يکشنبه ۲۷ خرداد
|
|
رفته ایی اما سالهاست در آغوش منی
|
|
|
|
|
در پريشان حالى بياد ار.....
سپردن موسى ،موج هاى نيل
در درماندگى :يونس در شكم ماهى
|
|
|
|
|
یک جرعـــه بنوش از ســاغَرِ ما ، تا پخــته شوی چون باوَرِ ما
|
|
|
|
|
اين شعر زماني به ذهنم رسيد كه يكي از دوستانمو بعد از مدتها در باغ فين شهرستان كاشان ديدم..... اميدوا
|
|
|
|
|
حالا شبیه هر چه دلت خواست...
|
|
|
|
|
از غربتم بخوان که خیلی خسته ام ای دوست
حالی بپرس از این دل شکسته ام ای دوست
|
|
|
|
|
دعا کنید بمیرد دلم ز آرزوی هر هوسی
|
|
|
|
|
ومثل رود به سوی تو جاری ام اما
همیشه آخر هر رودخانه
|
|
|
|
|
از ازل در اين تلاطم كيميايي جاي داشت
كز خدا اين گوهر زيبا كمانه ميگرفت
هركجا اين آسمان باچرخ گردان
|
|
|
|
|
گریه به باران
کدام بهار میزنی
|
|
|
|
|
پرسه ی تنهایی تو کوچه های خلوت
به شوق یک نشانی اونور دشت ظلمت
نوشته های دیواربرای من غریبن
حرفهای
|
|
|
|
|
اینجا منم پنهان شدم
همسنگ با سیمان شدم
درجستجوی جان خو
|
|
|
|
|
زیر چشمها
روی گونه ی زن سایه افتاده بود
|
|
|
|
|
سر شب تا به سحر نخوابیدن
گریه های بی امان من تا کی
|
|
|
|
|
ای گل رنگ پریده
چگونه تورا نجات دهم
درمیان گرگهای کور خفته ای
در میان دستان ستمگر خفته ای
چگونه
|
|
|
|
|
شعراز:خالدبایزیدی(دلیر)
به سربازان گمنام دفاع مقدس
«سربازگمنام»
تنهاآسمان دیارمن بارانی است
تنها
|
|
|
|
|
پشت هر پنجره
سايه اي بال گشوده
و اين سو
|
|
|
|
|
درختان سایه می انداخت ...
|
|
|
|
|
ذره منم
کمال تویی
نقص منم
کامل تویی
هیچ منم
طالب خورشید از تو منم
|
|
|
|
|
عمری است که بی قرارم ای جـان
جان در تن و تن چو جسم بی جان
آیـــد نفسی بـــــــــــــــــــــــــــ
|
|
|
|
|
مرا لبخند امروزت
به دامان خیال انداخت
خیال کودکی هایم
و ترساندم صدای پای باد صبح پاییزی...
من آ
|
|
|
|
|
در خرابه پنجه های باد
من چو برگی تکیده ام
|
|
|
|
|
پاییز نزدیک است...
انار ها هر روز سرخ تر می شوند اما . . .
|
|
|
|
|
...تکه قندیل من تا ته اقیانوس...
|
|
|
|
|
گویند که : لبخند ِ ژوکوندی ، داری ...
|
|
|
|
|
شعری از دخترم: خانم فاطمه فرازمند
طـلب نـا خـدا
بــایـد کـه خاک پـای تـو را توتیــا کــنیم
این سـ
|
|
|
|
|
تا از طنين گام هايت جان گرفتم
بوي گلاب قمصر كاشان گرفتم
|
|
|
|
|
هرگز تورا بخواب شبم هم ندیده ام
عشق تورا به جان من اینک خریده ام
|
|
|
|
|
آمدی جانم به قربانت ولی اینجا چرا
|
|
|
|
|
غم باتمام وجودش غمگینه امروز
|
|
|
|
|
جاده می گوید بایست........
|
|
|
|
|
One song can spark a moment
یک آهنگ می تواند لحظه ای جدید را بسازد
|
|
|
|
|
دخترم ای گل من دُ ر دانه
سیب شیرین درخت خانه
|
|
|
|
|
در مى و ساغر دوشينه سر موى تو خفت
چشم بيدارى ما در خم ابروى تو خفت
|
|
|
|
|
گل می دهم به عشقت
در گیرو دارپاییز
|
|
|
|
|
دوست دارم نــــازنیناهر دو با هم یــــک شویم
در قیاس لیلــی و مجـــنون همیشه تـــک شویم
|
|
|
|
|
پاییز
باز پاییز آمد و از روی خشم
کرد برپا آتشی از برگ گل
زاغ را فرمود تا شادی کند
از سر شب تا
|
|
|
|
|
بیا! تصویرِ شام آخرِ گل را تماشا کن
که گل را تا سحرگه باد خواهد بُرد، می دانی؟
|
|
|
|
|
سالها می گذرد دل به همان حال نیاز
|
|
|
|
|
در دل کاغذ خط
خط
خط می کشم
تو را می
|
|
|
|
|
گر شوم شاهنشاه زمین زمان کی شود مقام من علی یکسان
گر هستم شیعه علی مرتضی
|
|
|
|
|
پشت سرم آب هم بپاشی، بازنخواهم گشت!
|
|
|
|
|
من پر از فریاد های شهری هستم
که سوخته است
و خانه های کوچکش
به دست خاکهای تلخی
مشت شده ست
|
|
|
|
|
بسمه تعالی
یکی کج می رود آخر به ما چه
|
|
|
|
|
یه روزی روزگاری ، مامان تو نی نی بود
|
|
|
|
|
" بـــــــــاز ای الهه ی نــــــــاز ؛ با دل من بســــــــــــاز
کین غم جان گـــــــــداز ؛ برود ز
|
|
|
|
|
دستهایم خالی ست
شب من مهتابی ست
|
|
|
|
|
درون ِ باغ ِ عاشقی
خزان ِ دل به سر رسید
|
|
|
|
|
از یاد من نمی رود
آن روزهای ماندنی
در دفتری نوشته ام
آن خاطرات خواندنی
|
|
|
|
|
این خوان برای قلب من خوان هشتم است آســـوده رد نم
|
|
|
|
|
می روم به جنگاه
شد نصیبم یک نگاه
رنج برد غرورم
از خردهایش زیر پا
همگام در برم
سایه زیر افت
|
|
|
|
|
بغض هایم به گلو میرسند و با آهی عمیق در سینه خاکشان میکنم !!!
|
|
|
|
|
دعوتم
به میهمانی تنهائی ام
بیا مهربانم
تنگ است این دل احساسی ام
فاصله دور است عزیزم بیا
هم اکنو
|
|
|
|
|
حیفِ تنت ، زن!:
به حیواناتی رسید
که به اندازه ی غار نشینی از تو اطلاع ندارند
|
|
|
|
|
اگر تدبیر خداوند متعال نبود هماهنگی نبود
|
|
|
|
|
موى سپید در سر من میشود زیاد
مادر ،نگاه کن ،که قلم دست من چه داد
|
|
|
|
|
پائیز/
نامی که برده آبروی استعاره
|
|
|
|
|
پدرم می گوید / از خواب گرگها که بیایی...
|
|
|
|
|
شده از دور نمایان پاییز
باغبان از غم هجران لبریز
اثر پدر بزرگوارم هاشم دانش مایه
|
|
|
|
|
دنیای تو
ای که هرشب دل من تنگ تماشای تو است
سینه ی سوخته ام تا به ابد جای تو است
تو بخوان تا به
|
|
|
|
|
شبیه آینه ای در جدال با سنگی
شکسته پشت من از ضربه ی بد آهنگی
|
|
|
|
|
تُنگ تنهایی من به صدا حساس است
|
|
|
|
|
صدایش کردم اما ، با چه رویی
|
|
|
|
|
-------------------------------
خداى من
غريبه است
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۶۴ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |