شنبه ۸ ارديبهشت
|
|
همین که در فکر من
شاعرانه لبخند میزنی
راه میروی و شعر می خوانی
نه فاصله ای را حس میکنم
و نه طعم
|
|
|
|
|
به روی سینه ی خود می فشارمت اما
تو ساده می گذری از حصارِ اخر هم
|
|
|
|
|
نقش بر آب
لیلایِ شعرهای پر از التهاب من
کی میرسد شبی که بیایی به خواب من؟
|
|
|
|
|
باد ، ابرها را دور می کند
باد ، درخت ها را می لرزاند
...
|
|
|
|
|
سلامت میکنم ای نازنین باد سحرگاه
|
|
|
|
|
گوش کن قصه درام است شنیدن دارد
صحنه ی جرم از این زاویه دیدن دارد
|
|
|
|
|
درستم نمیشه
اشتباهی که کردم من
درستم نمیشه
دیگه عشقم بریدم من
درستم نمیشه
بگم برگردی پیش من
در
|
|
|
|
|
عاشقم از چه زنی طعنه که دیوانه تویی
محو آن صورت ماهت من و دردانه تویی
چشم نرگس همه جا محو تو با
|
|
|
|
|
مرغ سحر کو که تا ، ناله سر کند
قلب من آتش زند ؛ پر شرر کند
|
|
|
|
|
سلام بر تو ای استاد سپید
رویت سیاه قوطی رنگ را بدید
|
|
|
|
|
گـاهـی تـِـم تلـخنـدم و گـاهـی تـِــم لبـخنـد !
آن دلــقـک و بــازیـگــر دیــوانــه ؛ مــنـم مـن
|
|
|
|
|
اشعارِ تری دارم در عاشقی و عرفان
در جادّهء طنزیم، یک خودروی پُر گازم!
هرچند که اشعارم، خوب و نمک
|
|
|
|
|
دوباره سرزمین دل بهاری تازه خواهد یافت
پس از تشویش پی در پی قراری تازه خواهد یافت
|
|
|
|
|
نو بهاران بچمن جمله یاران..
|
|
|
|
|
اي روح آدميـزاد ، بر خـود كه آشنايـي
بـر طبق قـول قرآن ، از روح آن خدايـي
|
|
|
|
|
دانی که بهار در زمستان مرده
صدغنچه گل به لطف باران مرده
|
|
|
|
|
پیش تو از من اگر تارِ سبیلی ست گرو
تا نیفتد به زمین محض خداوند ندو
|
|
|
|
|
دیگر قرار شعر و غزلهای ناب نیست این گوشه همدمی جز این اضطراب نیست
|
|
|
|
|
نه ملکی از سلیمان زیروبرشد
|
|
|
|
|
روشن شود میخانه، صدای پر سلامت
شمسی شموس شمسها، لبخند با شهامت
حاجت زدم بساحت، خانهی با طراوت
|
|
|
|
|
تو برایم از عشق بگو
تا باور کنم گرمی آفتاب
صبحگاه را...
|
|
|
|
|
در صف رندان و عارف مسلکان ما را چه شد؟!
در طریق زاهدان و عابدان ما را چه شد؟!
جمله در بند قنوت
|
|
|
|
|
آن روز بار اول دیدمت یادش بخیر
|
|
|
|
|
بیا که برای یک لحظه دیدنت لحظه شماری می کنم
|
|
|
|
|
عرض تسلیت خدمت جناب قنبر پور عزیز
|
|
|
|
|
....
...................
....آلا داغ ___ _ _ . _
|
|
|
|
|
برایت شکوفه های اطلسی
باغچه ی دلم را......
|
|
|
|
|
اینک بهار باز
از نو شکفته است
باران بشوید این
گرد و غبار را
اینک بخوان تو نیز
گل در بهار را
|
|
|
|
|
تمام عمر تشنۀ یک قطره بودنت بودم
شبانه روز ، منتظر در گشودنت بودم
در انحنای شیفتگی ، در مدارِ شیدا
|
|
|
|
|
همچون بادکنکی بسته به نخ در طپش باد در هوا
|
|
|
|
|
تتو میکنم رو گردنم
یا مرگ یا آزادی
|
|
|
|
|
خارها را خوار میبینند خوار ها را گل
تا که گل میکشد خمیازه میدرند و میبرند
سگ هاشان با وفا خود بی
|
|
|
|
|
زخم عشق ...
به دل زخمی ام از دست تو سوگند
نشد
که تو رفتی و دلم لحظه ای آسوده
|
|
|
|
|
زدم از یاد لبت کهنه شرابی که نگو
تشنه ام تشنه تر از برکه ی آبی که نگو
|
|
|
|
|
خەبەرم لێ ئەگری؟
ئاه!
-- ئازیەت بارم،
ئازیەت بار!
|
|
|
|
|
بوی تو می اید
بینایی ره گم کرده
بیهوده نیست منتظر ماندنم
|
|
|
|
|
ذهن را خالی کنی با خامه ای
|
|
|
|
|
همه آرزو و خیالم شده
سراپا بسوزم شبی در تَبت
من و این همه دردِ واماندگی
علاجش تو باشی و
|
|
|
|
|
نقش رستم
نقش رستم توئی اسطوره ی تاریخ جهان
استودان موزه ی سنگی ز تن پادشهان
خواهم اکنون به قلم نق
|
|
|
|
|
با تو در باغِ ، بهارِ دلِ مَن
روز قیامت بر پا ست
|
|
|
|
|
مثال برگ نيلوفر كه در تالاب می خندد
و يا چون ماهی كوچك ، كه در قلاب می خندد
|
|
|
|
|
باتوسخن گویند ؛
پیغمبران ساده ی گمنام پاک خاک
نوروزمان آن روز های خرّم و نیکوست
|
|
|
|
|
چه شود که وقتِ پیری، به هوای دیدنِ یار
به رواقِ خانهء او، بشوم شبی غباری!؟
|
|
|
|
|
تلفاتِ جنگ مهمان و مخارجش شبیه است
به منازعاتِ مجنون و برادرانِ لیلا
|
|
|
|
|
شکوفه های صورتی و سفید ...
بوسه هایت ،
بر گونه های سرخ من ؛
حکایت عشقی ست ماندگار و اساطیری ؛
ما
|
|
|
|
|
عروسکام
قبضه روح کردهست
--تنهایی ام را!
|
|
|
|
|
بالاخره آمدی ؟
منتظرت بودم
|
|
|
|
|
کرمی درون پیله ای دنبال آزادی
پروانه باید شد، نه که ، زندانی امید
|
|
|
|
|
بهار آمد و طعنه ای زد به رکود
که چه نشسته ای وقت است،وقت سجود
|
|
|
|
|
شبیه پنجره ها بسته باش، اما باش
بیا و یک غم پیوسته باش، اما باش
فقط اجازه بده حس کنم کمی هستی
ب
|
|
|
|
|
با زبان بی زبانی بارها گفتم بمان....
|
|
|
|
|
تا خوشبختی این عالم یک تو را کم دارم
|
|
|
|
|
نمیدانم از کدامین پنجره...
|
|
|
|
|
مـرغ سحـر بار دگـر ربنا بگو
رفـع خطر کند مگـر ربنا بگو
|
|
|
|
|
به خط و چاله لبخندت و این دل اسیر در التهاب
|
|
|
|
|
هر بار به من می نگری میلرزم .
ای یار ، من از نگاهِ تو میترسم.
|
|
|
|
|
باش تا دنیای ناآرام من زیبا شود
|
|
|
|
|
اوایل شب
وقتی اشک قبل از خواب گل
جاده را نمناک می سازد
و قتی ماه
آغوش بی حدش را، در برابر یتمی ج
|
|
|
|
|
مرا با قرص و دکتر نیست کاری
که ان لب های یار معجزه گر هست...♥️
✍نون.ت
|
|
|
|
|
علتة العلل في أشعارتُ منهمرة
|
|
|
|
|
میلادیه حضرت علی اکبر علیه السّلام
|
|
|
|
|
معشوقه ای با چشمان شرقی:
"حی علی العشق"
یک فاجعه رخ داد و زمان ریخت بهم
دلتنگ تو بودم که جها
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۹۶ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |