سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      زن

      شعری از

      اکرم نوری(تنهایی مشترک)

      از دفتر شعرناب نوع شعر شعرناب

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۴ شماره ثبت ۱۰۷۴۱۴
        بازدید : ۳۳۹   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر اکرم نوری(تنهایی مشترک)
      آخرین اشعار ناب اکرم نوری(تنهایی مشترک)

      به گره بلوطی می ماند
      توده ای خوش نشین در سینه
      گلو
      خون
      شاهرگی وقتِ بریدن در برف های دی
      از شکاف سنگ قبر بالا می آید
                 صدا
      در مناظره ی دو دیوار
      دو پنجره
      خیابان 
      شهر
      دو بازوی کبود
      در مشاجره نیمروزی
      در شباهتی دور
      به رفتار سیم های خاردار
      در گورستانِ دهات ما 
      می گردمت
      و پاره استخوان ها را از هم جدا می کنم
      در برهنگیِ دریچه _ مرگ
      شکل های بیشماری از من است
      و کسی نمی دانست فاجعه
      وقتی از راه برسد
      به قانون بقا هم رحم نمی کند
      پس
      ناله ی تاریک اتاق را به یاد می آوری؟
      میل های پنهان در سطوح دیگری از حیات
      پیچیدن و چرخیدن در صراحت چراغ
      دنبال پروانه ای گیج
      وقتی عاشقانه ای برای سرهای بریده می خواند.!
      پی
      به بیشمار نیم دیگر از شکل های چهر ام
      که زیر نور ماه
      به قرائت مهیج کلمات فرا خوانده می شود
      به عکس تیغ می شوم
      بُرّنده
      از رد پاها روی برف
      در لختگی میخوانم
      که اتفاقا
      فقط صداست که می میرد.
      چه بسیار زن های سوگواری از چادر
      و چه بسیار مشت های نیمه باز
      پلک های نیمه باز
      که حرف ها را لبخوانی می کنند
      و چه بسیارها خم،
      افتاده به ابروی رهبر
      از جنایت ها برای جهانی بهتر.؛
      برمی گردم
      به انگشت  اشاره که می ایستد روی روی لب
      و بیمارستانی را به سکوت می برد
      به تخت هایی که یکی
      یکی
      خالی می شوند
      و مرده ها را به زندگی دعوت می کند
      باشد که در دارالجنون رستگار شویم
      روایتی در مشاجرات خیابانی
      تلخیِ تاریخ را زبان بزنیم
      تا خبرها
      حرفی برای گفتن داشته باشند
      مردانی که روی آب انقلاب کردند...
      ما تکرار شدگانیم
      تکه 
      تکه
      طرحِ اندام هامان را روی سقف دهانما کشیده ایم
      و در صفِ گرانی
      مرغ سحر
      ناله سر می کنیم
      و صدا در سایه ها
      پشت دیوارها که کوبیده می شوند
      به شکل ها و اندام های دیگری
      در پوست چروکیده ی لاله
      در خونِ جوانه هاست
      دایره ای جاوندانه
      در لحظه ی انهدام کائنات_
      میان حبسِ نفس ها
      در پُک های عمیق سیگار
      لای انگشت های مانده بر پیشانی می پوسد
      و از هراس ملافه ها
      موجی می شود بر حواس پریده ی صخره هو.
      آن شاعر دهان دوخته به کاغذ
      آن چیرک تیرباران شده به آخرین معاشقه
      در زمستانی سیاه
      و هیچ به گوش نمی رسد مگر سکوت
      که بلند اعلام برائت می کند.
      و صدا قرص های صورتی ست
      چیزی شبیه گوشت آدم و بغض جانوری درنده
      از جنس آب و نمک
      و هیچ نمی شود کرد.
      ما برای پرسیدن نام گلی چه سفرها کرده ایم
      چه سفرها کرده ایم
      ما برای ترکاندن استخوان و شمردن دندان های شیری 
      چه زخم ها خورده یم
      و خون ما را برای آنکه ایران خانه خوبان نباشد
      چه بسیار مکیده اند
      چون زالویی متعفن
      و چه بسیار منقرض شده ایم
      پس به اکراه
      بوییدیم و بوسیدیم
      به قامتی تهی
      و هنوز در مشاجره ایم
      با قیافه هایی به غمگینی آن مرغ عشق
      که نیمه ی دیگرش را به خاک سپرد.
      و صدا
      مشت های شاعری ستبه دیوار
      به صراحت لهجه
      در نخستین جیغ
      به وقت متناقض
      که در من شکل گرفت
      اندام لالابالی عصیان
      به شدت نجواهای نیم قرن اخیر
      در پراکندگی اتاق آبی
      با اشیاء یکی شدم
      و راز ناز سکوت را کشف می کنم
      و از کشف خودم در پوست اناری نمی گنچم
      مثل زنی عاشق که می خواند
      کسی مرا در خواب کسی که نیست می بیند
      به او قطره ای خونم بدهید
      پس در تو بیشتر حل می شوم
      برای یکی شدن
      و صدا
      جیغی ست در کله ی منفجر شده
      و صورت های انتحاری
      مرز تماس خون 
      و روح جنگل است.
      در رخوت فاحشه ای جذامی
      ظهور می کند
      صدا و سیما که فکر می کند کار بلد است
      و از توی تلویزیون
      به دهان هامان شلیک می کند
      و می خندیم
      به ترک ها و شکاف ها شلیک می کند
       و باز می خندیم
      میخندیم
      بیشتر به خنده های زیر خط فقر
      و می زنیم زیر خنده
      می زنیم زیر گریه 
      زیر اعتقادات مضخرف؛
      پدرصلواتی
      زنان آواره
      دست از آوارگی کشیده اند.
      و چون دفترچه یادداشتکلاس اولی
      برچسب های فانتزی خورده اند
      و چه بسیار تکثیر شده ایم
      از لف تا....
      "چوب الف بر سر ما
      بغض من و آه منی"
      کاش از ابتدای الفبا پرت نمی شدیم به ادبیات فارسی
      کاش فروغ
      پرواز را بخاطر نمی سپرد
      و براهنی
      شایع شدن شاعری ۱۹ساله در زندان را 
      لو نمی داد
      که در ۳سالگی مادرم کتکم می زد
      و در ۸سالگی
      پسر ۱۶ساله ی صاحب خانه می خواست  به من
      تجاوز کند
      و مختاری می خواند:
      چه فرقی می کند زندانی
      در چشم انداز باشد یا 
      دانشگاه؟!
      و ما شاعران
      به قرن های اخیر سلام دهیم
      به زن جنوبی*اهواز*
      که اینجا زن
      بخاطر شعر کشته می شود
      و خیابان ها او را به انتقاد می گیرند
      کاش این جمعه
      جمعه نه همین امروز بیاید
      تا
      ایمان بیاوریم به فصل سرد
      داس ها و دانه های زندانی.
       
