دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
|
|
ای کاش با عشق تو یک دیوانه باشم
تا با خیالت در دل ویرانه باشم
چون شمع سازی آن وجودت را برایم
تا
|
|
|
|
|
این جا میان تازه به دوران رسیده ها پیچیده
تلخی دل ناشاعر برایش شرین است . . . !!
|
|
|
|
|
از دیدهام چه خون جگرها روان شده
|
|
|
|
|
عشق جانم
تو خودت شعری
از هر تار گیسویت می شود دیوانی نوشت
به عشق چشمانت می شود پیاده رفت
|
|
|
|
|
در قبال کرده جانم اگرش تو میپسندی....
|
|
|
|
|
ازچشم ماه افتاد احساس سربه زیرم ای واژه های بی رحم حق است تا بمیرم
|
|
|
|
|
شب بخیر های تو
یک چیز دیگر است
گرم می کند بالشت زیر سرم را
در زمستان...!
|
|
|
|
|
*خاک کاخ*
خاک کاخ شاهان بر باد گیتی شد
عاقبت هر تخت شاهی نیستی شد
آنکه کوشید به عد
|
|
|
|
|
نازید به آزادگی اش سرو غرر
سوزاند چمن را به تظاهر چو شرر
تا زلف به طعنه بر سمن بنماید
|
|
|
|
|
شعر یعنی شرحه شرحه شرح غم
|
|
|
|
|
جان فدای دلی که خون باشد به سر داری از جنون باشد
|
|
|
|
|
نمیخواهم اجری ازیک پاداش باشم برای دلخوشی
|
|
|
|
|
شیرِ درونم،
به نعره است...
|
|
|
|
|
ز قیل و قال دنیا چون خسته گشتی
به خلوت نشین ز دل بخوان شعری
|
|
|
|
|
تو به سمت من
من به سمت تو
سرشار ازعشق
ماه بانویِ قصه
رعنا ،غزال تیز پای من
به پاس بوسه ی خجالت
|
|
|
|
|
از عشق میگویم
--قناری در قفس،
میگرید!
لیلا_طیبی (رها)
|
|
|
|
|
بَس جَسدهاروی هم خوابیده اند،شهرغم راشهرغم نامیده اند
|
|
|
|
|
🤍زمستان ،برف،سرما رخنه کرده...
|
|
|
|
|
رفاقت را چنان بنما ،كه از دستـت نرنجد كس
|
|
|
|
|
جنت گـوارا آنکــه را در زنـدگـانـی
بـر او صفت نـزدِ خدا افتـاده باشد
در دوزخ از قهـرِ خـدا باشد
|
|
|
|
|
هم بادهاي گرم فرا رو نشسته باد
|
|
|
|
|
قربان گیسوانت پاسخ ده بر ندایم
|
|
|
|
|
ای خدای سقوط وجدانم
پاچه خوارم مرا حمایت کن
|
|
|
|
|
بالاخره میاد یه شب سردی که یهو می ره پاییز
تو فقط امر بکن سفر بعدیمون میشه پاریس
|
|
|
|
|
در یک قدمی خوشبختی بودیم
من و تو پیمان بستیم
برای فتح قلعه آرزوها
و فرشته های آسمان
شاهد عقدما
|
|
|
|
|
سهم من میشوی که خوش باشیم ؟
|
|
|
|
|
می نویسم به شما که دلم تنگ شماست
و خبر دار تو را می سازم از این حس
|
|
|
|
|
عنوان شعر: اسطوره ی زندگیم
|
|
|
|
|
و شبیهِ دل من کشور من
ایران است...
|
|
|
|
|
یک حیوانِ نفرین شده
روی پاهایش مُرد
عشق برای رسوایی کافی نیست!
|
|
|
|
|
چه احساسی از این بهتر که هستی؟
|
|
|
|
|
یک سال ندیدهام تو را؛ ماه دلم
|
|
|
|
|
کیستی چه کردی براین حال شیدا خرابم
|
|
|
|
|
نه ساق جاده ها خلخالی از سیماب را فهمید
نه احساس تعلق حلقه ی مهتاب را فهمید
|
|
|
|
|
دل ندادم، جُـز به عشقِ آن ولیّ- منشَاءِ دلدادگی هایـَم علی(ع)
|
|
|
|
|
ای آنکه بردی از دلم گلوازه ی صبر و قرار
|
|
|
|
|
کاش بخوابم
و کنار تو بیدار شوم
|
|
|
|
|
من نامه ام برای خدا باز کن مرا
یک قصه ی نگفته ام آغاز کن مرا
|
|
|
|
|
تنگه دلم واست بی تو حالم خرابه
اینقده جذابی که قلب من فداته
رک بگم مال منی بدجوری میخوامت
بمونی و
|
|
|
|
|
قسم به تو
قسم به عشق
زیباترین واژه ی هستی
خودم را درگندم زار موهایت رها میکنم
گذشتم از حادثه
|
|
|
|
|
عشق با شوق تو دمسازتر است
|
|
|
|
|
«غافل دادیم دل به دستت!
ما را یاد و تو را فراموش!»
|
|
|
|
|
عطر یاس کوچه اما
تلخی این خانه را برد
|
|
|
|
|
نماز.شعرکودک.سپیده اسدی.مهربان
|
|
|
|
|
فساد و كينه جويي است ، براي حكم راني است
|
|
|
|
|
آن یکی فضل میفروخت بر روی منبرِ سواد ،
گرچه آنها را نداشت
|
|
|
|
|
ستونی شکسته ، نهاده بر سر
تاج عروسی مینا را .
|
|
|
|
|
دستی که در جیبت کنی پنهان ندارد
|
|
|
|
|
گرکه نیکی جا نخور از زخم مردم، زان خوری
انگورِ لغمان که باشی نیش زنبور بیشتر
|
|
|
|
|
دو چشمت واژه میبارد
مثال ابر پاییزی
لبانت قصه میسازند
برای فصل تنهایی
دو ابروی تو چون دامی
بر
|
|
|
|
|
خوشدلم که،،،
در این خشکسالیی سخت-
خندههای سبزت را،
دارم!
لیلا_طیبی
|
|
|
|
|
گـــــر اجـــل آیــــد بسر گــــردد اَمـــل
تن بـه قبر و روح بـه برزخ میرود
چون دمند بر صور از به
|
|
|
|
|
جهان
با سوزنی در دست؛
میدوزد و میدوزد و میدوزد
--دهانم را...
|
|
|
|
|
پنجره وقتی وا می شد داد می زدی تلق تولوق یکی به دادم برسه بابا تو این شهر شلوغ
|
|
|
|
|
شاید به دنیا یک نفر فرهاد می شود
|
|
|
|
|
روز و شب آوای هق هق می کنم
|
|
|
|
|
اغلاردی منیم غملی خیالیم گئجه سن سیز
|
|
|
|
|
می توانی داد بزنی تمام کنی
|
|
|
|
|
کویر را هم اگر که خدا اراده کند.......
.......به ذکر ناد علی می توان که دریا کرد......
|
|
|
|
|
لبخندهایم شبیه تواَند
سرسامگرفته، شکسته، پربُغض
روزهایی که اشک نداشتی تا...
|
|
|
|
|
مرواری ماه یکی یه دونهمه!
مرواری چشم و چراغ خونهمه!
|
|
|
|
|
آرزوها در دلم پژمرد و مرد
|
|
|
|
|
آسمان با دیده ی مهرش مرا در بر گرفت
تا که دیدش در زمینش بی خدایی می کنم
|
|
|
|
|
ما خسته ایم و از همه عالم بریده ایم
|
|
|
|
|
نگاه من به تخت.....وکاره سرنوشت
ومادرم پر از غبار سرنوشت
من این طرف تو در
گدار سرنوشت
کمی نفس بک
|
|
|
|
|
هلال ابروانش چون کمان است
به لب ها خنده اش جوی روان است
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۲۴ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |