جمعه ۱۸ خرداد
|
|
نفسمو داری ازم میگیری
چرا بینمون فاصله میزاری
………………..
آخه تو که بی معرفت نبودی
دلمو
|
|
|
|
|
هناسه سرد سینم ، غمی وکول ها کشه
د انتظار بهاری ، که دل هـه چش و رشه
|
|
|
|
|
ای دریغا و صد افسوس
ز هر سو می نگرم گل
خار دگری دارد
عشق کالای بی خریدار
در این آشفته بازار است
|
|
|
|
|
به دنیای دلم خوش آمدی جان
شدی قلب من و دادی مرا جان
|
|
|
|
|
مَنَم آنکَس، سَبَبم رویِ گُلَت چَنگ زدی
وَ تو هر شب به نمازَت نِیِ نِیرَنگ زدی
دِلِ تَنگَم به خُما
|
|
|
|
|
ما را نبود بال و پری، گر پدر نبود
ما را پدر نبود، یقین بال و پر نبود
تنها برای روشنی دل کفاف بود
|
|
|
|
|
خواهی که رسوایم کنی ، مجنونِ عظمایم کنی
من بوسه بر دارم زنم ، در بوق و سرنایم کنی
|
|
|
|
|
زندگی همانند شعری کوتاست
زندگی....
|
|
|
|
|
پایان ندادی در شبی پاییز قلبم را
|
|
|
|
|
ای که کوهی پشتِ من همچون دماوند ای پدر
|
|
|
|
|
نمی بخشم نگاهی را که صبرم را جهانی کرد
|
|
|
|
|
چهره ات همچو مهتاب نور میتاباند...
|
|
|
|
|
یا علی در این عالم محبان بسیار داری ** ای قافله عمر ز عشق خوبان جا نمانی
|
|
|
|
|
الهی دل مو همش خزونه
چه وابو اَور غم بی مو نمونه
|
|
|
|
|
چرا كارگر گرگ را برّه ديد ؟؟؟ گمانم چكي ، بسته اي نو رسيد
|
|
|
|
|
شکوفه های گلدانی
غنچگی نمیکنند
|
|
|
|
|
آماده شد تا فاصله ازسربگیرد
قلب به غم حساسم از ماتم بمیرد
بیرون زد از خانه بفهماند که قهر است
|
|
|
|
|
این روزها نیست که تکرار میشود
دلتنگی است
این پاییز نیست که میبارد
آسمان دل است
|
|
|
|
|
نـرگـس مشـتاق با چشمان حیران منتـظر
سـایه ســـرد درختــان زمســــتان منتــظر
|
|
|
|
|
هـر آدمـي به ملك قيامت عقيـده داشت
بذر نكـو به مُلك جهان بيشتـر بِكاشت
اين
|
|
|
|
|
یادت همه جا چنگ میزند به لحظههایم
|
|
|
|
|
مرا بدوز
برای دومین بار
اینبار منو نگهدار
|
|
|
|
|
بی خردماندن چرا گو درجهانی باخرد
ما دراین افلاک گویا مِهترین سرپاخرد
|
|
|
|
|
چشم تو را آدم اگر داشت....
|
|
|
|
|
دلتنگیِ آفاق که اعجاب ندارد
این پنجره پرواز تو را تاب ندارد
|
|
|
|
|
ترسیدم وخندیدم نمیدانم چرا میترسانی
|
|
|
|
|
این ماییم خشونت و خشم
ماییم پر شده از عقده ی خشک شده اشک،از تویی که عمری ما را بازی داده ای به رشک
|
|
|
|
|
تارای من باز این نوا همراه تارم میرود
تا هست تیرم تا رفت جانم میرود
تا جانم
|
|
|
|
|
♦️من پدرم !کوه صبرم کوه غم
نیست در تقویم یاد ها ،روز من
|
|
|
|
|
رباعی
آن روز که دیواره ی آن کعبه شکست
از فاطمه نور دو سرا آمده است
|
|
|
|
|
شعر درباره سرعت اینترنت و شبکه شاد و کلاس مجازی میباشد
|
|
|
|
|
اینجا زنی بخاطر شعر
کشته می شود.
|
|
|
|
|
حاجی ام
دخلم پر از پول و طلا
شغل من خدمت به این خلق خدا
|
|
|
|
|
شکستم
هم
شنیدنی
بود
هم
دیدنی
.
.
.
ای عشق
تو فرمان ده
کدام یک را
در قافیه شعرم
بگذا
|
|
|
|
|
فریادها آه فریادها همراه با میگرن های شکارچی مرا درهم ریخت
گویی طناب داری بر گلویم می آویزد...
|
|
|
|
|
این درنده نفس من در هر قدم
|
|
|
|
|
منهای تو
دنیای من منهای تو یعنی جهنم
هر لحظه بی تو سردو ت
|
|
|
|
|
به کجا دلم کشانی،زکجانشان چه داری
که بدین خرابه گویا تو زنشان زمن نداری
|
|
|
|
|
ریحانةالنبی،هدفومقصدبلال...
|
|
|
|
|
دوباره قدمی بردار
تا چشمها به تزویر
رفتنت را بهانه نکنند،
نمی خواهی در فراقت سکوت کنم؟
|
|
|
|
|
شعرهایم را
نذر گنجشکها کردم
برایم نان نشد
بگذار نوا شود
|
|
|
|
|
خواندنت
آواز
زندگیست
بر درختان خشک
زمستانی...
|
|
|
|
|
يك فرد آدمي ، كه خـداي جهان نديـد
اميـد مي دهـد و كنـد قطع آن اميـد
ن
|
|
|
|
|
با نقاب اهل افن آيد ميان .....
" رد " خودش باشد يقين در امتحان
|
|
|
|
|
برشی از دلنوشتهی دختری در ساحل تیس
|
|
|
|
|
گرچه قلم لکنت میگرد دربرابر تو
مگر میتوان نوشت ازبرای تو
هربار خواستم ازدل بسرایم
گیج ومبهوم شدم
|
|
|
|
|
رندان با هنـر به جهان كـي نظر كننـد
تقليـد خـود زِ ملت نيكو هنـر كننـ
|
|
|
|
|
هر که دارد با خودش یک منبعِ تولید نور
بی گمان نتوان بتاباند به کَس آن را به زور
|
|
|
|
|
انگار سالهاست آشنای غریب گم شده در آستان دو نگین کبود مسکر اَت هستم!
|
|
|
|
|
چون طبیبی و لبت حکم به درمان دارد
|
|
|
|
|
تو کِی برای خودت آبرو ثمر کردی
تو آبروی خویش را بریده سر کردی
حسین_قالیباف
تابان
|
|
|
|
|
درمان بیندازی نگاهش هم نخواهم کرد
اما بجایش درد بفروشی خریدارم
|
|
|
|
|
جایی که
غزال ها ی خمود می ایستند
تا بزهای چلغوز
به خطِّ پایان برسند،
|
|
|
|
|
من از هر جمعه می ترسم من از دنیای بی فردا
من از تلخی بی پایان درین انبوه از غم ها
|
|
|
|
|
باهاری و لبخند بزن چالِ تو بینُم...
|
|
|
|
|
ی حرفای نگفته / می سوزونه چشامو
به بیداری شبهام / به بغض تو صدامو
|
|
|
|
|
رفتی که از آغوش گرمت طرد باشم
|
|
|
|
|
چشم شب دلبری به چشمروز سلام کرد
|
|
|
|
|
در هر بیت این شعر به یکی از اصول دین مبارک اسلام اشاره شده است.
|
|
|
|
|
روزی
در پهنه این آسمان گرفته
از ابرهای پوشالی
سوار بر بال مرغان سرمست
از امید آزادی
بر فر
|
|
|
|
|
دیدار به قیامت
کنار حوریان بهشت...
زپلشک یا سپلشت؟
خوشخیال نباش!
میخورمت
بههمین زودیها...
|
|
|
|
|
دیدار یار بی وفا دیدار خوبی نیست
یاد و مرور و خاطراتش کار خوبی نیست
|
|
|
مجموع ۱۲۴۵۸۸ پست فعال در ۱۵۵۸ صفحه |