جمعه ۱۴ ارديبهشت
|
|
امدم تا در برت غوغا کنم
این دل پر غصه
را رسوا کنم !
|
|
|
|
|
کجا جستجویت کنم بی نشان
چنین از من افتاده ای تا محال..
|
|
|
|
|
ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر
زائری رفته سجده بر روی مهر
|
|
|
|
|
🌾
نویسـمـ غــمـ دل ، با خـط خـوش من
چه کردی یار ، که ســـوزد دل دشمن
🌾
گلــــه کــردمـــ
|
|
|
|
|
دیوانه نیم اگر آفتاب خاموش کنم
فلک بچرخانم چوبی درگوش کنم
|
|
|
|
|
پیر کرد آفت نگاهت جوانی ام را....
|
|
|
|
|
شعرهایم را برایت گفته ام..
حال وقت بغضهای بیصداست
|
|
|
|
|
گویی گرفته آسمان این دیار
توده های ابرهای چون سیاه
مثل تاریکی درون عمق چاه
مختصر تابیدن نوری چو م
|
|
|
|
|
به جنون می کشد آخر نگهت کار مرا
به چه روزی بنشانی تو شب تار مرا
|
|
|
|
|
تو به درمان دلت نقش زنی بر دفتر
بی خبر هیچ ندانی که زنی نقش خطا
|
|
|
|
|
ای آشنای غنچه لبانان خیز سوی ما
آی و نظری کن تو بر این سیم روی ما
پیم
|
|
|
|
|
از شرح قلم درس بودن. آموختم
و از کرم او. بود. که سخن گفتن. آموختم
از جنمش. دل. شدم دل دا
|
|
|
|
|
... پای منقل، هیچ حرفی عملی نمی شود!
|
|
|
|
|
من تنها بودم
و تنها با من
|
|
|
|
|
عاشقی را در میان حرص ویران کرده اند
هیچ عشقی بهتر از عشق دلِ آگاه نیست
هست زیبارو زیاد و منکرش
|
|
|
|
|
در دايـره دنيــا هـر قدر كـه گرديـــدم
علـم وادب و دانـش تا ديـدم و بـرچيـــدم
|
|
|
|
|
جنس آغوش تو
جنس خواب و رویا
جنس آسمان پر ستاره
|
|
|
|
|
بگذار دلم بلرزه ،
از دیدنِ تو زیبا
از دیدنِ تو خوب ام
دل لرزه ها چه خوبَن
|
|
|
|
|
سالها پیش
پدرم شب مرد
مادرم روز
و در سالهای خزان نان و زندگی
خودم،
شبانه روز!
|
|
|
|
|
ماهی ام اما نمی میرم بدون آب، یا
نیستم حتی دوزیست
زندگی در عمق آغوشت خلاصه مي شود
گونه ای هستم که
|
|
|
|
|
بی عطر اندامت بهارم را نسوزان
|
|
|
|
|
گاهی نظر کن بر دلم که بی تو تنگ است
در کوچه باغ خاطره درگیر جنگ است
|
|
|
|
|
رفتی و حال مرا پنجره می داند و بس
|
|
|
|
|
اشک قطره ای از هزاران دوستت دارم است
که در سینهی من بخار می شود
...
|
|
|
|
|
همرزمهای خوب پدر! ناز شستتان
خون چکه کرده از نخ تسبیح دستتان
سهم من و تمامی اقوام کافرم
جا مانده
|
|
|
|
|
آتشگاه پارسه
زیر چتر نور ماه و چشمه ی اندیشه و فریاد
می نگارم قصه های بیستون و تیشه و فرهاد
زیر
|
|
|
|
|
خس منم خاشاک تو،ای فراموشکار
|
|
|
|
|
کاش با آمدنت مرهم جانم باشی
خبرت هست که عمریست وفادارِ توام؟
|
|
|
|
|
بالی به وسعت یک آزادی می خواهم
|
|
|
|
|
شاید باور کردنی نباشد
امّا،
با رفتنت--
گلهای گلدان
پژمردند!
|
|
|
|
|
روزها میگذرد، شب ها میگذرد
هم چنان سرمست وصلت
کاش این دلبستگی کمتر شود
|
|
|
|
|
هر ره که پایانش تویی ، پیدا و پنهانش تویی....
|
|
|
|
|
۱۰۰۸۰ دقیقه پیش پلاکِ ۲/۲۴
|
|
|
|
|
اردیبهشت منی و غزل به مهر
غرق شکوفهی نارنجِ عاشقیست...
|
|
|
|
|
مرغان بسمل را نگر چون رقص در خون میکنند
خود تشنه بر آن تیشه و کین گونه افسون میکنند
هر دم جهان
|
|
|
|
|
بیاد زنده یاد حیدر یغمای خشتمال نیشابوری
من همان یغمای نیشابوری ام
|
|
|
|
|
"کولی وچشمه"
دخت کــولی درد دل با چشمه ی پر آب کرد
زخم های بی شمارش چشمه را بی تاب کرد
تا نم
|
|
|
|
|
روزی از روزها
تن به آب خواهم زد
شنا کنان
تا آنسوترها
خواهم رفت
|
|
|
|
|
رفـيـقـــان بـشـنـويــد و حـق مـگويـيـــد
ره حـق را در اين دنيــا مـجـويـيـــ
|
|
|
|
|
رفته ام به نمایشگاهِ زیبای طبیعت
|
|
|
|
|
من میکشانم سوی خود،دل میکشاند سوی خود
انجا که نامت میشود درهستی ام پیدای دل
|
|
|
|
|
قلبت تپیده برای بهار و......
|
|
|
|
|
دل چو بستی در زمان کودکی
زل زدی بر چشم دختر دزدکی
|
|
|
|
|
سرچشمه ی نگاه تو فانوس راه شد
قلب شکسته با سخنت رو به راه شد
خورشید تابناک جهانی معلمم
هر کس گر
|
|
|
|
|
آنقـدر مارا به هر سویی رانـده ، روزگار :
شـاعـر تـردیـد نـدارد ؛ راننـده مـیشـود
|
|
|
|
|
یک بار دگر خانه آن آباد بگو سیب
|
|
|
|
|
ببوس مرا در این شعر
باور کن جز عشق تو
چیزی مرا آرام نخواهد کرد
|
|
|
|
|
گفتم حدیثِ عشق را در گوش و در نجوا نکن
|
|
|
|
|
در وقت شادی هم ،غم دارد این اندیشه ام
من آن درختم که تبر،خورده بر ریشه ام
خواهم تو را تا قسمت
|
|
|
|
|
صد بار بیامده ام من به پای تو
هر بار، بار نخست است برای من
|
|
|
|
|
این شعر را سرقت نکردهام
|
|
|
|
|
سرسجاده ی احساس عبادت کردم!
|
|
|
|
|
کاش فانوسی برای انتهای عمق شب
یا که شمعی را برای بی قراری داشتم
در برم دیوانی از شعر و غزل های خ
|
|
|
|
|
دوستت دارم
آنگونه که بلبلی
شاخه گلی را
|
|
|
|
|
زِ مهـر خـود ، به عهــد حـق وفــا كُــن
بـه عهــد حـق ،خـودت را آشنــا كــن
|
|
|
|
|
ای یاورِ من ، خوبِ من اِی یارِ جهانی
|
|
|
|
|
فریاد من دگر به دیارت نمیرسد
|
|
|
|
|
ایستادی بامِ شیراز از نگاهت ریخت، شب
نقطهی پایانِ مارا جار زد
حکمفرما شد سکوت
روبهرویِ کهکشان
|
|
|
مجموع ۱۲۳۸۱۸ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |