قند پهلوی لب سوز ،
دقیقاً همانطور، که امر شد
|
|
|
|
|
ما بر طريق عهد و وفاي تو مانده ايم
تا نـشكنيم آن سر عهد و وفاي دوست
|
|
|
|
|
تو زیبایی و افسونگر فریبا
|
|
|
|
|
بر سرِ آبرویم
چون منارجنبان میلرزم
|
|
|
|
|
مینوشم از نگاه لطیفت شراب را !
میخوانم از سیاهی چشمت ، کتاب را
صد ها هزار دل و دیده سمت توست ،
|
|
|
|
|
طلائی موی و آبی چشم زیبا
چه ترکیبی!فریبنده ، فریبا
|
|
|
|
|
نوحه به سبک - عجب محرمی
واااای موسم ماتم اومد
واااای به قلب ما غم اومد
وااای مشکی به تن بپوشید
|
|
|
|
|
هزاران حرف دارم باستاره...
دلم ازدستِ بعضی پاره پاره....
|
|
|
|
|
صیّاد دلم در نظرم نقش تو آهوی رمیده...
|
|
|
|
|
پشت شعرهایم ...
زنی زیباست
|
|
|
|
|
"من خواب دیده ام کسی میآید
کسی که مثل هیچکس نیست"
|
|
|
|
|
دل من فقط گرفته خسته از شهر شلوغم
خسته ازاین آدمکها ،خسته ازهرچه دروغم
دورمن پرشده ازعکس ،وهم ور
|
|
|
|
|
چـنــدمـیـن خـــزانِ دلــتنـگیـسـت
در فـــــراتـــــرْ کـــورســــویِ دلـم
...
|
|
|
|
|
پرده نوری را ببینی ای رها
|
|
|
|
|
نغمه هایی به دوران گذارم
◇◇◇
مهلتی ده که یک بار دیگر سر به کوی تو جانان گذارم
در پی ات ای نکو تر
|
|
|
|
|
مثل کوهی شدم انگار که عمقش روی آتیشه
دارم میمیرم از غصه، تموم من تموم میشه
دلم تا ته پر حرفِ، شبیه
|
|
|
|
|
گاهی جنون، ذهنِ مرا
با فکرهای ویرانگر تسخیر می کند...
|
|
|
|
|
زهرا زهرا
بی توام تنها
چرا بی تو چرا
زهرا زهرا
دل وقتی تنها
یادم آورده تو را
زهرا زهرا زهرا
ی
|
|
|
|
|
حیران و سرگردان
در این بیابان ها
دنبال ان شخصم
....
|
|
|
|
|
😷
اما امروز به شهر رفتم
دیدم انسان ها چقدر با هم مهربان تر شده بودند...
همه چقدر دلشان برای هم
|
|
|
|
|
مهمان شو در این خانه،این خانه ی ویرانه
ای شمع بیا بشنو،این قصّه ز پروانه
|
|
|
|
|
نگاهش روی به زرتشت بود
پندار و گفتار و کردار نیک
|
|
|
|
|
مردی نمانده
تاتبربردارداینجا!
|
|
|
|
|
اینجا من و چشم ِ تر آنجا تو و آن چشمان
بی عشق نمی ارزد یک لحظه در این دوران
|
|
|
|
|
ما ز اول باهمان درد بوده اییم
|
|
|
|
|
آی بشریت....
صد افسوست باد
این طنابهای تاریک و
چاههای فرسوده ات
عاقبت شد مدینه ما
|
|
|
|
|
چند زن زیرِ لباس های من دفن شده اند
|
|
|
|
|
میان آرزوهایم تو هم آخر به دل ماندی
|
|
|
مجموع ۱۲۳۸۴۸ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |