جمعه ۱۴ ارديبهشت
|
|
این اشک من است و غزهی آزاده
|
|
|
|
|
یکی در وصف عشـق ، سر داد چکامـه
یـکـی هــم بــهــر یــارش داده ،، نــامـه
|
|
|
|
|
ره معرفت چون بیابی درست
ره تو اگر راست باشد نخست
|
|
|
|
|
روزگاری را که با تو .....
|
|
|
|
|
پا نهادم از عدم تا بر قدم
بال پروازم شد انسانی ز دم
|
|
|
|
|
من «چ ِ» را کم دارم
من «چ ِ» را می خواهم
من «چ ِ» را می جویم
|
|
|
|
|
به دست حزب اِلاهی، هلاکشان حتمی ست
همیشه بوده همین، غایت نژادپرست
|
|
|
|
|
ما خراسانِ تورا کلِ جهان میدانیم
|
|
|
|
|
تو عطر پاک یاسی یا شمیم نمنم باران؟
خلیجی یا خزر شالیتبار عطر نخلستان؟
|
|
|
|
|
نیستی
باز قلم به لکنت افتاده
واژه ها
نه با فرهاد شور می گیرند
نه از مجنون
خط می گیرند
ب
|
|
|
|
|
سرزنده ترین زندگی را درماه دیدم
|
|
|
|
|
بر خوابِ خود درمیزنی تا ظلمتت را بشکنی
|
|
|
|
|
ما را
به جرم عاشقی
از بهشت
راندند !
|
|
|
|
|
بنشین و بشنو قصه پنهان من، آهسته تر
|
|
|
|
|
تنها
مشتی شعر
مانده از حضورت
غبار زمان
کودتا کرده است
شیدا شهبازی
|
|
|
|
|
لحظهبهلحظه بیامان خواهی بود...
|
|
|
|
|
بیا که یاد تو هر شب به خواب سنجاق است
|
|
|
|
|
این شبا خیال تو از من ، قرار و می گیره
هر طرف رو می کنم راه فرار و می گیره
|
|
|
|
|
نقد !!!!!!!!!
سخن از نقد مرا برد تا سراب سرخ سیلی.
سرخ کردن صورت با سیلی.
البته این کجا و نقد
|
|
|
|
|
هر شب، شبِ قدر است و هر روزست نوروزی دگر...
|
|
|
|
|
از چشمِ کندوِ عسلی گاز میزند
|
|
|
|
|
بی تو اما ته این قصه ی ما ویرانیست
چشم من در هوست صبحگهی گریانیست
|
|
|
|
|
غم اگر هر شب به من سر می زند
بهرِ نابودیِ دل در می زند
|
|
|
|
|
قصهها زیر و رو شدند آری...
رستم قصههای من زن بود!
|
|
|
|
|
ازتو به تنهایی رسیدم بودی ولی دیگه ندیدم
|
|
|
|
|
بنویسید که تاریخ مکرر شده است...
|
|
|
|
|
ای ماه اگر ابر نقابت می گشودی!
بخت خمارم با شرابت می گشودی!
|
|
|
|
|
با من که یک ژن برترم بی رحم باشی
|
|
|
|
|
قلب عاشقان .
قلب فرهاد گر که بشکافی
خون شیرین در عیان بینی
درحقیقت ز قلب هرعاشق
رویشِ خون د
|
|
|
|
|
صدایم را در راه کشتند
در آن هنگام که می آمد
بسوی همیشه شدن!
در ثانیه ای که رویید،
در ساحتی که م
|
|
|
|
|
یکسال گذشت و همه دلتنگِ تو بودم
چون شیشه، فرو ریخته از سنگِ تو بودم
ای دوست اگر خوبم اگر بد، چه تو
|
|
|
|
|
باد می آید و افکارم ،
میرود به باد
اما زخمهای کاری ،
میمانَد به یاد
|
|
|
|
|
آنجا که تو باشی
خواب
واژه غریبی است
میان من و تو
شب فروبسته و
دل دست فراز
چشم پُر مهر تو
خیره
|
|
|
|
|
بی تابی میکند دلم امشب
کاش نمِ باران
با بوسه ات
شَبَم را رویایی کند.
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
عشق را
باطل می کند؛
شک...
|
|
|
|
|
آن شیخ که در نماز بس گریان شد...
|
|
|
|
|
مغرور ولی تابع هر حرف حسابیم
|
|
|
|
|
با سلام. این شعر را به همه عزیزان تقدیم میکنم
امیدوارم که لذت ببرید.
عنوان شعر : به دنبال چه هستی
|
|
|
|
|
با ریتمِ آهنگی که اسمش را نمیدانی بلندم کن
|
|
|
|
|
سخن وری نیرزددر جمع این زمانه
سخن رود وارانه
|
|
|
|
|
به فرعون رحم می کردی اگر یک لحظه می خواندَت
|
|
|
|
|
بر مرده ی زنده دل کافور نیاورد...
|
|
|
|
|
سبز بودی ؛ خو گرفتم ؛ خواستم باتو بمانم
|
|
|
|
|
و در بر میگیرم سکوت تنهایی را
و دور میشوم از دنیای سینمایی
|
|
|
|
|
قَدِر آخشامی گلیب حق طرفیندن یِئره نور
کیم نه آنلار قَدِر آخشامینین الهامی ندور
|
|
|
|
|
آسمانم ...زمین سر سبزی
آبی ات پاک و ساده بی رمزی
|
|
|
|
|
ما ، خواب گزار خویشتنیم
در نواله صبحدم
|
|
|
|
|
دلش را خون گرفته بود ، مَشتی قاصر
|
|
|
|
|
دلتنگم امشب شانه ات را دوست دارم
|
|
|
|
|
هرچند ز شوقت نرود خواب به چشمم
با مستی آغوش تو بیگانه ام امشب
|
|
|
|
|
گلوله آخر
و شقیقه ام
که در نبض غوطه ور است
شلیک ناتمام ماند
شاعر در شعر آخرش
جان سپرده بود
|
|
|
|
|
چشمانش امانِ دلم را بریدهاند
|
|
|
|
|
بخوان...
بخوان درد همنوعت را در اشعارم!
|
|
|
|
|
ما کشتگان عشقیم , با خویش در جهادیم
|
|
|
|
|
دوستت دارم ولی بگذار باشد در دلم
|
|
|
|
|
خدایا روزیم کن در جهان همراهی نیکان دنیا را
به نیکی شان جلایی بخش در این روز قلب پرتمنا را
|
|
|
|
|
چون نبی امر ولایت بر نهادش وانهاد،
نیست در عالم به جز تحت ولایش خطّهای
|
|
|
|
|
مجنون توام لیلیِ تبریزیِ من
|
|
|
|
|
وقتی که دزدان شعور،
شبانه به مخچهٔ ما،
دستبرد زدند
و کلاهمان را بردند
|
|
|
|
|
چه کسی خیس شد !
یا که دید ؟
بی شک آنکه باران خواند ، فهمید
که شقایق چه گلی است
می رم امشب
تنها
|
|
|
|
|
گل و گلدان گفتگو میکردند...
|
|
|
|
|
نقطهٔ پَــــرگار
در خانهٔ دل جُــــز....
|
|
|
|
|
من آن شمع ام که میسوزد ولی پروانه ای در کار آتش نیست
در این جیحون پرازخون مژگانت نشان از تیر آرش
|
|
|
مجموع ۱۲۳۸۱۷ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |