دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
|
|
...شنیدم...
شنیدم
بعد من تنها نبودی
شنیدم
بعد من می می سرودی
به سویت امدم
در تیرس نبودی
|
|
|
|
|
تو در اندیشه من خانه کردی
ولی آن خانه را ویرانه کردی
درخت از عشق واحساسم شکستی
مرا یک مرغک بی لان
|
|
|
|
|
یه جوری بازی کردی تو با احساسم
که تو قلبم نمونده چیزی جز حسرت
محاله دیگه اون آدم سابق شم
منی ک
|
|
|
|
|
گذشته وقت طلائی برای سجدهٔ ابلیس
|
|
|
|
|
آرزو دارم بیایم پا به پایت مثل باد
طی نمایم جاده را تا بینهایت مثل باد
|
|
|
|
|
ای مسلمانها به پا خیزید باهم یکصدا
جمله با اذن خدا
میکنیم آخر سرِ ضحّاک را از تن جدا
جمله با اذ
|
|
|
|
|
💗شبنم عشقت به گلبرگم نشست💗
💗غنچه احساس من بشکفت مست💗
|
|
|
|
|
برسان امام یاران
اول الموحدین
ثانی الکتابین...
|
|
|
|
|
در دلم چراغی بیفکن...
در سرم پنجره ای بگشا
رو به دشت هایی که از آزادی لبریزند
رو به دشت هایی که خ
|
|
|
|
|
در میان جنگل انبوه افکار
در پیچش بوی کلافگی
میان امواج سهمگین بی حوصلگی
کنار تخته سنگ عظیم
|
|
|
|
|
پـشت در ، ناآشِـنایـیست بـاز کن !
غـصٌـه ؛ " یـزدان ماماهانـی " مـنـم
|
|
|
|
|
امشب که شبِ آخرِ تابستان است
|
|
|
|
|
مزه ی لب های تو لبم گفته حامض است
|
|
|
|
|
خبر رسید که دیگر زمان پاتک بود
خبرنگار به گویش چو یک مترسک بود
|
|
|
|
|
نباید خواند بعد از تو تمام این غزل ها را
نخواهد کرد آشفته، غمی مجنونِ رسوا را
|
|
|
|
|
غنچه می خواست گل شود اما
پَر در آورد و یک کبوتر شد
|
|
|
|
|
این دختر عاشق فراموشی بلد نیست
|
|
|
|
|
گل غنچه صبح در ترازو شفق خود نمای
محفل صادق بود
بی خبر از از اوار لحظه لحظه
نور ی سنگی
|
|
|
|
|
ای یار دلت جای دگر بود نگو نه
دلبسته ی مأوای دگر بود نگو نه
|
|
|
|
|
شاعر نشدم تا كه ثناگو باشم
|
|
|
|
|
فلکین چرخی سینسین اوریمی سیندیردی منیم
دردلره سالدیر جانیمی بختیمی چوندردی منیم
او یاره هر باره گ
|
|
|
|
|
.......بوسه......
من و بوسه به یک رنگیم چرا فصل خزان دارم
در این شهر آدمی بسیار چرا من ذکر آن دارم
|
|
|
|
|
اسم تو را دگر بر سر زبان نمی برم
با اینکه یاد تو دشنه میزند به پیکرم
عشق تو آخرین ضربه میشود به
|
|
|
|
|
صبحت بخیر کن به یک کلام
یا دیدن و تماس یا پیام
|
|
|
|
|
دروغ ِ عشق پنهان میکند از من حقایق را
همانطور میدرد آواز بلبل هم شقایق را
|
|
|
|
|
چرا دست از سر آزار این دل برنمیداری
|
|
|
|
|
دوباره دچار غش، دیدی ؟نه خش خش
|
|
|
|
|
من زِ فردا نگرانم که نباشد غمِ تو
|
|
|
|
|
بعد رفتنت
بهار پاییز دوباره ایست
|
|
|
|
|
از گوشی
به گوش دیگر
به ناشنوایی ام باختم
تو را...
|
|
|
|
|
فکروخیال بین خواب و بیداری...
عجیب دیوانه کننده است
|
|
|
|
|
آنقَدَر دُورِ تو گشتم تا سر من گیج رفت
گشت دنیا دورِ من، اما سر من گیج رفت
احمدصیفوری
|
|
|
|
|
"بهاي أدمی بهشت است، ارزان نفروشیم"
هبوط به بهای از کف رفتنِ بهشت،واقع گشت،
چنانکه جنابان حوا و آد
|
|
|
|
|
نفرین به مرگِ در کمین ، نفرین به اسرار زمین
نفرین به اشکِ عاشق و ، نفرین به سر تا پای کین
نفرین به
|
|
|
|
|
لب شیرین سخن و چالِ زنخدان دلارام
|
|
|
|
|
✍️ترانه
م.مدهوش❤️🔥
🎧 دکلمه : بانو هستی احمدی🪴
|
|
|
|
|
بیهوده مزن پر که پرواز حرام است
اصلا بخدا بعد تو آواز حرام است
|
|
|
|
|
تو مرا می نویسی و،
من آنهمه نوشته های خوبت را ،
مرورمیکنم
|
|
|
|
|
آنکه بینی که به تو سر گران میدارد
بینه ی زخم و کسالت دگران میدارد
انکه پیر است در جوانی،در ج
|
|
|
|
|
نور گشته سر به سر از ورای آن قمر
حال خورشیدم شده نور مَه گشته ثمر
نور در نورم
|
|
|
|
|
به یادگار می گذارمت!
هم چون
ثریا...!!
شاید"
آمدی
ج
|
|
|
|
|
در درون یخ من مهر تو فریاد...
|
|
|
|
|
غافل ایم از تو خدایا عفو کن
|
|
|
|
|
رمانم بگو
در سایههای پردههای تاریک شب، نگاهم به او معلق شد.
خیره شدم در این غریبهای که از هی
|
|
|
|
|
یه شب دلم لک زده بود
تورو به آغوش بکشم...
|
|
|
|
|
پروانه ای خفته بر ناف سیب، هر شب خواب صلح انسان را می بیند...
|
|
|
|
|
تاریخچه ی فلسطین از ابتدا تا کنون، در این شعر به اختصار بیان شده است.
|
|
|
|
|
دیوانۀ آن طرزِ نگاهم که تو داری
|
|
|
|
|
مرا ز پارگیه پیرهنت باکی نیست....
|
|
|
|
|
با که گویم که به دل درد شکوفا شده است؟.
|
|
|
|
|
تمام کلمات
طلای نابی ست...
|
|
|
|
|
منزلم خالی ز هر پیمانه ای...
|
|
|
|
|
تابه احقاق حقمان راکه مسلَّم بود.
در استنتاج خلافِ.آنچه ماپنداشتیم..
|
|
|
|
|
از پنجره قار قار میآید باز
|
|
|
|
|
امامزاده شاهچراغ علیه السلام
|
|
|
|
|
تمام شعر های من احساسی ودل افسردگی سروده شده
|
|
|
|
|
بی سبب نیست ازوقتی تو آمدی ،
واژه ها تلخند
|
|
|
مجموع ۱۲۳۸۷۰ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |