محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 29 ارديبهشت 1403
11 ذو القعدة 1445
ولادت حضرت امام رضا عليه السلام، 148 هـ ق Saturday 18 May 2024
روز جهاني موزه و ميراث فرهنگي
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
شنبه ۲۹ ارديبهشت
من یه شب نشین و، ویرانه نشینم ،
چون جغد
بگو تا چکارکنم میان این بهت ؟
عمریست لنگ میزنم از خار در سکوت
همواره غمت بر دل من میتازد
هنگامهٔ رفتن شد او قصدِ پریدن داشت
خداوندا شکایت دارد این دل از زمین و آسمانت....
غم انگیز است بهاری که ...
برگ و بار، رویای باغش باشد
مه ندارد جلوه ای ای یار گل اندام من
خدایا کاش من هم خار بودم
نه مترسک دست یار بودم
چشمانم
تو را
میبارند در من ...
امشب ای ماه من غمزده را در بر گیر
سر بنه بر سر دوشم، گله را از سرگیر
بر این خانه رنگِ خدایی بزن
در محاصرهی تنهائیام!
...
فالِ فنجانِ قهوهام را
ب
شمعدانیها کنار حوض، عطشان و نزار
در کنار آب اما...خسته و پژمردهاند
شهر شاعرکُش، پر و بال غزل ر
اشک منو در اووردی از بس نبودی
عشق منو سوزنودی دلواپس نبودی
دیگه معلومه که با کلاس بودی
با همین تی
کودکی صبح سنگ قبرم را که بوسید
رها گشته بغض و سپس سیل اشک
ای که برایم دفتری از عاشقی وا میکنی
دلم ز دوری روی حبیبم افسرده ست
زجور طالع منحوس قلبم آزرده ست
درون آینه خود را نگاه کردم و آه
گل
نشدی قسمت آب و نشدی قسمت گل
نام تو هک شدە در دفتر تنهایی دل
خورشید عشق
برتو
نخواهد تابید
ضجّـهام را کـوه شنیـد ، پـژواک داد :
" آهدرد " و " واه درد " و " وای درد "
نـازنـیـن عـمـرم نـ
آری ای یار درست است... گرفتار شدم
"اما" های ما بسیار و" برای"های آنها خیلی
دارم اندر دل ولای آل طاها بیشتر
گلوبند اشک هایم
صدپاره شده!
هاااای
زندگـــــی
جَبرِ بد سیرت ...
در باور من شنبهی آغاز تویی
گفتم: راز یا آواز؟
گفت: هر آواز رازی در خود دارد...
...
دراین سکوت خالی ام ،
دراین سجود عالی ام ،
ببین که من چه حالی ام !
همچون یه دار قالی ام
عشق یعنی لحظه دلواپسی....
کودکی با پدر شب نشست
گفت :کای پدر چه سرّی درشُکرهست
این همه کرنش وشکر کردن چرا...
بگلزار می نگرم اما جنونز مستی اش دارم
به ساقی می نگرم اما نشان هستی اش دارم
می خوام عرق وز عنبر مو
گشایشها شده حاصل ز رشد اقتصاد امروز
من عشق و یادت را برای خویش می خواهم
هر حس شادت را برای خویش می خواهم
...
باران که می بارد به سمت در شتابان می شوم
خسته ام از
تزویرها
در دنیای وارونه ها
از فریادهای بغض شده....
ان کس که خر جهل به اصرار براند..
وباتو شیرین ترین واژه های
شعرهایم
که در هیچ جایی گفته
ودر هیچ داستانی سروده نشده
ای جانِ جان افزا، الا ای مستجیبِ مقتضیٰ
هستی فزا، روح القضیٰ، ای از منِ تائب رضا
در فکرتِ این مزرعه ی همواریم
راه را بستی به رویم چاه کندی بر مسیر
من نفهمیدم چه شد گشتم به چشمانت اسیر
دیگر در غزلم قافیه پیدا نمیشود
به چشمان زیبایت نگریستم
گفتم چقدر مرا دوست داری
گفت به اندازه ستارگان آسمان
به آسمان نگریستم
حدیث عشق میگویم به گوش باد تا شاید
گر به هر جا می روم، از تو روایت میکنم!
گر، عزیز بهتر از جانم، صدایت، میکنم!
جامه را از دوش برمی گی
حیف از آن عمری که در پای رفاقت داده ام
سحرگاهی که در شوقت جنون را آشنا دیدم
توهم، واقعیت را چنان من جابجا دیدم
میکُشی خود را که او باشد نماینده چرا؟
جهان بیحس انسان جان ندارد
بین صلح و اسلحه ،
بین اجباری که بود ،
بین فیل های عظیم ابرهه
بعد مرگ از سرودست و پا چه می ماند رفیق؟.....
بله اای دوست من ای یار شیرین
چنین آمدو شد هست رسم دیرین
یکی امروز چون آید به بوستان
و دیگ
غروب بهاری
درآن دشتِ گلشنی از
انصاف نیست
این همه دلتنگی در من
سر به جنون بردارد....
توبِه گر رندی ما بوده مبارک من از ان
چون شدم رند که فرزانه قماری بودم
آمدم قدری بگیرم از دلم غمها و درد
فاش گویم راز هستی هوش دار ...
مجموع ۱۲۴۱۶۸ پست فعال در ۱۵۵۳ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک