جمعه ۱۱ خرداد
|
|
باد در موی پریشان تو غوغا می کرد
شب همه ظلمت چشمانتو حاشا می کرد
|
|
|
|
|
سروشی در مکتب ادبی نورگرایی
|
|
|
|
|
اینگونه رفتن مهربان از کویِ دل آخر ز چیست؟!
|
|
|
|
|
دربارعشق
روزی نرسد که نام ات از یاد رود..
|
|
|
|
|
این روح سرگردان من
باتوچرابیگانه است؟
|
|
|
|
|
هر لحظه از فراقِ تو دیوانه تر شدم
|
|
|
|
|
شکر آنرا که تو خواننده اشعار منی،
گل زیبا،
همه اشعارم
خوب وزیبا شده اند.
|
|
|
|
|
تو آمدی و برایم قصیده دم کردی ...
|
|
|
|
|
هر روز ظهور میکنی ما خوابیم
|
|
|
|
|
*کاش*
کاش غمت بودم
کاش شادی ات
کاش ذوقی في عُیونک
کاش آهنگی بر روی لبانت
کاش شعری بودم درونِ قل
|
|
|
|
|
بیتابم و عشق تو سامان من است
|
|
|
|
|
چو بُلبُل رفت از باغِ جوانی
تمام برگ سبزم شد خزانی
نشد روزی زِ شوق دیدن تو
نباشم من به دنبالِ نشا
|
|
|
|
|
سرم گیج رفت از بس دورت گشتم
چی میشد بگی بشین از دست رفتم
حالا مهربون میشینم از دل و جون
میگم با ا
|
|
|
|
|
زمان می رود...........
خورشید می آید و ماه می رود....
...............
|
|
|
|
|
وقتی طوفان یادت
دریای دلم را
به تلاطم انداخت
......
|
|
|
|
|
اونی که یه روز دوستم داشت
رفت و برای همیشه منو تنها گذاشت
اونی که یه روز برام میمرد
رفت و منو دس
|
|
|
|
|
بذر شعری را درون مرده خاکی کاشتند...
|
|
|
|
|
بر گفت چنین :
« من مرغ بال وپر شکسته ویران اشیانه ام »
|
|
|
|
|
دنیا
دنیا عجوزه ایست که با کس وفا نکرد
بر عاشقان بی شماره خود اعتنا نکرد
این کاخ بیستون که بطوف
|
|
|
|
|
ای شقایق ...حوالی رویاهایم را که قدم می زنم
|
|
|
|
|
گذر زمان ...
چه بیرحمانه ...
|
|
|
|
|
باور نمی کنید بگویم چه دیده ام
بنیاد سوژه درِ واژه را شکست
|
|
|
|
|
درد دارد که خودت یار خودت باشی و بس
|
|
|
|
|
گورورم او گونی وای وای چالاسان آغلایاسان
|
|
|
|
|
علی مقصود یزدان در زمین است
|
|
|
|
|
پیچیده بوی بهار نارنج ها
در فضای حیاطمان
آدم را ....
|
|
|
|
|
کاری شد کارستان
زمهریرْچله ای بود ،
آن به دررفته ز دستِ آن کمان زمستان
|
|
|
|
|
مرا برای غزلهای عاشقانه ببخش
|
|
|
|
|
دیگر سخن ز وسعت یک انتخاب نیست
غم ، باغ درو نموده ،دعا مستجاب نیست
|
|
|
|
|
بگیر پیامک عشق را، غزل بغارت رفت
جمال سایهی عشرت، نهاد پر معنی
|
|
|
|
|
دوباره کودتای غصه های پنهانی
دوباره انقـلاب واژه های زندانی
|
|
|
|
|
تو که باز از غزل و قلب من آویز شدی
|
|
|
|
|
قاصدک جان
بی وقفه پرواز کن
بالا و بالاتر
زمین جای اَمنی نیست
|
|
|
|
|
هر بار که بستم به غیر تو امید را...
|
|
|
|
|
دیگه بهم نگاه نکن چشمای من نمیشناست
به عکسات عادتش دادی و خودتو کردی راحت
|
|
|
|
|
غصه! ای همنشین شب های تنهایی
|
|
|
|
|
اون فردی که با آبروی این خانم بازی کرد و روح و روان ایشون رو ریخت به هم.
خیالش راحت و آسوده باشه خا
|
|
|
|
|
غمگین قدم بر میدارم،
سربازی خسته از جنگم...
|
|
|
|
|
خواستم برای تو یکی شعر بگویم که زبانبند شدم
بعد از تو دگر نیست هوائی، مَرانم که زیانمند شدم
تخت رو
|
|
|
|
|
گریه هایم که به آفاق رسد از داغ است
سازِ در بغض ترک خورده همه شلاق است
راه گم کرده منم در همه ی...
|
|
|
|
|
در جان آدم ناله ایی سر خورده می پیچید
هوا دوباره از درخت عشق سیبی چید
|
|
|
|
|
هیچ کس در سر دوستی با گل نیست ٬تا که از خار نبیند جفا!!!
|
|
|
|
|
افتاده ام از چشم تو بر دامن تب ها
هرچند گرفتار تو هستم همه شب ها
ایران من ای زخم تنت مشق دلیران
|
|
|
|
|
بهار خجسته باد
خبر سبزه چو در باغ و گلستان آمد
پر کشان بلبل عاشق سر بستان آمد
مطربان بزم طرب
|
|
|
|
|
گر ز تیغ نامردان خوردیم زخم ها
زخم هایمان خوش بود
که از دست دشمن نبود دوست بود
نمایندهی حیله بو
|
|
|
|
|
از بس فرشته ها به صورت دل فریبند
من زشت ها را با دل مستانه، دوست دارم
|
|
|
|
|
معجزه چشم تو خواب ربوده ز من
|
|
|
|
|
ایران، افغانستان، تاجیکستان
و...
|
|
|
|
|
دیشب به کنج عزلت ،تنها نشسته بودم
|
|
|
|
|
...
اینجا تنها سایه ی براقی همزاد کهنه ی من است که
چشم از من نمی گیرد
عاشق نیست!
شاعر هم نیست!
|
|
|
|
|
دیدی که همه عمر، پریشانِ تو بودم
ویرانِ تو بودم
با آنچه سرم آمده ایکاش نبودم!
ایکاش، نبودم!
|
|
|
|
|
انتظارِسبز
مهدیه
ولادت باسعادت منجی عالم بشریت، حضرت ولی عصر(عج)
|
|
|
|
|
ماه شعبان ..!
ماه رسول الله(ص)،آغاز دین اسلام ودعوت کننده به آن
ماه میلاد ثارالله، اباعبدالله ال
|
|
|
|
|
این روزا ک میگذره مثلا جوونیمه
امروزم که میگذره شبیه دیروزمه
غرق میشم تو رویاهام دنیای درونمه
آد
|
|
|
|
|
ندادند یوسُفِ دلها وَلیکن
خوشَست غَم در صَفِ یوسُف خریدن
|
|
|
|
|
پناهگاه من بی پناه شو امشب
|
|
|
|
|
در راه امـر و نـهي خداوند بـي زوال
آسودگـي براي بشـر مي بُـوَد مـح
|
|
|
|
|
تو قند مکرری و منهم
به تو واله شده پُرجوش
|
|
|
|
|
اعجاب صنع
چه تراشی زده بر بینی او ، میبینی!؟
باغبان این گل لبهارو ، نگو میچینی
|
|
|
|
|
بگوش درس گران را شود تماشایی
زغال چوب ضریحت طلای راهی است
|
|
|
|
|
مرغابیان
رسولان طلیعه ی وصل اند
گزارشگران خطه های مقدم
در سرزمینهای بی مرز و انتظار
|
|
|
|
|
ملت ما عقل به چشم بسته اند
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۴۱ پست فعال در ۱۵۵۶ صفحه |