جمعه ۷ ارديبهشت
|
|
در شعاع شعف شیدایی
هر چه را می نگرم «جان» دارد
|
|
|
|
|
_آسمان اَبر شد
در خیالم
کوچه ی محرم؛ با دلم
همدرد شد!
|
|
|
|
|
.....................................
|
|
|
|
|
ماه باشد عاشقی رنگ تلاوت میشود
در دل شب آدمی گرم حلاوت میشود
باده در دست ت
|
|
|
|
|
دیار نگاهت را از هم اکنون فراموش کن
یادت میماند در فراموشیهای خفتهای که بلند آوازهاند.
|
|
|
|
|
سرِ سجاده ی نورم
ساکن ، اما درعبورم
|
|
|
|
|
ای ناز پرورده جان دراتش به نشاانه ی تو
می سوزد همه شب سینه
|
|
|
|
|
✍️ ترانه سرا
م.مدهوش
(❤️Ever heart)
🎧دکلمه: بانو هستی احمدی💫
|
|
|
|
|
دل بی تو شبی یک دم ، آرام نیاساید
|
|
|
|
|
شوکتِ شاهی به آسانی نمی آید به دست ..
|
|
|
|
|
بهاران آمده تا جان بگیریم
|
|
|
|
|
نمِ بارانُ
کوچه یِ بهارنارنج
عابری رد شد
عطری در هوا پیچید
خاطره ای جوانه زد.
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
مرا یکباره از خاطر مبر گاهی به یک بوسه
به سنگ خاطرات مردهام من را به یاد آور...
|
|
|
|
|
پریشان زلف ما از بازی باد است
نیاز ما به می از بهر فریاد است
تو گر ویرانه می بینی دل ما را
ن
|
|
|
|
|
میوزد از پشت قدبک عطر گندم زارها
|
|
|
|
|
چشم، آشفته و حیران وجود
واله ادراک، ز توصیف شهود
|
|
|
|
|
امسال زمستان؛
دائم می لرزم...
|
|
|
|
|
موج و دریا گفتگو میکردند...
|
|
|
|
|
🦋خواب دیدم که شبی ناگه پروانه شدم🦋
🦋عاشق شمعی فروزان سوی میخانه شدم🦋
|
|
|
|
|
من رهایت می کنم در ابرها تا بروی
چون هوا بی یار شد تو با وفایی بلدی؟
|
|
|
|
|
ته نامردی و رو کردی برام
میتونستم از خجالتت درام…♬♪♫♪
ولی قلبمو سیاه نمیکنم
من مثه تو اشتباه
|
|
|
|
|
از روبروی چشم من آرام میروی
|
|
|
|
|
حنجره از نور ، پنجره ها تاریک
|
|
|
|
|
زن بود چون سیب قرمز در بهار
ظاهری زیبا برد از دل قرار
|
|
|
|
|
ایمان دارم
در پس فرداهای دور
روزی از راه میرسی
|
|
|
|
|
شد بهار امّا دلی شاد و لبی خندان نشد
|
|
|
|
|
کاشکی افسردگی ها ، درما بمیرند
دَم به دَم دل شاد بادا
|
|
|
|
|
بدونِ بال و پَر، بیآشیانه
پریشان خاطری، گُم کرده خانه
چوآن مرغی که در توفان اسیر است
...
|
|
|
|
|
مپرس از چه مسیری به من بهار رسیده ست
|
|
|
|
|
هست جان در سینه اما از نفس افتاده است
ناله کی از نای خیزد گریه پس افتاده است
|
|
|
|
|
بمیرانم، مرا این لحظه ها هستی نمی بخشند
بگردان باده ای، این جرعه ها مستی نمی بخشند
هیاهو را بخ
|
|
|
|
|
هر گلی در باطنش یک خار داشت
|
|
|
|
|
خدایا مهرورزی بر یتیمان را به لطفت قسمت من کن
به نور و روشنای این عمل قلب مرا با مهر روشن کن
|
|
|
|
|
تو برایم شدهای کل جهان حضرت یار
|
|
|
|
|
آزادیِ پنهان شده ، مانترایِ تکرارِ هوس/ای راهبه ، آشوبِ شهر، در شعرِ شهوتْ هم نفس
|
|
|
|
|
شعر مربع
ز دوریات نگار من شکسته شد وجود من
نگار من وفا مگر ندید
|
|
|
|
|
بوتون وارلیغلارا جان دیر آنا جان
دامارلاردا آتا قان دی اینان سان
|
|
|
|
|
نور چشم من کجایی؟
ماه تمام میشود، اشکهای کوچهها خشک شدند.
گلها دیگر بو و رنگی ندارند،
تو کجای
|
|
|
|
|
عید تنها یادگار کودکیست
آشنایِ روز های کوچکیست
حیف طی شد آن بهاران رفت و مرد
خاطرش بر یادگاری
|
|
|
|
|
ای کاش بمردم و تو را با او ندیدم
|
|
|
|
|
برخیز که طوفان شده است
زندگی دچار بحران شده است
|
|
|
|
|
تمثیل چشم مستت،گاهی به ماه کردم
|
|
|
|
|
به کویِ خاطره تا صبح شبگرد ست
|
|
|
|
|
آهسته از خیابان گذشت و..
با خود می خندید
|
|
|
|
|
من آن حوضم به دل دارم نگار ماه
ولی دستم ز آغوشش بود کوتاه
چو این نامحرمان دیوانه ام گویند
نه
|
|
|
|
|
من از تبار عاشقی ، تویی تمامِ باورم
|
|
|
|
|
آبادیِ زندگیم ، با توست اِی دوست که آباده
با باده ای که می دهی ام ، غم و درد برباده
|
|
|
|
|
من مس نویسم؛
تا تو
بخوانی ام!
|
|
|
|
|
ای برادر روزه بر افکار کن
|
|
|
|
|
مست امدی ازسما زان صبو و تازه ها
مست طرب سبزه را دشت ز گل پونه ها
سنبل صف کشیده جامه ز گل بریده
|
|
|
|
|
رمضان آمده امسال به آغوش بهار ...
|
|
|
|
|
ساعت به وقت فروردین می نوازد
و طبیعت به وقت بهار، بیدار می شود
درختان، وصله های دلشان را به
|
|
|
|
|
شعر بندری دلوم
دلوم پاره پارن
اَ کار تو رشته رشتن
چه اتکه با قلب پاکوم
نومت اتا الرزوم
|
|
|
|
|
مست شو! مستانه زی! مستانه میر!
|
|
|
|
|
عشق از دل چون بر آید کینه را پی میزنند
آب چون بر گل بجوشد جمله را تی میزنند
عشق آن اب حیات آ
|
|
|
|
|
ما بلد بودیم رفتن را ولیکنمانده ایم
|
|
|
|
|
ای رها از خاک جانب خانه ای
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۷ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |