دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
|
|
چرا غافل ز امروزیم ز فرداها هراسانیم
|
|
|
|
|
ای خیالیمده قالان؛ سن نه خیاله قالیسان...
|
|
|
|
|
اولدی گینه آخشام گونشین رنگی قان اولدی...
|
|
|
|
|
جان جانان لایق وابستگی...
|
|
|
|
|
تا به کجا کشانیم...ازسر ناتو انیم...
|
|
|
|
|
چونان خلیل بر این کعبه ،صدای ما
شاید قبول حق شود احرامهای ما
ما محرمیم
|
|
|
|
|
اگه دستای تو توی دستای بی قرار من بود
فاصله بین منو تو..قد پیرهن با تنم بود
چی میشه اگه تو یه
|
|
|
|
|
دوش در میکده ی عرف شرابم دادند
وندر آن جام ابد باده ی نابم دادند
|
|
|
|
|
گاهی دلم میخواهد خودم راه هم بغل کنم
در خود فرو روم...
|
|
|
|
|
انگار فراموشم کردی ...که من بی رحمانه درمیان خاطره ای گم می شوم
|
|
|
|
|
مهر تو ریشه زده توی دلم
عشق تو اومده توی قلب من
تو با چشمون سیاهت عزیزم
...
|
|
|
|
|
آهسته تر در آغوشم بگیر...
|
|
|
|
|
بنگر که زمان و روز ها در گذرند
|
|
|
|
|
رفتش ، دلم پر از غصه شد ، خدا میدونه
رفتش ، بعد اون چی میشد ، خدا میدونه
وقتی که دلم ، خوشه به کنا
|
|
|
|
|
دنیا شبیه پنجره ای رو به ماتم است
|
|
|
|
|
دوباره عطر تو آمد ز خرمن موها
|
|
|
|
|
بیدارم هرشب تاسحر،از شوق وصلت یارمن
امشب بیا ای نازنین ، بگشا گره از کار من
اینک که از هجران تو
|
|
|
|
|
چرا آزار، وقتی می توانی؛__به همنوعان خود یاری رسانی__چرا اجحاف وقتی هست انصاف__که در انصاف بینی کامر
|
|
|
|
|
آرامشِ من به وقت پایان باشد .
|
|
|
|
|
مربوط به دفتر شعر: گل خشخاش بر روی موهایم
|
|
|
|
|
بنشین و برای من نامه ای بنویس/ از خودت بگو ...
|
|
|
|
|
امروز هم آشفته ام
از درد دوری گفته ام
در حسرتش دُر سفته ام
سرشار از ناگفته ام
در تخت دیبا خف
|
|
|
|
|
به یاد دارید زمان حلال درد است
ببینم حل مشکل میتواند
|
|
|
|
|
بر منِ مهجور که بیزارِ آخ
دردِ دل از هجر و گرفتارِ آخ
|
|
|
|
|
از سحرگاهان بپرس که از ناله هایم
به تنگ آمده
|
|
|
|
|
می زنم بر سر که هرشب من غمی در سینه دارم ...
|
|
|
|
|
ایکه با حسن جمالت همه جا جا داری
|
|
|
|
|
ردی ز درد عشقت جا مانده بر دل من
یک کاروان خیالت همراه محمل من....
|
|
|
|
|
نداری طرح لبخندی به لبهات
لبالب غم درین خم کردی ای دل
|
|
|
|
|
میخواهم با عشق تو
حصار دلم را رج به رج بچینم...
|
|
|
|
|
زندگی، لحظه، آینده، گذشته، عمر ،آدم ها،
|
|
|
|
|
شب عيش عروسي شد ،رفيقان جملگي جمعند
به عيش وكيف مي كوشند و درمجلس چنان شمعند
رفيقان د
|
|
|
|
|
منتظرت بودم ...باز نیامدی
|
|
|
|
|
عمر خوش باشد ولی با یار همدم خوشتر است
شعر با تضمین مصرعی از غزل شاه نعمت الله ولی شروع میشود
|
|
|
|
|
حال خوش کوتاه من
کو یار خاطرخواه من کو؟
|
|
|
|
|
دل شکسته ی من بندزن نمی خواهد!
در این سکوت به جز سوختن نمی خواهد!
نگاه تو که پُراست ازغریبگی با
|
|
|
|
|
میخگ
آنکس که شد دلبند تو ،چون میرهد از بند تو
آشفته شد احوال دل ،با فتنه ی لبخند تو
برگرد تو
|
|
|
|
|
اطراف كعبه تا كه بلند است ،صداي ما
شايد جواب ما بدهد ، آن خداي ما
ما
|
|
|
|
|
"که با آل علی هر کس در افتاد ، ور افتاد"
|
|
|
|
|
خود شناسی ، متولد شدن ، تاریکی و ظلمات ، دیوانه ، من ( خویشتن خویش)، سالهای عصیان ، صدا زدن ، ....
|
|
|
|
|
شعری در رابطه با حدیث ثقلین در قالب تک بیت
|
|
|
|
|
من و یک بار گناه
گوشه ی چشم رضا
من و یک عمر پریشانی و افسوس و دریغ
در هجوم نهراسیدن و ترس
کوله
|
|
|
|
|
نمی دانم...
کی آمدی و کی رفتی
از کجا آمدی وکجارفتی
باز نمیدانم...
چرا آمدی و چرا رفتی
ولی میدان
|
|
|
|
|
افلاک همه جامه ی مشکین به شب آرد
در هجرت خورشید،به جز رنج دگر نیست
|
|
|
|
|
روزام تکراری این عینک آفتابی؟!!
من به فکرتوهم توهم به فکر اسطوری"!!
چطور!اینقدسریع از بقلم رد میشی
|
|
|
|
|
ساقی امشب مِی پرستان روزه اند!
|
|
|
|
|
خاطرات گذشته.567 .عارفانه وعاشقانه های باباباقر
خاطرات من و تو شهره ی یک شهر شده
گرچه هر قافیه از
|
|
|
|
|
وهیچ تیری نمیتواند روحم را زخمی کند
جز
تیر زهرآگین بی وفایی تو
|
|
|
|
|
دوش آن ابلیس شرقی آمد اندر کوی ما
عشوه و ناز و ادا ...
|
|
|
|
|
کلمات تهی
حرف های پوچ
بحث های تکراری
|
|
|
|
|
فکر بادام ام ولی از دام می ترسم هنوز
میخورم نانی ولی از شام می ترسم هنوز
=====
پله پله می روم بال
|
|
|
|
|
درهیاهوی زمان با دل رسوا چه کنم
دل تنهای زمین خورده خود را چه کنم
دل خریدار کمی شبنم غم آلوده ست
|
|
|
|
|
من میرم ولی میدونم تو یه روز پشیمون میشی
من میرم ولی میدونم تا ابد تو دلم میمونی
|
|
|
|
|
صندلی را کنار خود بگذار
رو به رویت تهی تر از خالی ست
|
|
|
|
|
غزلی از کتاب آتشفشانِ ناز
|
|
|
|
|
آنچه یکبار سوخت
دیگر گُر نمی گیرد...
|
|
|
|
|
کیست در عالَم هستی به تو عاشق نشود
عاقلی نیست ،تو را ،بیند و ناطق نشود
|
|
|
|
|
ترسم که تو آیی و من دیگر نباشم
|
|
|
|
|
مرگ در کنج خیابان آنسو
به تکاپوی خردگونه ما می خندد
|
|
|
|
|
هر بار که در سرم هوایت افتاد
من بودم و خاطرات تلخ مرداد
|
|
|
|
|
تقدیم به روح ملکوتی حضرت زهرا س
|
|
|
|
|
از عشق تو ای هم نفسم در هیجانم
|
|
|
|
|
بیا که بی تو جهانم شب است و تیره و تار است
|
|
|
|
|
در انتهای دو عالم نوشته جوهر عشق
که رنگ مهر و محبت نمی رود از یاد
|
|
|
|
|
دلم در سینه میسوزد هزاران آرزو دارد
دوچشمم با نگاهش همچنانی گفتگو دارد
|
|
|
|
|
شیر می باید بود
در این راز بقای دنیا
گربه ی دست آموز است
شیرِ در سیرک...
|
|
|
|
|
تو را جور دیگری دوست دارم
|
|
|
|
|
حتی اگر زدنیا دستش جدا نباشد.....
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۴۰ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |