پنجشنبه ۳ خرداد
|
|
برخیز که گویا غم عالم بسر امد
|
|
|
|
|
در ذهن بدمی
شاه شوم
در خرابات دلم
مشتاق دیدار شوم
یک جا
|
|
|
|
|
در عالم پیچیدگی ها سادگی زیبا است..
|
|
|
|
|
.....قیام و قعود.....
رو گرده چینه
نشستیم
و
میل به میل
رو به قبله
نه توان قیام داریم
نه دل
|
|
|
|
|
یکباره طوفان میشود با عطر عشقت
|
|
|
|
|
در جوار نو رسان ماییم فقط کال مانده ایم
|
|
|
|
|
✔️ماهی من از اول عید۱۴۰۲ تنها شد
تنها درون تُنک در اتاقم هر روز منتظر من هست.
تا لامپ اتاق را
|
|
|
|
|
چه حس عجیبیست ،ز عشقه تو پر بار
هر شاخه ز من افتاد،سمت تو هر بار
چیدی ز درخت منم،میوه ز من را
گفت
|
|
|
|
|
شیشه هر چه شکند تیز تر است
|
|
|
|
|
تعریف من از عشق یک لذتِ جانکاه است
هم خانه شدن با غم هم حسرت و هم آه است
|
|
|
|
|
خاک پای قدمت ، خوب در آبش کردم
|
|
|
|
|
شعرِ داستانیِ « اُسوه های ایثار » ، برگرفته از داستان ایثار حضرت زهرا (س) و خانواده محترمشان در بخشش
|
|
|
|
|
خزان عشق را هر دم بهار است..
|
|
|
|
|
حکم دل تحت فشار چشم تو، گشنیز شد
آی خانم دکتر! این نسخه، چرا تجویز شد
بعد یک فصل التماس صادقانه
|
|
|
|
|
در شهر صفاهان و در مهد دلیرانم
همشهری مشتاق و سهراب و صغیرم من
|
|
|
|
|
من،
قطرهی تنهای ابر فراق،
باریدهی جفا.
نه آنقدر آرام
که بشوم مروارید،
نه آنقدر آشفته
که بشو
|
|
|
|
|
دختر زیتون برایت می فرستم شعر ناب
|
|
|
|
|
غروبی سرد و دلگیر از لب ساحل گذر کردم
|
|
|
|
|
فریادفرهاد
شبیه بغضم و خیال می کنم که دلشادم
صدای تیشه شکسته ی خیال فرهادم
گذشته آب از سرم که
|
|
|
|
|
مرا به روزنهای از امید، دعوت کن
|
|
|
|
|
مهر خاموشی بزن ، گنجینه ی اسرار باش ..
|
|
|
|
|
❤️دلت رنگین کمان هر بهشت است❤️
❤️وجودت خانه ها را مثل خشت است❤️
|
|
|
|
|
روز و شب کندر میان هر آنچه را دادم ز کف
گوسفند آن داند و من دانم و مشتی علف
آرزو ها خسته بود و پش
|
|
|
|
|
باید به حضور آفتابت بروم
بی عشق، جهان حادثه ای موهوم است
|
|
|
|
|
وصف تو نتوان گفت در هیچ سطری
شیوه کردار تو نمی گنجد در هیچ فکری
نالش مرغان سحر از پی دیدار تو
پس
|
|
|
|
|
دختر پانزده ساله همسایه مان...
|
|
|
|
|
انسانم و رستنده ز خاکم
دلخوش به گل و سوسن و قند و نباتم
از خاک بر آمدم و از غیر ندانم
این
|
|
|
|
|
اگر که رسم مسلمانی شما ایناست
شوم ز دست شما بر طریقت تاتار
|
|
|
|
|
ایزننمادفضلزنانست حجابتو
آرامجسموروحوروانستحجابتو
دراینزمانهتاریکوسردوپُرریا
ر
|
|
|
|
|
زندگی ام را گرفتی و،
زنده ترم کردی
|
|
|
|
|
گنبکی،گنبد سرسبز خرم به دامان کویر
زادگاه شیر مردان و زنانی بس دلیر
گنبکی،نام تو چون نگین
|
|
|
|
|
بیا کمی کنارم حوصله کن..!؟
|
|
|
|
|
هر چقدر خواهی بگرد من که نیستم
در زمانی بودم کنارت اصلا ندیدی
اسرار مرا وقتی که رفتی چرا ندیدی؟
|
|
|
|
|
یک شبی درخواب خوش هم جاده بارؤیا شدم
مثل صیدی پای دربند دل شیدا شدم
|
|
|
|
|
رویابافی بس است
آسمانِ پاییز برف میبارد
کجایی گرمایِ آغوشت
را میخواهم خیالَت دیگر
مرا گرم نمیکن
|
|
|
|
|
پدر
اگر آموختم عمری فنون استواری را
پدر بنموده تدریسم اصول خاکساری را
تحمل کرده
|
|
|
|
|
دیشب ازشدتِ غم خواب تُهی شِزسرم
|
|
|
|
|
در آستانه در مهر و ماه پیدا شد
به دیدن تو دلم غرقه در تمنا شد
|
|
|
|
|
در کالبد ما،
چه دمیده است روزگار؟
که مرده ایم، در قعرِ زندگی
|
|
|
|
|
خاک کن با من و افسانه تمام
جرعهای!چپ کنو پیمانه تمام
|
|
|
|
|
عشق رویای قشنگی ست اگر سر برسد
|
|
|
|
|
خنده های زورکی غرق در افسردگی
گریه های دزدکی بر وفات کودکی
|
|
|
|
|
گلشنی خزان دیده در بهار پاییزم
|
|
|
|
|
آمدی مهرت به دل افتاد و جانانم شدی
|
|
|
|
|
ناگه یادم آمد آن همه اشک
کز غیابت من شبانه ریختم
|
|
|
|
|
دامنی بالاتر از زانو چو بر تن میکنی
|
|
|
|
|
داد بر اموات ایشان ذکر هر صلوات را
|
|
|
|
|
طعم لبهای توشیرین است،ازجان بیشتر
ازعسل شیرین ترازعطربهاران بیشتر
|
|
|
|
|
اومگرانگشترستهیتویوهیدرمیکنی
گه لبشمیبوسیوگهچنبرشترمیکنی
|
|
|
|
|
چشم بگشای چهره بنما بی گانه نیستم من
حجاب از روی بردارکه بر خاکت نشستم من
هر چه بینم به زیب
|
|
|
|
|
روحم اینجا بود ، جسمم رفته بود بازار
|
|
|
مجموع ۱۲۴۲۸۴ پست فعال در ۱۵۵۴ صفحه |