چهارشنبه ۱۶ خرداد
|
|
حوریان ملک مهریم و جدا مانده زعشق
پادشاه باشی ولی بی سرزمین ،تدبیر چیست؟
|
|
|
|
|
طلوع صبح میبینم تو گویی روی یار آمد
|
|
|
|
|
امسال هم نیامدی این دل نگران شد
گذشت به درد سال عاشق بی تو خزان شد
عاشق به درد عشق رخ دلدار که
|
|
|
|
|
هر چنددلم ز دیدنت مسرور است
اما دِلِ من ز گفتنش مغرور است
برگرد وبیا به سمتِ من جانانم
عمری دِل
|
|
|
|
|
ما هیچ بودیم و هیچ تر از هیچ ندیدیم
در این دنیا ز هیچی هیچ، هیچ تر نشنیدیم
|
|
|
|
|
شباطِ جادویِ ایمان به خون رقصان و حیران است / منم الحادِ مصلوبِ گناهْ بر شعرِ دامانت
|
|
|
|
|
دل نمیخواد آرزوها بمیره/ تا حسرت جای اونارو بگیره
|
|
|
|
|
تار مویی ز سرت کم بشود می میرم
|
|
|
|
|
ای سجده کنم به بو ستان تو به برگ گلی
شکرانه ی نعمت تو کنم به هر توسلی
هر برگ گلی نشان دهد از گوهر
|
|
|
|
|
اینکه وسط میلیون ها انسان..
|
|
|
|
|
افتخار مام ایران از رضاست (ع)
|
|
|
|
|
درمیان اینهمه ، رکود بی علاج
درمیان اعدامِ اینهمه حلّاج
|
|
|
|
|
امشب ترانه ی سکوت را برای تو سروده ام
|
|
|
|
|
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
|
|
|
|
|
تو هم برو.
اگر بمانی؛
دیگر آرزویی برایم نمیماند!
لیلا_طیبی (صحرا)
|
|
|
|
|
شعر کودکانه ضامن آهو ... به مناسبت ولادت امام رضا (ع)
|
|
|
|
|
می و میخانه چه سود تا نشود یاد ز دوست..
|
|
|
|
|
تمنای وصالت کشت ما را
فراقت سینه سوز و بس غم افزاست
|
|
|
|
|
در به روی غَم بِبَستم ، تا لبت خندان شود / کام تو شیرین تر از قندِ تَهِ قندان شود
|
|
|
|
|
دست بردار از سرم مادر !!!
|
|
|
|
|
من ساده بگویم دل ما خل شده بود
همراه خودش آس مرا جل شده بود
یک روز هوایش به هوایی که نبود
نه روز
|
|
|
|
|
مهتابِ دلم در شبِ تاری بانو
|
|
|
|
|
یکی شعرم...
بر این نوزاد انسان نام یک دایه ...
بر این آب و گل آدم یکی مایه...
یکی بر سینه آرایه
|
|
|
|
|
آمدم
با همان دغدغه ی مزمن
|
|
|
|
|
پنجره فولاد تو معتمد سِر من
غرق راز آمدم که جلوه گرایم دهی
|
|
|
|
|
بودن تو ترادف رنج است
رفتنت مرگ میشود اما...
باز هم با خیال آغوشت
|
|
|
|
|
تیغی فشرده در میانه لبهایش ..
|
|
|
|
|
مجنون هنوز گم شده در کوی لیلی است
شیرین لگد به تیشه ی فرهاد می زند
|
|
|
|
|
آمدی حالم دگرگون کرده ای ای جان من
بی خود از خویش و رها از غیر کردی جان من
|
|
|
|
|
روباه نقش خودرا باخت به ما
|
|
|
|
|
🤐 ترانه مرده چکاوک سرابِ لال بخواب 🛌
|
|
|
|
|
فرداها و امروزمان را کُشتید
ابلهانه نگرانِ دیروزیم
|
|
|
|
|
بهارِ حُسنِ تو در باغ ، خویِ سرکشی دارد ..
|
|
|
|
|
در مسیر زندگی صدها خطا دارد دلم
|
|
|
|
|
مراسرگشته و حیران خود.....
|
|
|
|
|
دیشب دوباره در خواب سیگار می کشیدم
|
|
|
|
|
تک درختی در اقیانوس جهنم به دنبال رشد است
غافل از اینکه ریشه در آتش دارد
|
|
|
|
|
سن ما از سی گذشت و همچنان بیهمسریم
شاه ما صد صیغه دارد، آخر خودخواهی است
|
|
|
|
|
تلخ و شیرین، میرسد آخر وداع پنجره
|
|
|
|
|
گاهی کفش ها یم را بر می دارم
|
|
|
|
|
هرچند، من از دود غمت، بی ریه هستم!
من عاشق این چالش و این حاشیه هستم
تا بار دگر آمدنت را بنویسم
|
|
|
|
|
ابری شده احوال در حسرت دیدار
باران زده شد حال خیابان نبودی، صد افسوس
|
|
|
|
|
زائــری دل خســته در دربــار مینويــت منــم
چــون کبوترهــا دچــار مهــر دلجويــت منــم
|
|
|
|
|
تشنه شده خاک زمین بر زمان
آب رسانید بر آن باغبان
|
|
|
|
|
هوای چشم تو بعد از شکستنم ابری است
از آن جهت که غمَم بغض در گلوی توام
سارا_خراباتی
|
|
|
|
|
نوک انگشت ای سور سحر بی وقفه
اشتیاقی پی نابودی این پیکر بود
|
|
|
|
|
نمیفهمم من این آیات عظما را خداوندا
چرا یک آیه هم اندازهی ما در نمیآید
کسی که همدل ما، آشنا با
|
|
|
|
|
«آتش خیال»
از نخستین نگاه،
نخستین دیدار،
میدانستم،
که جادوی چشمانت،
مرا دربند خود میکشد.
|
|
|
|
|
یک نفر،یک روز،یک جایی دگر
|
|
|
|
|
یک جرعه سراب سرخوشی ما را بس
|
|
|
|
|
بی شک بر این بنیان ادب را تا ثریا برد
فردوسی دل زنده در آن عصر بی سامان
|
|
|
|
|
از راه رسیدی به تو دل دادم من
|
|
|
|
|
بی تو این دل می شود پژمرده و زار و نزار
|
|
|
|
|
نشان از خدای جهان است پدر
|
|
|
|
|
ما به آن جایی رسیدیم
که نباید میرسیدیم
|
|
|
|
|
مهتاب شبی بلکه از آن خوبتری
|
|
|
|
|
باران میباردُ آسمان ناله میزند
خاطره ها خیس شدند
چشمها گریان دستها تنها
نوازشِ اشکها عشق میخواهد
|
|
|
|
|
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده...
|
|
|
|
|
تو که هستی همه جا آرام است
|
|
|
مجموع ۱۲۴۵۵۶ پست فعال در ۱۵۵۷ صفحه |