دوشنبه ۲۸ خرداد
|
|
اینشعرهایداغبهقلبتاثرنکرد
هرگزدلتبخاطرعشقم
|
|
|
|
|
صبح است و همی با دگران نیز خموشی...
|
|
|
|
|
روزی استادی از شاگرد سوال پرسید چرا دیر سر کلاس حاضر شدی؟ مگر خوابت برد؟
شاگرد گفت استاد من فکر کرد
|
|
|
|
|
بی صبری مطلق
این گونه آغاز، آواز سخن را
سخت پیچیده و ناهمگون می کند
|
|
|
|
|
دخترکی ، همسرِ چندم شده بود
|
|
|
|
|
میگذرد عمر و ما بیخبر از این گذر..
|
|
|
|
|
در صدایت
سکوت هزاران خاطره است
و در
|
|
|
|
|
خسته ام
مث رودخانه ای که میرود
در مسیر پر ز سنگ
باچشم خیس و شانه های پر زدرد
|
|
|
|
|
آمدی جانم به قربانت ولی دیرآمدی....
|
|
|
|
|
نیمه شب در خواب من چشمان تو فانوس شد
|
|
|
|
|
ولادت حضرت معصومه(س) و روز دختر مبارک باد
|
|
|
|
|
پلنگ از ماه و ماه از چشمهایش خواب میافتد
تو را هر کس که میبیند دهانش آب میافتد
نفس در سینه ام بال
|
|
|
|
|
من اسم تو را لوح کنم بر در و دیوار
تو شرم کنی نام مرا یار بخوانی
|
|
|
|
|
صدایم رو به تفسیر است، غرورم بندِ این تقدیر
|
|
|
|
|
برون تابـد آنـی کـه دل می ستود
|
|
|
|
|
یک فرضیه پابند قضیه ، تفسیر من است
تو چه دانی چه شود برهان این فرزانه را
مرگ گل ، گل مرگ ،هفتمین خ
|
|
|
|
|
نوستالژی
مردمسی دل خوسه لیر٫چه ماوزنی بارینه گر/
نوشداروم چیمل توئه٫مه ژیم اگربکین نظر
تاسم
|
|
|
|
|
خدايا ! كار تو گـر نيكتر شد
چرا بر ضد ، كار هـر بشر شد
بشر هر كار ني
|
|
|
|
|
رباینده ای مرا ربود
چندساعت بعد ،
پشتِ میله های آن زندان ،
جسمم خط خطی شده بود
|
|
|
|
|
با من بسازی یا نسازی عشق...
|
|
|
|
|
فرزندِ عشقِ خویش را کشتی و من ماندم
با ماجرای رستم و سهراب و تهمینه
|
|
|
|
|
پرواز کن با آن بال رقصانت تا بینم بر آسمان نشانت
ای زیبا قلبت با من میماند تا دستت آن نامه
|
|
|
|
|
روزهای اول پاییز بود
کوچه ها از مرک گل ، لبریز بود
برگهای زرد از باد خزان
خسته و افتاده و بی باغب
|
|
|
|
|
حال من را جوهر خودکار می فهمد فقط
زخمهایم را تن تبدار می فهمد فقط
|
|
|
|
|
از یاد نمی برم تو را یادم باش
|
|
|
|
|
سرو قد و لاله رخ و نازنین
|
|
|
|
|
تو بی بهونه رفتی
من بی بهونه باختم
|
|
|
|
|
باز کن پنجره را تا که بفرماید عشق
|
|
|
|
|
هوایی را که تو
در ان نفس میکشی،می بلعم
|
|
|
|
|
تقدیم به فرشتگان پروانه ای.
قسمتی از درد خود را، روی دستِ ما بریز
تا شریکِ لحظه ای از، آتش جانت شو
|
|
|
|
|
گل لیلیوم من باغت آباد...
|
|
|
|
|
رفتنت از دل من فاجعه ای بیش نبود
عارف متصلت فاحشه ای بیش نبود
|
|
|
|
|
صد آه،که هیچگاه آدم نشدیم
|
|
|
|
|
بایداز این جا بروم
التما س ام ازباد
خواهش ام ازباران
|
|
|
|
|
کار از
خوانا یا ناخوانا بودنِ نسخه گذشته..!
مردم
دیگر
درمان نخواهند شد..!
وقتی
حتی
درد هم
|
|
|
|
|
خدایا توتنها رفیقی که من دارمت.... و تنها رفیقی که می خواهمت ........
|
|
|
|
|
هرکجا هستم بدا عطرِ تو کوران دارد
|
|
|
|
|
خود می دانی
غزلم رنگ جنون دارد و خود می دانی
غم از اندازه فزون دارد و خود می دانی
مثل خورشید
|
|
|
|
|
بـہ نام تمام دختــران سرزمیـــنم...
|
|
|
|
|
همچو عارف پیشه ای از مرگ آگه دلبخواه
|
|
|
|
|
باتو شادی بود ،
ونورباران کلیه ام ،
تو بودی و تنهایی ومن
تو رفتی وجوانی راهش جدا شد !
|
|
|
|
|
سالها حسرت به دل موندم توو آغوشت بگیرم
سالها افتاده تر از بید مجنون سر به زیرم
|
|
|
|
|
از احوالم می پُرسی؟
آه!
--سوگوارم،
سوگوار!
|
|
|
|
|
تن تن تن سه اصل ساخت ،تو در من وطن
|
|
|
|
|
دل غمدیده من عمری به داغ تو نشست
|
|
|
|
|
به هرکس اعتماد کردیم و او سواستفاده کرد
هم از خائن هم از نامردِ بی وجدان کتک خوردیم
|
|
|
|
|
بی خوابی شب زد به چشمان خمارم
بی باده و بی بزم شکست جان شرابم
|
|
|
|
|
خمی سرو را ندیده کسی ، جز همان کس که درد سرو کشید
نعره موج را ندیده کسی ، من که بینای نعره دو یّم
|
|
|
|
|
خودم را سر تمام قرارهای عاشقانه دنیا میرسانم
|
|
|
|
|
خنده بر لب میزنم ،از چشم تو انگار میخندم
|
|
|
|
|
بگذر از کوچه ی ما رهگذر نیک سرشت
که قدومت بخدا بوی رهایی دارد
|
|
|
|
|
يارب تمام رو بـنمودن ، به كوي تو
تا بـشنوند آدميـان ، گفتـگوي
|
|
|
|
|
دلِ پُر گنه ام
تو را می خواهد
تو همه گناهِ منی
همه پاکدامنی ام
تو را می خواهد
|
|
|
|
|
به دنبالت می آیوم هرجا بروی
مثه سایت میمانوم هرجا بشوی...
|
|
|
|
|
ساعت قلب من لرزان لرزان میزد
خیلی نیکی کاشتم اما ارزان میزد
فاصله بود زیاد مثل بدان میزد
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۱۰ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه |