دوشنبه ۲۲ ارديبهشت
عشق ِ ناب شعری از محمود اسکندری(پاپتی)
از دفتر شعرناب نوع شعر قطعه
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۱ تير ۱۴۰۲ ۱۸:۳۳ شماره ثبت ۱۲۱۶۱۱
بازدید : ۱۴۳ | نظرات : ۸
|
دفاتر شعر محمود اسکندری(پاپتی)
آخرین اشعار ناب محمود اسکندری(پاپتی)
|
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
سفره ای، شاهانه باشد زانِ من
عشق را آن جا به پهنا می کنم
هر کسی آمد بیاید، لیک من
آزمونی سخت اجرا می کنم
تکّه نانی مِهر با او، می خورم
امشبی ماندن، تقاضا می کنم
خواب گر آید گران، چشمانِ او
تحتِ او را، لطفِ تیپا می کنم
حالیا آید کسی، با عشق ِ ناب
او نخوابد، دم مسیحا می کنم
سفره را آذین کند، از مهرِ خود
خویش را، تقدیمِ جانا می کنم
آورد چون ناز خود، افسونگری
عشوه را، از وی تمنّا می کنم
ور بیاید عشوه را، با شهوتش
بی درنگ، از او تبّرا می کنم
یک نفر وارد شود، با غمزه اش
کار ِ او را، زشت معنا می کنم
پر هوس سویش رَوَم، طَردم کند
عشق را، معنای ِ زیبا می کنم
از در آید محفلم، زیبا رُخی
لاجرَم او را، تماشا می کنم
گر قیاس از عشق، با صورت کند
سخت با او، من که دعوا می کنم
لحظه ای آید نشیند، مَه رُخی
باز گویم، من تماشا می کنم
رُخ نماید در بَرَم، بی غلّ وُ غش
وصفِ دل در او، هویدا می کنم
ای بسا آید کسی، با پول وُ زَر
هم تعجب، هم مُدارا می کنم
لیک خواهد، با زَرَش دل را برد
سُرب را در حلق او جا می کنم
شاید آید یک نفر، پر زَرق وُ برق
بهر ِ او، دُردی مهیّا می کنم
لیک او، با من بنوشد مهر را
جام ِ او را، لعل وُ مینا می کنم
الغرض خواهد دلم، آید کسی
گر شود پیدا، تَوَلّا می کنم
او شوم، او من شود، تک قطره ای
سفره را، از عشق دریا می کنم
م.اسکندری
آمد کوُرُنا، خانه نشین ما شده ایم
با همسر ِ خود، وارد دعوا شده ایم
از بس که بشوریم، ز صابون کفِ دست
دست آینه باشد، به تماشا شده ایم
حمام ز ِ بس، کیسه بر اندام کشیدیم
سُرخین شده این پوست، فریبا شده ایم
بر دکمهء کنترل، که هِی هِی بفشاریم
شاید به یقین، طالب ِ سیما شده ایم
اما خودمانیم، که خوش می گذرانیم
خوابیم به ظهر، یارِ شب ها شده ایم
ای دوست بیا، همدم و هم صحبتِ ما شو
غفلت ز تو یعنی، همه تنها شده ایم (کتاب)
پاپت، پیِ نان است که ما "خانه بمانیم"؟
شد بر سر ِ ما خاک، تبرّا شده ایم!
م. اسکندری
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
تحتِ او را، لطفِ تیپا می کنم؟