محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 8 ارديبهشت 1403
19 شوال 1445
Saturday 27 Apr 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
شنبه ۸ ارديبهشت
در گذر از ره بی حاصل این عمر عبث
هیچکس با من بی حوصله همراه نشد .
درشبان غم تنهایی من
هیچکس نالة
یه جانماز، یه مُشت یاسِ معطر
دنبال کردن تا کجا؟پیگرد تا کی؟
تاج و تختی در دلم دارد همان یارِ کَلیم
مینویسم از حال این روزهایمان
پروانه ها پر می زنند دورو برت ای شمع
تا آن زمانی که روشنی بخشی به آن جمع
دستان پر مهرت ، برای ه
فتبارک ز چنین خلقت بیتا گفتند ...
می گشایم گوش هایم را
آن زمانی که زمین تنهاست
آسمان در بند خورشید است
هر نگاهش، مملوء از دریاست
دلبری دارم که دلدار من است
همدم خوب و پرستار من است
قصهای دیرینه دارم، قصهای دور و دراز
یک فراز و یک فرود و عاقبت یک اعتراض
پشت دیوارِ تبسم مات و
در این قمار عاشقی خانه خراب می شوم
بَر اَبر نظر می کنم او پُر زِ سرشک است...
صفرتاصد موسیقی با غزل لالم از قدرت الله حاجی پور
مپرس از وضع و از حالم
مپندار اینکه خوشحالم
سر پرتقال را از تنش جدا کردند!
آه... ایران
آه و افسوس از این ماتم بی پایانت
تسلیت! باز عزادار شده کرمانت
دشمن از زائر قاسم ب
زن بودن هنریست رئالیست
در بوم بزرگ هستی
ریز به ریز خطوطش با عشق نگاشته شده
رنگ هایش از دل طبیعت ا
نهجیبم
پر از دست زمستان
باز این زمستان جفا رعدی به بُستان میزند
در این سیاهی جنون بر بید طوفان میزند
باران خون عاشقا
طبع نا جور ما جور تر از جوری تو...
هوارم در سکوت نالهی سنگین نُتِ جان را نوازد
چشمهایم رازِ دل را
بَرمَلا کردند
تا تورا دیدند
گفتند عاشقت هستم
آگرین_یوسفی
پیامبری آمده از کوه دلتنگی...
زندگیت فدای آیندم شد........
ز کدامین حریف گلایه کنم
وقتی که خود به خویشتن گرفتارم
کلید من قفلی نمی گشاید از هیچ دری
وقتی که خ
اینطرف سوره ی تین
آنطرف هم گیوتین
آنطرفتر نیکوتین
آدم مانده بود کدام راه را رَوَد
خواهم بنویسم از برای مادرم
اما نتوانم که قلم دست بگیرم ، بنویسم
آیا می شود آن را در جمله ی کوتاه
من دامن تو گیرم و تو دامن این خاک
بلبل به غمین ناله ،طرب بنوازد/اما نی مطربان حزین می سازد
جانم از بودن خود سخت پشیمان باشد
شب،
انگور وار،
به ایوان پیچید،
به گردو،
به گیلاس،
من مانده ام تا شب
بر پیکرهی خانه نماند،
تا
راست گفتاران ، جلودارِ علومِ عالم اند ..
دیدمت تو راه / ای تو چش سیاه
مهربونم
دل رو بردی زود / چوُن طلسمت بود
بند جونم
عاشق فقط از آدمیزاد است که مأیوس می شود، ولی از خدای خویش هرگز، اگر چه سالها در کُنج زندان غم روزگار
دیدم خود را در آیینه ی ایام شبی
پیر و فرتوت، داشتم مختصر تبی
زین پس تو بگو یار که هستی ای دوست
این شعر پیرامون روزگاری است که شتابان در حال گذر است.
بودنت زیباترین دار و ندار سرنوشت است
بی گمان سجاده ات یک قطعه از باغ بهشت است
آزادی، یک انار چاقو خورده ی خونی ست...
من هر شب تو را
تقلب می کنم...
در بیشه های پرت شغالان بزن ترند
می روم اما بدان دنیا جوابت می کند
کفر است گر بگویی خدای نبینی
بلغ العلی بکماله کشف الدجا بجماله
می کُشند و می کِشندم سوی خاک
مؤمنان با حب حیدر«ع» فاتح اند و رستگار...
بیدار نکن چشم پر از غصه و آه....
آسوده بخواب....
فردا که ز خاکستر اندوه صدف میروید...
ماه از بست
🙏خداوندا، خداوندا، خدایا
خالقی تو، خالقی، تو آفریدی جمله ما را
از غم، به خواب پناه می برد...
وقتیکه اسارت ، رُس ام را میکشید
این چرخ اگر به دست من بود ای دوست
خواهم اکنون که دگر بتکده ویرانه کنم
همه بتها شکنم، خرج دو پیمانه کنم
من چه هستم؟
شعری غمگین،
زخمه ای حزن انگیز بر سه تار،
یا که آوازی غمین.
نکند قطره اشک بی قراری ها
می دهم جان را برای مادرم چون جانم اوست
باید غزل می گفتم اما مثنوی شد
خیالِ واهی از خود, دُور گردان_وگر نه, در لَجَن اُفتی و مُرداب
مرغ حق، چون طَیَران کرد ز پرواز سرا،
بستم از وادی بهجت چمدان سفرم
دل بریدم از تمامِ آدما و هرکه هست
در کوچه ی ما منزل اگر کردی و رفتی
با خود نبر از کوچه ی ما صلحوصفا را
مجموع ۱۲۳۶۶۴ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک