چهارشنبه ۱۶ خرداد
|
|
من بلدم انگشت اشاره ی مردم...
به سمتم راببینم و خجالت نکشم...!
|
|
|
|
|
چه فاصله ای است لایتناهی میان خواستن و نرسیدن
|
|
|
|
|
سخن با من بگو، ای بلبلِ مَست
که گویم پاسخات را از همان دست
چنان آتشفشان، از داغِ عشقت
...
|
|
|
|
|
به شعر و ترانه به گیتارها
نوای نی و نغمه ی تارها؛
|
|
|
|
|
شده از شدت غم بغض شوی گریه کنی؟
|
|
|
|
|
تو را که میبینم
همه غم های وجودم مسافرند
|
|
|
|
|
عاشقت هستم و ماندم که اگر فهمیدی
پیش تو دست به حاشا بزنم یا نزنم
|
|
|
|
|
آنقدْر از دردت ، به جان آمد لبِ من
|
|
|
|
|
چق_________در دلم
برای خدا می سوزد...!
|
|
|
|
|
من همان روح خیال انگیزم
قاصد خسته ای از پاییزم
|
|
|
|
|
تو مثل یک افسانه ی هزار شب
در خاطره ها جاوید گرفتار می مانی
هرچند پیکرت این روزها
پاره ی پریشا
|
|
|
|
|
خواهی به آوازی حزین در وعده گاهِ عشق
مانندِ یک قو جان دهم، بی سر پناهم کن
|
|
|
|
|
بر او اگر کسی نرسیده سحر نداشت
کردم دعا برای فرج چون ضرر نداشت
|
|
|
|
|
السلام علیک یا صاحب الزمان عج
گرچه بعد از هر زمستان می رسد بوی بهار
نیست اما شاخه ها
|
|
|
|
|
اگر خسته جانی بگو یاعلی «ع»
که با ذکر او شاد گردد روان
|
|
|
|
|
و من با عشق تو یاد مسیحا میکنم هر شب
|
|
|
|
|
چقدر ناراحت کننده است به کسی پناه ببری اما او سنگ دل باشد و اهمیت بتو ندهد
|
|
|
|
|
ما مثل دو یارِ غار، با هم بودیم
در عرصهٔ هر قمار، باهم بودیم
وقتی ز سبوی بی نشان نوشیدیم
بی وقفه
|
|
|
|
|
پس کشیدم پا از این گردونۀ پرزرق وبرق
کز ازل جز حاصل فرسایش عمرم نبود ؟
عده ای درشورمستی عده ا
|
|
|
|
|
... دل به دریا بزن
نوح باش!
...
|
|
|
|
|
می شود معشوق از خاطر رود
می شود عاشق ، محیر بگذرد
می شود هر دم ، مقصر باشی و
|
|
|
|
|
هوای بارانی
در چشمها جاری
در جاده کلمات
تکه های شعری
بوسه باران
چکیده
بغضی ، غر
|
|
|
|
|
تا لکههای قرمزِ آن شیشۀ کبود
|
|
|
|
|
بس که هر بار به سمت دل من سنگ زدی
آن کلاغم که خودم شکل مترسک شده ام
|
|
|
|
|
عشق واژه ای ست مخفف برای ،
" عازمینِ شکوهِ قاف "
|
|
|
|
|
خالق یکتا پدید آوَرد از روز ازل
عقل را همراه دل در جان شیرین چون عسل
|
|
|
|
|
معشوق به کامو مه نو ناز من
سلطان به دامو باده نو ساز من
به سلامی بنوازی دل درد مند ما
|
|
|
|
|
من بستر دردم تهی از شادی و شور
|
|
|
|
|
.هنگامی که به تو می اندیشم
|
|
|
|
|
تو برایم بنویس در نامه ای که هرگز به دستم نمی رسد....
|
|
|
|
|
ای خدا این زندگی زندان زندانهای ماست // آنکه زندان بان این زندان بود نامش خداست
|
|
|
|
|
بی گمان تا عمر دارم قلب من لبریزِ توست
|
|
|
|
|
ذرهای نور تو ما را به راه ایمان انداخت ✨
|
|
|
|
|
شبی را در میان واژههایم
به صبح آور، غزل از خواب برخیز
|
|
|
|
|
♥️ترسم نبود ز عشق رسوای به یار♥️
♥️دنیای بدون عشق، نایدش بکار♥️
|
|
|
|
|
چنان زخمی که تازه مانده ام هستم
|
|
|
|
|
تو این شهری که آدم هاش غریبن
همه حرف و حدیثاشون عجیبن
|
|
|
|
|
"روی دوش دیگران یک روز ترکت می کنم"
|
|
|
|
|
شکرش که دگر از قفست گشته ام آزاد
داد از ستم و جور تو و این همه بیداد
|
|
|
|
|
ای کفر لاابالی !
نهایتاً جسم را کِشی به زنجیر
روح که آزاد و رهاست ،
میگذرد ، راحت ز روی پَرچین
|
|
|
|
|
باز آمد صحبت از عشقی فروزان کرد ورفت
|
|
|
|
|
شبی تاریک و طولانی
صدای موج بر ساحل
هوا ابری و بارانی
مرغ دریا یکه و تنها
راه میبازد
در این در
|
|
|
|
|
شب به شب میبردم خواب به دنیای خیال
|
|
|
|
|
✍️ترانه سرا: م.مدهوش❤️
🎧 دکلمه: بانو هستی احمدی🎉
|
|
|
|
|
چون بهاران بیقرارم در هوایت کیستی
|
|
|
|
|
غم دوست را به جز دوست به کسان نمیتوان گفت...
|
|
|
|
|
برای خاطرم که غمگین است
دیدار او نوشداروی شیرین است
|
|
|
|
|
در نقشه ی چشم شما
جنگ جهان سوم است.
|
|
|
|
|
یا رب تو چه دانی که چه شد دوش مرا
آن پیک تو حتی نکند نوش مرا
یک گندم جنّت بس و آگاه شوم
نوشم قدحی
|
|
|
|
|
صنم آرام میآید به سمتم
و میگوید کنون برگیر دستم
|
|
|
|
|
تو چرا دور شدی از من و دل درد که درمان دلت شد
که عزیزم کچه ای عشق دلم عشق که مهمان دلت شد!
|
|
|
|
|
بارها توبه شدو توبه شکستم
بعد بیچاره شدم غمزده گشتم
نور حق بر دل تاریک نتابد
روشنی بخش چو د
|
|
|
|
|
از کوی چون تو کریمی سراغ ندارم
جز شادی عشاق نشانی و سری ندانم
سر مست از امید و شادی هر لحظه روان
|
|
|
|
|
سجادم و با سربلندی فاش میگویم
من میوه باغ حسین و شهربانویم
|
|
|
|
|
این قلم، رویین تن است در عصر ما
ما بمیریم، او نویسد نام ها
|
|
|
|
|
مرا ببر به دشت پر ز لاله ها
مرا ببر به جنگل پر از بلوط
مرا ببر به عمق خاطره
مرا ببر به سوی رود پر
|
|
|
|
|
دلـم ؛
دریـای خون ،
دشتِ جنـون ،
صحرایِ محشر بود...
|
|
|
|
|
سر درد می گیرم ببینم با کسی هستی
از قرص های تلخ قبل از خواب می ترسم
|
|
|
|
|
💐 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 💐
از عبورِ تو مرا فاصله ها دشوار است
|
|
|
|
|
من آن عددم که ضرب در تو
امیّد توان رساندنم بود
|
|
|
|
|
آخرمن ، پای رفاقتِ تو پاسوزمیشوم
|
|
|
|
|
محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است
|
|
|
مجموع ۱۲۴۵۵۶ پست فعال در ۱۵۵۷ صفحه |