جمعه ۴ خرداد
|
|
قصوربادصبــــایـاکهکممحلیتــو؟
بهشوقوصلتودادمبهراهصدپیغام
|
|
|
|
|
دختری بود که از غصه و ازبیماری
هیچ کس را نشداز اوکه بپرسد حالی
عاشقی داشت که از غصه به خود میپیچید
|
|
|
|
|
پدری پر زد و رفت ،خانه ای خالی شد🥀
شمع کاشانه فسرد،اشک من جاری شد
|
|
|
|
|
در این وادی دلی درگیر مانده
|
|
|
|
|
تقدیر همیشه جاریست
در رودخانه زمان
|
|
|
|
|
"تند باد غم"
رفت و از این زندگی سیرم نمود
در جوانی یک شبه پیرم نمود
رفت و با او دلخوشیها
|
|
|
|
|
دوستم داری اگر پس شاد باش
|
|
|
|
|
ای دخترِ باران، ملازمِ دریا
فقط تو میدانی
ابرها
چند موسم در چَشمانم تنیدهاند
که تطهیر یابد
|
|
|
|
|
در غمت هر فکر که در ذهن می آید ز درد
موج می انگیزد و خود داغ دیگر می شود
|
|
|
|
|
ما را زمانه گر چه به ظاهر خراب کرد
دلداده ای برای غزل انتخاب کرد
|
|
|
|
|
خواستنی ها کم نیست
من و تو
به حداقل ها قانع بودیم
اما دریغ که از
قله ها باز ماندیم
رسیدن به
|
|
|
|
|
عالم بی جان
این عالم بی جان ما،با تو چه زیبا می شود
با بودنت همراه ما،دنیا تماشا می شود
ا
|
|
|
|
|
روزی نشست مثل پدر پشت پنجره
|
|
|
|
|
لووِت چي گل ، چَشِت چي آسمونه
هلالِ بِرم تو مثلِ كمونه
(لبت مانند گل ، چشمانت آسمانيست
هلال ابروا
|
|
|
|
|
بیهوده ترین فصل بشر برهه پیریست
البته ؛ نچرخد اگر ایام بکامش..؟
تنهایی وفرسودگی و طعنه و تحقیر
|
|
|
|
|
افتاده اى در دام صياد تباهى
برده تو را گرد سپيدى تا سياهى
اى جانشين آسمان بر پهنه ى خاك
گم ك
|
|
|
|
|
دوشوبدی غم خیالیمه نیگاریم هیجریدن گورَم
دوتوبدی قلبی یاسیمه نه ماتم عشقیدن گورَم
|
|
|
|
|
یه آسمونِ پُر ستاره
پنج انگشت و یه زخمه
که مشغول به نواختنِ گیتاره
|
|
|
|
|
ای فرا و ماوراء را تعریف
بر آسمان پر ستاره دل
خالق چاله تابان کهکشان...
|
|
|
|
|
زاهد ، به راه جـمله تـجمّل خودت مـرو
راهت قناعت است ، اگـر مي شود بـرو
زاهـ
|
|
|
|
|
دوستت دارم
اندازه تمام ماهیهای اقیانوسها
|
|
|
|
|
شبی در سایه ها دچار نقطه ای می شوی
|
|
|
|
|
یکی روز می آیی ولی من در جهانی دیگرم...
|
|
|
|
|
خیالِ بال زدن ، بال و پر نمیخواهد...
|
|
|
|
|
شبی شیخی شرابم را بنوشیدی به سردی
من از شاهد بپرسیدم شبانگاهان ز زردی
بگفتا من ز پس شیخ از نهانگاه
|
|
|
|
|
آدمی خواهم بدون حرص و آز
بی نصیب از جاه و از حب نیاز
آدمی بی جاه و بی جنجال و جنگ
|
|
|
|
|
خو مکن عادت کنی
کار تو بس زار شود
گوشت برادر مرده بر
جان تو پروار شود
خلاصه بر عیب به کس
عیب
|
|
|
|
|
کاش میشد یادگاری با خودم میبردمش
تارِ مویی را که از شالِ سرت برداشتم...
|
|
|
|
|
پاییز غم انگیز دلم طولانیست
|
|
|
|
|
سگ ولگرد
چه ساده روز و شب در این سرای درد می سوزم
بدور از دست گرم مهربانی سرد می سوزم
رها گشتم
|
|
|
|
|
عیش و نوش و می بریز مستانه وار
تا برقصد روی چهره مستی چشم خمار
|
|
|
|
|
من کویری تشنه ام جانا تو بارانی مرا
طعمِ تلخِ حسرتم یک جُرعه احسانی مرا
|
|
|
|
|
عزم وجودشان را باور نکرد دشمن
شستند خون خود را با قطره های باران
|
|
|
|
|
من برای بودنتْ عمری زُلیخا بوده ام!
|
|
|
|
|
زِ شبنم بوی گُل باید شنیدن ،
|
|
|
|
|
دوست دارم پرنده باشم
نه قناری در قفس
نه خروسی پر هوس
|
|
|
|
|
... سلام دوستان عزیر...
