دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
|
|
نهاده بر طناب ها حکومت تو دارها
|
|
|
|
|
گویَمَش قولت برفت از یادها
گویَدَم یادم فقط تهمینه است
گویَمَش تهمینه را با من چه راز
گویَد
|
|
|
|
|
خط پیشانی. طالع، مهره ماربه کید
|
|
|
|
|
جسد در انتهای جاده از ویرانه میخواند
|
|
|
|
|
کس نیست در این غمکده پیگیر دل ما
|
|
|
|
|
✍️ترانه
م.مدهوش❤️🔥
🎧دکلمه: بانو هستی احمدی🕊️
|
|
|
|
|
باز باران با طراوت و صدایش ،
رخنه کرد در دلِ سازم
|
|
|
|
|
تنت شاد باد ای رفیق شفیق!
|
|
|
|
|
من از این تاک ها مِی، می فشانم
|
|
|
|
|
بجویم عشقو در قلبت اگر بازم شوی انکار
بگویم ای خدای عشق تویی والاترین اسرار
|
|
|
|
|
میزون نیست حالِ تو درک میکنم
من عاشقانه
خودم را درانبوه مشکلات ِتو غرق میکنم
ای مهربان بیا
|
|
|
|
|
سروده" رویای بارانی "
شعری بر مبنای عشق و جویندگان محبتی که عاشق معشوق خویش را با نیازهایش آشنا ساز
|
|
|
|
|
هنوز هم می توانم
از تو بگویم
خندیدنت خودش
دنیا دنیا حرف دارد برای گفتن...!
|
|
|
|
|
ای کاش میشد ناز کشید آن نگاه ناز را
|
|
|
|
|
دست نیافتنی بودی
برای خود و اینگونه
بازیگری رونق یافت
|
|
|
|
|
پیغمبری از مشرق جانم فوران کرد
|
|
|
|
|
گاه عاشق در مسیرش ترک عادت میکند
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
ای که به هر نگاهت رازی نهفته داری
بغض نهفتهی من، عشقِ به سینه جاری
|
|
|
|
|
..........فنجان اگر از عشق تو لب پر شده باشد..........
|
|
|
|
|
ای مهربان ترین غزل عاشقانه
|
|
|
|
|
هر تکه از کابوس خیالم که میشکست
|
|
|
|
|
بر دستمان کشته های از جنگ بود
در ذهنمان روضه های تکراری
بوی کافور مرده های همسایه
با اشاره ی ماد
|
|
|
|
|
ظرف چینی که شکست
مادر از خواب پرید
پسرک هیچ نگفت
خواهرش جیغ کشید
|
|
|
|
|
تحمــــــــل کــــن دلا آری بگـــــاری چند.................................مگیر از دهر خود باری سوار
|
|
|
|
|
دلم نمی رود غیر از سوی غیر
|
|
|
|
|
دل را به تو از روز ازل یکسره دادم...
|
|
|
|
|
ویکباره
چشمهایت خاموش شد
ماه خود را
درنگاهت حلقآویز کرد
وپرنگرفت
پرنده ای دیگر
درآبی پیراهن
|
|
|
|
|
همسفر با سهراب
گل باغچه قایق من
ریشه در بیکران ها دارد
عطر گیسویش هم
نم باران، لب رود ،جریان
|
|
|
|
|
بیشتر اوقات در خود اسیر هستیم و باید برای ازادی بسیاری از تابوهای خودساخته رو بشکنیم.
|
|
|
|
|
نظر به صورت زیبـا چو بر گلستان کن /
طلب ز دیـده ی مسـتان این شبستان کن
|
|
|
|
|
پروانه را در پیله ای ، محصور می خواهی چرا ؟
باشد حیا در ذات او ، مستور می خواهی چرا ؟
|
|
|
|
|
به یادِ موج دریا اشک بر رودِ روان تسلیم
|
|
|
|
|
آفتاب را می شناسم
مُدام
برایم ژست می گیرد
|
|
|
|
|
روی دوشت نعش صدها عاشق دل مرده است
در میان جنگل مویت چه پنهان کرده ای!
حسین_وصال_پور
|
|
|
|
|
گاهی به دروغ اظهار می کنیم
همدیگر را دوست داریم
واین پایان آزادی نیست
|
|
|
|
|
ای دلهره های بی درک من !
ای افسوس های بی مرز من !
در قدمگاه حسرت سوختی...
|
|
|
|
|
صحبت شبهای بیخوابی
شوریده سخن گفتن
چه خوش است با تو
دل به دریا زدن و زار گریستن
چشم بر بستن و
|
|
|
|
|
از تمام خاطرات تو
نقش اناری ست در نگاهم
که ترک خورد....!
|
|
|
|
|
بارالها کفر اما آنچه اشرف بود نی مال من است
|
|
|
|
|
تار تنیدی به سکوت ،
خیره به شب شدی چرا
|
|
|
|
|
خنجرنامردیتعمریستدرقلبمناست
زجر دارم می کشم پسکیتمامش میکنی
|
|
|
|
|
هر بار
سقوط می کنی
از ارتفاع باورم
اما فردا
باز
به خنده ای
تیتر روزنامه می شود
نجات
|
|
|
|
|
غم خورده از زمان و زمین خسته میشوم
|
|
|
|
|
📍تصنیف م.مدهوش💘
🎤دکلمه: بانو هستی احمدی🌟
|
|
|
|
|
در دلم داغ تو دارم
در تنم درد تو هست
در سرم عشق تو ، ای جان چه خوشست
در دل شب ، با غم به تو میپیو
|
|
|
|
|
به عبادتگار کافر شده شلاق نزن
|
|
|
|
|
خدایا تو همه پشت و پناهی
همه عالم تویی تو تکیه گاهی
اگر عالم بگویندش چه هستی
همی گویم نوای عشق و
|
|
|
|
|
ای یوسف این زیبایی ظاهر چیزی نیست!
خواهند فروخت یک روز در بازار ارزانت
|
|
|
|
|
من که در میکده عشق تو مأوا دارم
غرق زیبایی ام و کی غم فردا دارم
|
|
|
|
|
در اینجا هرکسی در عشق سهمی دارد از بودن
کسی آغوش یارش را
يکی چون من دو چندی خاطراتی تلخ یا شیرین
|
|
|
|
|
این لحظهها دیوانهام، لعنت به این تقدیر
|
|
|
|
|
آمده ام که بروم
ماندنم به چه کار آید
وقتی همه رفتنی ست.
عزیزحسینی
|
|
|
|
|
و من طعم لبت را خاطرم هست
که طعم قهوه بود و عطر سیگار
|
|
|
|
|
آواى خوشى مى شنوم، نام شماست؟
يا موج صداى نرم و آرام شماست؟
انگار نواى زندگى خورده به گوش
|
|
|
|
|
باز من،باز شبی دیگر
باز بیخوابی و بیداری
باز مرور خاطرات تو
باز بغض های تکراری
|
|
|
|
|
مهدی تو از باران بگو از لحظه های بیشمار
از لحظه های گم شده در کوچه های انتظار
|
|
|
|
|
یک شعر گیلکی با برگردان پارسی
|
|
|
|
|
کاش که برگردی بمانی در برم!؟
|
|
|
|
|
دکمههای زندگی را باز میکنم؛
و در میآورم این پیراهن گشاد را.
|
|
|
مجموع ۱۲۴۲۱۳ پست فعال در ۱۵۵۳ صفحه |