      ۵
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      فرهاد احمدیان
      يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۰۷:۳۰
      سلام و عرض درود خدمت خانم نوری بسیار دلنشین و عالی پاینده باشید
      محمد علی رضاپور
      يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۱۴:۱۰
      کاش "فقط" صدا بود که می مرد.
      محمد علی رضاپور
      يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۱۴:۱۰
      سروش هایی تقدیم تان

      سروش 1.

      غمگین ام
      بسیار غمگین ام
      بقدری که نمی دانم
      به کدامین غمم
      بیاندیشم
      و شرمنده ام
      تاب نیاوردم و آب نبودم
      و در غم خودم سوخ... تم
      و میهنم در غم
      می... گداخت.


      شعر پیشرو
      شعر سروش
      محمدعلی رضاپور


      سروش 2.
      قافیه سازی ها، آهنگ اند

      آرایه پردازی ها، رنگ اند

      و تو، جان سخن.


      شعر پیشرو
      شعر سروش
      محمدعلی رضاپور (مهدی)

      سروش 3.
      مرتکب سخن گفتن شدید

      مرتکب نوشتن شدید

      مرتکب بودن شدید

      و این

      جرم کوچکی

      نیست.

      شعر پیشرو
      شعر سروش
      محمدعلی رضاپور (مهدی)

      شعر سروش:
      آمیخته ای از شعر سنتی و شعر نو
      و تا حدود زیادی، جامع قالب های
      دوبیتی، رباعی، مسمط، مستزاد، نیمایی، سه گانی، پریسکه و سپید.

      سروش، گونه ای برای بهترین سرایش های کوتاه با تنوع فراوان و زیرگونه های بسیار است که تلاش می کند نگاهی نو و زبانی تازه را به سرایش درآورد.
      در سروش معمولا همه یا بیش تر لَخت های غيرپایانی همقافیه اند اما لَخت پایانی بصورتی متفاوت می آید
      (توضیحات و نمونه سروش های بیش تر را با جستجوی اینترنتی می توانید مشاهده بفرمایید).

      لطفا در گسترش این گونه ی تازه و توانمند، مددکار باشید!
      فراوان سپاس
      مجیدنیکی سبکبار
      يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۱۶:۲۵
      با سلامی گرم و هم صدها درود
      آمدم، خواندم من این زیبا سرود
      مهر آن بر دل نشاندم همچو رود
      آفرین بر شاعرش
      ======================
      منتظر اورا که پاید دفترم
      با حضورش بر نهد منت سرم
      خواند او شعرم فزاید باورم
      نقد هم سازد چه خوب
      ======================
      یک ستارک چون که هستی، شاعری
      یک ستارک گر به خواندن حاضری
      کسری از آن سه که گوید قادری
      برسرودن شعر ناب
      ======================
      این سروشم مثل کارتی مشترک
      راه جو بر هرگلی چون شاپرک
      کو کشد بر هر سرودی نو سرک
      گر دل آزارت شده گو برکَنَم
      ======================
      * خندانک * خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۲۰:۱۵
      سلام
      درودبی پایان
      بر شما بزرگوار
      خندانک خندانک خندانک
      ریحانه حجازی(ریحان)
      يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۲۰:۵۷
      سلام و درود بانو جان...
      بسیار زیبا و غمگین خندانک خندانک
      زنده باشی و بسرایی از شادی ها و عشق خندانک
      محمد خسروی فرد
      دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ۰۶:۱۶
      بسیار ارزشمند
      درود
      خندانک خندانک خندانک
      طوبی آهنگران
      دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ۱۴:۵۸
      ای فروغ ما نو. خورشید تابان یا علی

      واژه های ناب. قران معنی. عرفان. یاعلی

      لا فتی الا لا سیف لا دالفقار

      نه خدا توانمش خواند

      نه بشر توانمش گفت

      متحیرم چه نامم

      شه ملک لا فتی را
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0