بر باد هم شوم اگر،
در یادم ،
شما همیشه می وزید...
|
|
|
|
|
آمد نوای جانها بوی عطر گلها رسیده ** صبح و سپیده دم باز در این دنیا دمیده
|
|
|
|
|
وقتی قنوت قافیه با قصد قربت است
قد قامت قیامِ قلم هم قیامت است
|
|
|
|
|
درجهانی به رنگ خاموشی
عشق را می جوییم
|
|
|
|
|
شاداب تر صبح بهاری تویی ای نوگل خندان
|
|
|
|
|
مرا که فقر افکنده به زانو
|
|
|
|
|
شده ام خسته من از خاطروسر مینگرم
|
|
|
|
|
لب تو طعم غزلهای مرا شیرین کرد
شب دلواپسیم با تو به یغما میرفت
|
|
|
|
|
يارب ، قباي كوتـه من كـي بـريـده اي
در اين مـحيط جهـل مـرا آفريـده اي
|
|
|
|
|
صنما !
سه نما، داره رخ ات
سینما ، عاشقِ بازیگری ات
|
|
|
|
|
آفتابیست
در میان ما
شعلهور
|
|
|
|
|
این نوشتن های من ، لبــــهای دستان منه
درچمنزار حروف ، جمله گلستان منه
|
|
|
|
|
برشی از دلنوشتهی دختری که تو را دوست داشت
|
|
|
|
|
من گمشده ام درمیانِ واژه ها
|
|
|
|
|
برو یه عشق واقعی فقط تو قصه ها بود
جاده رسیدن به تو یه جاده بی انتها بود
نفهمیدم چیشد عوض شدی
دیگ
|
|
|
|
|
هر آنچه در این شهر نمی خواهمش آن شد
|
|
|
|
|
دوس داشتنت عبادته
همیشه بیتابم برات
مثل نفس محتاجتم
دنیام بهشت شد با نگات
مادر ، عزیزترینِ من
|
|
|
|
|
تا ان یکاد آیه ی چشمت طلوع کرد
چشم حسود و تنگ نظر بر تو کور شد
|
|
|
|
|
گفتا که چگونه گل سرخی بدهم هدیه به تو ؟
گفتم که همان سرخیت از شرم و حیا ما را بس
|
|
|
|
|
مـن بـی رُخ تـو ؛ قـاب بـدون عـکسـم
|
|
|
|
|
دلتنگيهایم شعر میشود!
همه ميخوانند اما،
آنکه "نمیخواند"
--تویی!
سعید_
|
|
|
|
|
آنچه بر داشتنش گشته روا در دنیا
دست تقدیر نشد قابل تقدیم به ما
|
|
|
|
|
میسرایم به برگ زردِ زمین ، با تو امشب ترانه ی باران
|
|
|
|
|
از تو گیلان شده لبریز، کجایی؟
|
|
|
|
|
به غیر از تو قلبم نگاری ندارد
چو رفتی ببین دل قراری ندارد
|
|
|
|
|
با زبان عادی گاهی بگو که عاشقی
هر دقیقه شعر خواندن زیر باران پیشکش
|
|
|
|
|
من دختری از کوچه ی سرد و زمستانی
|
|
|
|
|
نترس دختر ، غوغا به پا کن
|
|
|
|
|
جمله جهان، طعمه اين اژدها....
هر كه ندوزد دهنش ، خس شده
|
|
|
|
|
قدر یک عمر ستم رفت و جفا بر سر ما
در همین آمدن و رفتن کوته که دمی بیش نبود
|
|
|
|
|
شاداب و جوان بودم، تو آن روز که بودی
حالا شدهام پیر زهم و غم عشقت
|
|
|
|
|
از آسمان پنبه می بارد
بر شکوفه ی حساس گیلاس
تیله های مشکی به آسمان،
خیره به پرستوها
گوله ای سرد
|
|
|
|
|
حالمـــــــون خیلی بــــــــده
که آن ابر بهـــــــاری می کنــــــــد تماشـــــــایــــــمان،
|
|
|
مجموع ۱۲۴۲۸۷ پست فعال در ۱۵۵۴ صفحه |