سه شنبه ۲۲ خرداد
|
|
سفر آغاز شد اما چه پایانی چه پایانی؟
|
|
|
|
|
پرنده با سه حرف عاشق شد!
پرنده با دو حرف اسیر شد!
|
|
|
|
|
صدای تو در سیاهی شبِ من پیچید
وقتی همهی پیامبران خواب بودند
ملکوت، اینجا طعمِ گس بوسه بود…
|
|
|
|
|
پدر پشتوانه ای به مانند کوه،دماوند و مادرهمچو عشقی بی پایان، به مانند خداوند.
|
|
|
|
|
یا اخا برخیز و زینب را ببین
آمدم دیدار تو در اربعین
شور تو در جان من باشد روان
زائرم در کوی تو
|
|
|
|
|
مرگ پایان نیست
مشق آزادیست
|
|
|
|
|
چادرت از رگ گردن به تو نزدیک تر است
کاش ای کاش که من چادر مشکیت شوم
|
|
|
|
|
دلتنگی شیرین ترین درد دنیاست!
|
|
|
|
|
خوشم که بر زمینی گام بر میدارم
که روزی رده قدم هایت بر آن بوده
|
|
|
|
|
قاصدک حال دلم را تو ببر پیش پری من ندانم تو کجایی که دل از من ببری
|
|
|
|
|
وابستگی ما، از این تشنگی ماست/
دلواپسی ما، زِ بی همّتی ماست/
این حرص و ولع در اثر گشنگی ماست/
از
|
|
|
|
|
تو را چنان که تویی ای محال شورانگیز
تو را شبیه خودم در حصار رویاهام ....
|
|
|
|
|
از عشق خودآزارم
از عشق برافسونم...
|
|
|
|
|
ای نور دوردست ز تاریکی ظلام
ای عشق در دل شب تیره به تو سلام
|
|
|
|
|
در هستی به مستی زیستن کار من
|
|
|
|
|
تقدیم به مردم رنج کشیده افغانستان
|
|
|
|
|
السلام ای انکه اندر راه حق بگذشته ای از روزگار
و جان خود
|
|
|
|
|
ماه گوید نور من در شب شکارت می کند
ماه من امشب به شب شق القمر خواهم کرد
|
|
|
|
|
میخواستم لبخندم را پرداخت کنم...
|
|
|
|
|
سراسرم همه آتش ، سراسرم هم بغض
كبوترانه پرم در هواي كوباني
|
|
|
|
|
دارم اثر از عشق و ز معشوقه خبر نه
این نور امیدست ولیکن که سحر نه
|
|
|
|
|
می شنوم صدای سوختن جیز های گوشت تنم
با جرقههای الکتریسیته یک لنز تو
|
|
|
|
|
جوانـي نوبتـي مي بود و بگذشت
زِ عمرم مدتـي مي بود و بگذشت
شـدم پيـر
|
|
|
|
|
تن تو سرزمین ارزوهای من است
که دانه به دانه به اجابت دلم می رسد
|
|
|
|
|
بوسه باد آن لب، که می بوسد تن و خاک درخت !
حال آن دست وتبر، چون شوره زاری، شوربخت !
کاسه ها پرشد
|
|
|
|
|
دلم در حسرت اما و ایکاش
شبيه يك اثر در دست نقاش
|
|
|
|
|
وقتی که ،
بهای نسیم ،
سنگین است ...
|
|
|
|
|
پشت این خنده های مصنوعی
چیست پنهان شده؟عجیب است آن....
|
|
|
|
|
کهکشان تا کهکشان عشق و صفا داری رضا
آسمانها مهربانی از خدا داری رضا
|
|
|
|
|
کرده ام بر سیب شیرینت هوس
|
|
|
|
|
دلم پُر است!
کاکتوس گلدانم!!!
نه نوازش میشوم،
نه پناهم میشود آغوشی...
|
|
|
|
|
نیمه شب میبوسد
شیشهی پنجرهی احساسم را
رویای تو...
♡
--یادت مه
|
|
|
|
|
برایم کمی عشق بیاور وُ
دو لقمه،
"دوستت دارم"
|
|
|
|
|
خون شد دل عالم در این جمعه و آن جمعه
هرروز خدا روزست ، یک روز تو می آیی
|
|
|
|
|
این همه ناز می کنی تا که بگویی برترم
من که دگر نازِ تو را به ارزنی نمی خرم
سازِ دوگانه می زنی تا ب
|
|
|
|
|
یه آدمایی هستن نمیبینن ولی نابینا نیستن
|
|
|
|
|
شُده ام پیرِ اباعبدالله..
از کودکی زیرِ علَم بودُ پیر شُد..
اربعین
|
|
|
|
|
بدون شک من از مهر تو سرشار م
دلیلش خنده های من
نفس های تو غرق م میکند ای مهربانم
|
|
|
|
|
کنون اسیر تو هستم خاطرم شاد است
|
|
|
|
|
تنِ معتاد ، به آن اندامِ روحش زار میزد
|
|
|
|
|
تا به قيامـت به برندت زِ خـاك
لطف خـدا گـر نبود ،گـردي هلاك
مـزه لطف ح
|
|
|
|
|
مسدود کرده خطم ، معشوقه ی بلایم
|
|
|
|
|
به نخ می کشم
کلمات پر وزن را
تا شعرم رنگ
تنهایی نگیرد...
|
|
|
|
|
عاشقان منتظر اونهایی شدند که رفته اند
گلها را در دل خویش پژمرده کرده اند
حقایق ها همه قاطی دروغ ها
|
|
|
|
|
خوب میدانستم این گرما اثر دارد به سر
دردِ سرها میکشد نفسی که سر دارد به سر
|
|
|
|
|
هر ثانیه درگیرِ زمانیم افسوس
|
|
|
|
|
گاهی دلم شکسته و پر غصه میشود
گاهی که خسته می شوم از دست روزگار
|
|
|
|
|
آسمان را پله کن پرواز آسان میشود
با قدمهای خیالت لوت باران میشود
|
|
|
|
|
خداوندا منم ديوانه ي تو
ولـي نيستـم بيگانه ي تو
زِ شيطا
|
|
|
|
|
من به فکر خود و تنهایی باران زده ام
|
|
|
|
|
بر فراز کوهِ درد
چترنجاتِ دینِ تو شد همه ی آرامش ام
|
|
|
|
|
شب
اتراق کرده در صحرا
خوب است
که از نور ستارگان
راه را
پیدا کرده ام
|
|
|
|
|
تهران چه فرقی میکند با شهر من وقتی
خالیست از تو دائما کوچه خیابانش ؟
من دیده بودم در خودم صحرای غم
|
|
|
|
|
ما غرقه ی آبیم چنین تشنه، عجیبست/
در خانه خویشیم و غریبیم، غریبست
در عینِ وصالیم و گرفتارِ فراق
|
|
|
|
|
دوباره از تو نوشتم هوا معطر شد
دوباره شرح تو آورده ام در آوازی
|
|
|
|
|
امکان ندارد محو سیمایت نباشم
|
|
|
|
|
خنجر به دل ما زده اند! کو؟ کدام دوست؟
از ضربه ی ناکار همان دوست کبودیم
|
|
|
|
|
ای عشق مگذار مرا غم ببرد
مگذار مرا این غم مبهم ببرد
|
|
|
|
|
رفتی اما لحظهای یادت فراموشم نشد
عهد کردم با خودم این کار میکوشم، نشد
|
|
|
|
|
مرگ می آید روزی بر تنم
خاک تنهایی شود پیراهنم
میرم از یاد در این روزگار
عاشقانه رخت ظلمت برکنم
|
|
|
|
|
از غمت می سوزم و جانی نمانده در تنم
بس که جانم را گرفته پنجه حرمان تو
جز جفا از قلب تو هرگز ندید
|
|
|
|
|
زندگی را دریاب تا نباشی در غفلت و خواب
|
|
|
|
|
تو هیچ کاری نکن
فقط عاشق ام شو
|
|
|
|
|
یک ورق در دفتر آموزگار است .. جلوه ای زیبا و نقشی ماندگار است
|
|
|
|
|
با پرستو های ظلمت بسوی مزارِ عشقِ وجودِ خود روانه شدم. طالب رهایی از بندِ وابستگی و در پناهِ گردو غب
|
|
|
|
|
بی تو دارم داغون میشم بگو کجایی
تو که گفتی داری هوامو نگو میری
دیونه شده این دل
چه کردی با این دل
|
|
|
|
|
به درگاهت بَدی کردم فراوان
تو بخشیدی مرا یارب چه آسان
|
|
|
|
|
گرچه ما را برده ای از یاد خود اما سلام
|
|
|
|
|
به سر کرده جهانم چادرِ ماتم
شتابان می رود در پستویی از غم
به زانو آمده خورشید هم کم کم
از این
|
|
|
مجموع ۱۲۴۶۷۱ پست فعال در ۱۵۵۹ صفحه |