محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
روز ملي خليج فارس آغاز عمليات بيت المقدس، 1361 هـ.ش 21 شوال 1445
فتح اندلس به دست مسلمانان، 92 هـ ق Monday 29 Apr 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
باید به حضور آفتابت بروم
بی عشق، جهان حادثه ای موهوم است
وصف تو نتوان گفت در هیچ سطری
شیوه کردار تو نمی گنجد در هیچ فکری
نالش مرغان سحر از پی دیدار تو
پس
دختر پانزده ساله همسایه مان...
انسانم و رستنده ز خاکم
دلخوش به گل و سوسن و قند و نباتم
از خاک بر آمدم و از غیر ندانم
این
اگر که رسم مسلمانی شما ایناست
شوم ز دست شما بر طریقت تاتار
ایزننمادفضلزنانست حجابتو
آرامجسموروحوروانستحجابتو
دراینزمانهتاریکوسردوپُرریا
ر
زندگی ام را گرفتی و،
زنده ترم کردی
گنبکی،گنبد سرسبز خرم به دامان کویر
زادگاه شیر مردان و زنانی بس دلیر
گنبکی،نام تو چون نگین
بیا کمی کنارم حوصله کن..!؟
هر چقدر خواهی بگرد من که نیستم
در زمانی بودم کنارت اصلا ندیدی
اسرار مرا وقتی که رفتی چرا ندیدی؟
یک شبی درخواب خوش هم جاده بارؤیا شدم
مثل صیدی پای دربند دل شیدا شدم
رویابافی بس است
آسمانِ پاییز برف میبارد
کجایی گرمایِ آغوشت
را میخواهم خیالَت دیگر
مرا گرم نمیکن
پدر
اگر آموختم عمری فنون استواری را
پدر بنموده تدریسم اصول خاکساری را
تحمل کرده
دیشب ازشدتِ غم خواب تُهی شِزسرم
در آستانه در مهر و ماه پیدا شد
به دیدن تو دلم غرقه در تمنا شد
در کالبد ما،
چه دمیده است روزگار؟
که مرده ایم، در قعرِ زندگی
خاک کن با من و افسانه تمام
جرعهای!چپ کنو پیمانه تمام
عشق رویای قشنگی ست اگر سر برسد
خنده های زورکی غرق در افسردگی
گریه های دزدکی بر وفات کودکی
گلشنی خزان دیده در بهار پاییزم
آمدی مهرت به دل افتاد و جانانم شدی
ناگه یادم آمد آن همه اشک
کز غیابت من شبانه ریختم
دامنی بالاتر از زانو چو بر تن میکنی
داد بر اموات ایشان ذکر هر صلوات را
طعم لبهای توشیرین است،ازجان بیشتر
ازعسل شیرین ترازعطربهاران بیشتر
اومگرانگشترستهیتویوهیدرمیکنی
گه لبشمیبوسیوگهچنبرشترمیکنی
چشم بگشای چهره بنما بی گانه نیستم من
حجاب از روی بردارکه بر خاکت نشستم من
هر چه بینم به زیب
روحم اینجا بود ، جسمم رفته بود بازار
✍️تصنیف سرا: م.مدهوش✨
🎧 دکلمه: بانو هستی احمدی🌹
تو در رویایِ منی
وَ من با خیالِ تو
عاشقی خواهم کرد.
آگرین_یوسفی
این که آنجا یا که اینجا را چه فرقی می کند
هرکجا مینگرم جایتوپیداستهنوز
خندههایتچقدر تازه وزیبایی هنوز
عاشقی را عشق بازی بایدت
بی کسان را دست سازی بایدت
تا شوی محبوب آن دلبر کنون
چون پرنده دل
بوسه بر اشک تو و آن خیل مژگانت زنم
خورشید
از غرب
طلوع کرد
اما
هنوز حریفت منم
......هرچه تو خواهی.........
اندوه دلم کم نشود هرچه تو خواهی
را
آن نگاهی که از پنجره ی داغِ غضب میبینی
عریان در رگانت شناور میشوم
استخوانهایت به مدارا میخواندم
که شروعِ آزادی
از کرانِ شلیطهات
شب ها نمیبرد خواب روز ها در فکرم
کدام کودک بازیگوشی، در چشم هایت یک شیشه دوات سیاه ریخته ....
شب مهتاب رسید و شب طوفانی رفت
با یاد تو هرثانیه یک دفتر شعرم...
زائر می خانه هستم سجده بر مُغ طاعتم
عشق.پیرم، نقد جان نذرم، توکُل نیّتَم
دیوانه و مشغول پریشانی خویشم
این شب تاریک آخرش مرا می کُشد
غم این شبها مرا به فنا میبرد
هر شب این قصه را دارم
من بی خیال جان و
لیلی دیوانه خویم حال زارم دیدنیست...
عشق یعنی ،،انتظار حسرت دیدار یار
عشق یعنی ،،نام مهدی (عج)کرده دل را بیقرار
درمیانِ دنیایی که ،
همه چیز به حساب می آید ،
حتی دانه ای کمتر از ارزن
بی عشق
قدمها کوتاه
مسیر طولانی.
آگرین_یوسفی
کاش تنها تو فقط خواسته ی من بودی
در مسیر این جاده می روی و می آیی
ترک کن با پاهایت
همه جا را
برای تنهایی...
«اوجِ اشکِ موج»
از خزر/شیرماهی ما+زن+در+آن
تا خلیج گل+د+آن
کشیده شدم
به گردنت,آویز+آن
آوای مواج
فال مرا دید گریه کرد به حالم
شعله بر جان می نشاند آن که تیرت می زند
دوستی کن با رفیقان دشمنی دشوار نیست
🌾حیرانم و سرگردان، چون بادی وزان، مدهوش
🌾خراش دهد گاهی، خاری و خسی، آغوش
ای هم نفس با زخم عشق ، کُشتی غزل هایم به هجر/فردا بگیرم دامنت ، این دل شکست در یاد تو
تو یار خوش رویی و با عشق،پنجه انداز
توان داده تو را عشق،رسم چنین است
دل،سپر خویش رو نکرد،باخت دلش
مجموع ۱۲۳۷۲۴ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک