شنبه ۲۶ خرداد
|
|
کارمن کوه کنی نیست ، خسته ازخود شده ام !
|
|
|
|
|
مُــژده آمد مـــــوسم عــیدست عـزیز
معرفت آمـــــــاده صــــیدست عزیز
یاد کردنــهـــا زپـــــ
|
|
|
|
|
به گمانم که خدایی شاید
زانو نزنم دوصد کم از شیطانم...
|
|
|
|
|
مـادر بـه حـق نـامت
بـر پـهلوی سـیاهت
مــادر امــیـــد دارم
شـفـاعت قـیـامـت
|
|
|
|
|
شد فرش چمن سفره ی گل شد همه جا باز
خوش با بهار آمد و شد خرمی آ غاز
|
|
|
|
|
دل ولی نمی دانم ...
بویِ کاهگل ، می دهد چرا ؟! ...
|
|
|
|
|
قلم به دست می گیرم...................
.............
|
|
|
|
|
هرچـه كردم پيشـتر، تا كه فراموشت كنم اما نشد -
درد هجـر خويش را، برگردن و دوشت كنم اما نشد
|
|
|
|
|
باز آمـد آن بهـارانی خــزان از مـا گـرفت
رفت طارق آن شر و شــورِ غـمِ اهـلِ سـتم
|
|
|
|
|
آغوش قبرم داره سمتم باز میشه
فصل جدید زندگیم آغاز میشه
|
|
|
|
|
چون سکوتی که به یک ولوله ای می شکند
شکوه کم کن که دلم با گله ای می شکن
|
|
|
|
|
راه ِ چالوس از کرج ،
اعصاب را ریزَد ، به هم ...
|
|
|
|
|
عید همه مبارک ، نیازمندان را فراموش نکنید ، آنها هم بهار را احساس میکنند
|
|
|
|
|
درد نقطه ی مشتر ک مان بود.
|
|
|
|
|
شاید اگه عید که بیاد
یارم به دیدنم بیاد
شاید اگه اومد و دید
ازم عیدی هم بخواد
|
|
|
|
|
خوشا این بهاران خوشا این جوانی
|
|
|
|
|
لحظه ای صبرکنید،
ماه رامی بینم،
که چه مستانه به دیوارخداتکیه زده،
کعبه ی عشق به گردن دارد
درکنار
|
|
|
|
|
ما به سجاده خریدار ثوابی نیستیم
|
|
|
|
|
با ارزوی سالی که همه خوشحال باشند
|
|
|
|
|
با شرار ِ آتش مهرت دلم
صد گلستان می شو د بی اختیار
شیخ اشراق نگاهت کم کمَک
جبر چشمانم شود بی ا
|
|
|
|
|
قصه آينده مي گويم به دوست //
تا ببيند نآمده در پيش اوست
|
|
|
|
|
نسترن عطر غریبی به زمستان زده است
شاپرک بوسه به لبخند درختان زده است
باز هم فرصت روییدن زیبایی
|
|
|
|
|
بوی خوش عید و عیدی می آید
رویای زندگی ام از بوی همین زنده میماند
|
|
|
|
|
عید دیو سپید یست نشسته بر در خانه فقیر.!
|
|
|
|
|
شد بهاران ودگر باره صفای گل سرخ
بلبلان نغمه سرایند برای گل سرخ
|
|
|
|
|
کاش قلبم را به تو هرگز نمی شد مبتلا ................
|
|
|
|
|
چه بی صدادوباره
آمد بهار...........
|
|
|
|
|
این شعر از آثارِ خوشِ باده و بنگ است
|
|
|
|
|
آهسته در گوشم بگو این جمله را مادر...
|
|
|
|
|
نوروز می رسد، با میر پنج روز ، برخیز و شاد زی، بر رفته دل مسوز !
|
|
|
|
|
در سحرگاه، ندا از طرف یار رسید //
در میخانه گشایید، که دلدار رسید
|
|
|
|
|
بنویس صلح سفید کاغذی ست برای تو ...
|
|
|
|
|
نـرو فـاطـمه ای قـرار عـلی
نـرو فـاطـمه غمگسـار عـلی
|
|
|
|
|
سالام ساتماق مراملاردا عار اولسون
|
|
|
|
|
سفره مان خالی بود،
خالی ازنان وپیازهرروز
|
|
|
|
|
ولی هنوز صدای برادرم می آید
|
|
|
|
|
پس کی
.......................................
نه باد ونه بوران
نه سیل ونه طوفان
هیچکدام نمی توان
|
|
|
|
|
امسال با یاد تو یا فاطمه....
|
|
|
|
|
خارِ وجودم، توتیای چشم توست
|
|
|
|
|
هوای دل انگیز ابریِ بهار
به انتظار گونه های تو
جاری می شود
با
|
|
|
|
|
در تاب و تب است اين دل ، آرام نمي گيرد
|
|
|
|
|
در اینجا به هر گوشه دیوانه ای
|
|
|
|
|
خدایا نیک میدانم که این دل صاحبش کیست
خدایا خوب میدانم چرا صاحب خانه اش نیست
|
|
|
|
|
گاهی چراغونی میشم نشون من به این نشون
شبا که ماه من میاد، از اون بالا بخونمون
آسمونم با
|
|
|
|
|
رستاخیزی نو بر پا خواهم کرد
|
|
|
|
|
بهاران لاله زاران بر شما یاران همایون
|
|
|
|
|
ای کاش من ...ای کاش تسلیم تو باشم
ای کاش در جریان شب آتش ب
|
|
|
|
|
پیچ و تابی که می دهی به تنت،میبری دل ، دلی که چون خون است
اُفت و خیزی به یک رُمانِ بلند، قهرمانش اس
|
|
|
|
|
جا خوش کرده،
چیزی درونم...
که می خواهد
بشکافد سینه ام ر
|
|
|
|
|
نانِ ناخن خشک ...
مار آفریقا زمین را دور زده !!!!!!!!!!!!
|
|
|
|
|
گفت دنيا جمع اضداد است يار /
گفتمش جمع دو ضد نايد به كار
|
|
|
|
|
شمع شبستان شدى شربت بستان شدى
دل ندهم بيش از اين گر دهم
|
|
|
|
|
سوختنیها را بیاور/ آتشی به پا کن ...
|
|
|
|
|
چه خوشبین من، چه خوش باور، چه نادان،
که گفتم رازِ دل با مردِ رندان
|
|
|
|
|
تقدیم به او که خلاصه ای برای هدیه هایم به او ندارم.
|
|
|
|
|
و زمین
از عطش شوق رسیدن به بهار
بر تن سوخته ی
آتش و خون
پیش پای
من
|
|
|
|
|
ای که به تو من کم ترین
وز ملکت من برترین
در کوی تو عاشق
|
|
|
|
|
ناز چشمانت کشم آنقدر، حیرانت کنم
بی وفا در قدرت من نیست زندانت کنم
|
|
|
|
|
من هنوز منتظرم
تا که شاید خبر عشق
|
|
|
|
|
عید را دیدم که از ره می رسید
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۶۵ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |