يکشنبه ۲۱ ارديبهشت
|
دفاتر شعر محمود اسکندری(پاپتی)
آخرین اشعار ناب محمود اسکندری(پاپتی)
|
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
نیمه شب لولید زالویی تنم، جستم ز ِ جا
کرد دندانش فرو، گفتا که خون انگار نیست
گفتمش: دانی کسی این وقتِ شب بیدار نیست
گفت: من جایی روم کانجا، کسی هشیار نیست
گفتمش: در من نباشد، بهرِ خونخواران غذا
گفت: چسبیدم گلو، آنگه مرا افسار نیست
گفتمش: کاری بکن، با آبرو همسان شود
گفت: در دنیای ما بیعار بودن عار نیست
گفتمش: فهمت نباشد این چنین بد کاره ای
گفت: خون آشام را، کردار در پندار نیست
گفتمش: خود را به هر رنگی ملوّن می کنی
گفت: این واجب بُوَد، اقرار را انکار نیست
گفتمش: آئین ِ ما، باشد مدارا با عَدو
گفت: در قاموسِ ما، این کارها هنجار نیست
گفتمش: اندازه خور از خونِ من، دیگر بس است
گفت: می دانی معاشم، غیر از این امرار نیست؟
گفتمش: فریاد گردم، می رسد فریاد رس
گفت: استهزا نکن فریادِ تک، اخطار نیست
گفتمش: اکنون سَحَر، آید تو را من لِه کنم
گفت: بر خورشید گو، دیگر تو را دیدار نیست
م.اسکندری
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و شورانگیز بود
موثر و پر معنی