جمعه ۲۵ خرداد
|
|
تلخ و شیرین، میرسد آخر وداع پنجره
|
|
|
|
|
گاهی کفش ها یم را بر می دارم
|
|
|
|
|
هرچند، من از دود غمت، بی ریه هستم!
من عاشق این چالش و این حاشیه هستم
تا بار دگر آمدنت را بنویسم
|
|
|
|
|
ابری شده احوال در حسرت دیدار
باران زده شد حال خیابان نبودی، صد افسوس
|
|
|
|
|
زائــری دل خســته در دربــار مینويــت منــم
چــون کبوترهــا دچــار مهــر دلجويــت منــم
|
|
|
|
|
تشنه شده خاک زمین بر زمان
آب رسانید بر آن باغبان
|
|
|
|
|
هوای چشم تو بعد از شکستنم ابری است
از آن جهت که غمَم بغض در گلوی توام
سارا_خراباتی
|
|
|
|
|
نوک انگشت ای سور سحر بی وقفه
اشتیاقی پی نابودی این پیکر بود
|
|
|
|
|
نمیفهمم من این آیات عظما را خداوندا
چرا یک آیه هم اندازهی ما در نمیآید
کسی که همدل ما، آشنا با
|
|
|
|
|
«آتش خیال»
از نخستین نگاه،
نخستین دیدار،
میدانستم،
که جادوی چشمانت،
مرا دربند خود میکشد.
|
|
|
|
|
یک نفر،یک روز،یک جایی دگر
|
|
|
|
|
یک جرعه سراب سرخوشی ما را بس
|
|
|
|
|
بی شک بر این بنیان ادب را تا ثریا برد
فردوسی دل زنده در آن عصر بی سامان
|
|
|
|
|
از راه رسیدی به تو دل دادم من
|
|
|
|
|
بی تو این دل می شود پژمرده و زار و نزار
|
|
|
|
|
نشان از خدای جهان است پدر
|
|
|
|
|
ما به آن جایی رسیدیم
که نباید میرسیدیم
|
|
|
|
|
مهتاب شبی بلکه از آن خوبتری
|
|
|
|
|
باران میباردُ آسمان ناله میزند
خاطره ها خیس شدند
چشمها گریان دستها تنها
نوازشِ اشکها عشق میخواهد
|
|
|
|
|
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده...
|
|
|
|
|
تو که هستی همه جا آرام است
|
|
|
|
|
خواب ها!
مرا ببرید
به آن سوی ناکجا...
|
|
|
|
|
سینه ی عاقل اونون صندوقچه ی اسراری دیر
چهره ی بشّاشینه عاشق اونون دوستلاری دیر
|
|
|
|
|
طوطی زرین بال طبعم از شعف پر می زند
|
|
|
|
|
دستم از گوهر و مال
گرچه کوتاه است ولی
ز خدا مال و زر و سیم نخواهد هرگز
|
|
|
|
|
چون ظلم پذیرفتی
در دم ز جهان رفتی
جانت ز تن بیرون شد
چون م
|
|
|
|
|
همه راه ها / از چشمان تو میگذرند
|
|
|
|
|
در خیابانی پر از اندوه
دختری
با چشم های آبی اما
با نگاهی سرد
|
|
|
|
|
صحبت از رجعت ما و دل و تن خسته زتو
|
|
|
|
|
آن دل که هوای دیدن یار نمود
از شوق لقا به عشق اثرها پیمود
در آینه دید نور صورت ها را
ازباغ جم
|
|
|
|
|
بر اهل ولایت و جهانیان بشارت _میلاد دو والاگهر از بیت طهارت
|
|
|
|
|
باخیشین ساچلارا گُؤز قاشلارا هِچ ساتمامیشام
|
|
|
|
|
هدف گرفتی قلبمو خیلی درسته کارت
کار بلدِ خیلی خفن خیلی شدید میخوامت
|
|
|
|
|
به خیالم
یوسف گم گشته ام
هر روز به کنعان
دلم می آید
|
|
|
|
|
من در طلب جامی
از مهر ترنمها
بنشسته به کوی تو
در عزم پریدنها
|
|
|
|
|
سر را سپردم نیمه شب بر عالم دیوانگان
|
|
|
|
|
ترانه مرده از آواز شب پسند کلاغ
|
|
|
|
|
مسی را دیدو تعریف از بغل پاهای دایی کرد
|
|
|
|
|
در وصف تو تحریر شده شعر و رُمان
|
|
|
|
|
ببخش ای عشق اگر دیگر به روی تو نمی خندم
|
|
|
|
|
دلبری کردی برایم تو مَهانه
دل ربودی زمنِ خاک ، با بهانه
|
|
|
|
|
درک رویای منی از خاطرم نمی روی
ماه و پروین منی از باورم نمی روی
|
|
|
|
|
در من زیارتگاه یست
با هفتاد چلچراغ روشن
و هفتاد تصویرجوان ناکام
و هفتاد گلدان لاله رنگارنگ
|
|
|
|
|
لاله ی سرخم عجب داغی عیان داری
سیه خالی به سینه وزان داغت نشان داری
مشام گیرد ز مستان عطر گیسویت
|
|
|
|
|
بهار دلانگیز را بر لحظه لحظه های زندگیتان آرزومندم
|
|
|
|
|
پدر آتش اگر در خرمن ماست
غم هجران تو در دامن ماست
در خانه هنوزم منتظر هست
سیاهی رنگ بر پیراهن م
|
|
|
|
|
اگر دست کسی را نمی توانی بگیری
لااقل پای خودت را بگیر...
|
|
|
|
|
من از تغییر میترسم. من از اقرار میترسم
من از افشای رازِ سینه ی غمبار می ترسم
|
|
|
|
|
من میخوام از این به بعد خلاف آب شنا کنم
|
|
|
|
|
چرا ناله شدم
آهی به جان ساخته شدم
آتش به جان مانده شدم
|
|
|
|
|
من خسته و آزرده ترینم توچه دانی؟2
هرروز اگر درد ببینم تو چه دانی ؟
دردامنه ی آتش من دود بسی هست
|
|
|
|
|
بیتومنسهممفقطچشمانگریاناستوبس
حالمجنونراببینسردرگریباناستوبس
|
|
|
|
|
آرامش شب است و،
یک شب بی تب است و،
|
|
|
|
|
شام تاریک مرا شمع شبستان شده ای
|
|
|
|
|
وقت رفتنشدهومیدانم
بعدتوخنده نیایدبهلبم
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۳۱ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |