شنبه ۱۲ خرداد
|
|
باران بارید
شقایق واژگون شد
مَرد سردیِ گور را
به تنِ بی جانش سپرد.
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
ای برای منِ نیمه تمام ،
نیمه ی دیگر
گرچه رفته ای از برِ من
لااقل ، سایه ی من باش
|
|
|
|
|
... از اصل در نهاوند افتاد و در مرو، از اسب!
|
|
|
|
|
در دست خودت یک بغل از نان داری
|
|
|
|
|
هر كس خطا به حق بكند، روز محشرش
خجلت كشد ، طلب بكند لطف داورش
حسرت خورَد ،كه
|
|
|
|
|
دل داده ای
در این دیار
بگو
شیدای کیستی
|
|
|
|
|
مهمانِ لهجه یِ واژه هایم باشید...
|
|
|
|
|
مرگ نفسهام
مگه می شه که از یادم بری تو
فراموشیت یعنی مرگ نفسهام
بذار این جمله رو بگم
|
|
|
|
|
شعرفانی
بعدفانی شدنم کاش تنم گل می داد
عطرگلهابه دلم نغمه ی بلبل می داد
آرزوهای محال وهمه رویایم
|
|
|
|
|
من به باغ عشق باآیینه هاپل می زنم
یازمانی هم به دیوانی تفأل می زنم
|
|
|
|
|
ناله نفرین نمیکنم اما...
آهِ دلتنگها اثر داره
|
|
|
|
|
آن خون که ز دیدنت به چهره دود بسی زیباست
|
|
|
|
|
بیکسی از پا در آوردم کجا رفتی پدر؟
|
|
|
|
|
بدون چتر و باران هم؛
میشود عاشق شدوُ،
--عاشق ماند!
|
|
|
|
|
من دیدم اورا مست وشاد
گیسو بداده دست باد
|
|
|
|
|
در پیکر اگر سینه ی خونین جگری هست
یا در دل سردم غمی از در به دری هست
اندوه ندارد همه ی درد ج
|
|
|
|
|
عصر حاضر
عصر اوج ابلهی ست
نسلی ویرانگر به دنیا آمده
|
|
|
|
|
تو هیچی و من هیچم و می پیچم از این عالم بی هیچ!
|
|
|
|
|
به امید جهانی عاری از زندان و زندانی
|
|
|
|
|
انگار بذر سیاهی در این سرزمین کاشتند
هرچه درو میکنی هنوز هم سیاهیست
|
|
|
|
|
آوارهی شبهای زمستان شدهام
|
|
|
|
|
من یقین دارم حسین بن علی ما را فرا می خواند اگر دل هایمان شنوا باشد به صحرای کربلا فرا خوانده می شو
|
|
|
|
|
امروز، هم آغاز و سرانجام ِ جهان است/ چون آنچه که دیروز، نهان بوده؛ عیان است
|
|
|
|
|
با تبریک روز پدر به همه ی پدران عزیز سرزمینم
به یاد پدران آسمانی
|
|
|
|
|
ای صوفی
انگار حوصله ت پیر و فرسوده شده
|
|
|
|
|
ای وای از آن غم که به زینب آمد
|
|
|
|
|
خستگی بر گرده ی ماه می پیچد....
|
|
|
|
|
به مناسبت رحلت جانگداز عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب کبری(علیها السلام) در تاریخ 15 رجب 1441- سه شنبه 2
|
|
|
|
|
برشی از دلنوشتهی دختری که تو را دوست داشت
|
|
|
|
|
می خواستم پرنده باشم اما
...
|
|
|
|
|
مرا تا آخرین دم دوستم دار
|
|
|
|
|
هان که احمد برتری دارد به هر انس و نبی
چون ورای هر نبی همپای او باشد علی
|
|
|
|
|
نمی سوزد دگر قلبت ، برای چشمِ حیرانم .
به یادت هم نمی آید ، به من می گفتی جیرانم.
|
|
|
|
|
آسمان امشب شبیهِ بغضِ سنگینِ من است
|
|
|
|
|
طالعم شد شاعری باشم چو نی زَانبان غم
|
|
|
|
|
آثار خـدا ديدنـد ، آنان كه خـدا جويند
آثار نـمي بيننـد ، آنان كه خطا پوي
|
|
|
|
|
خدایا انتهای آسمان عشق را ماوا و ملجای دل دلخسته ی ما کن
خدایا انکسار نور را بر این تن رنجور بی س
|
|
|
|
|
ثانیه ها به سادگی می گذرند
|
|
|
|
|
درمیانِ خواب ام ، چند لحظه ،
پرده از راز افتاد
|
|
|
|
|
می گذرد..؟
ظاهرا روزگار می گذرد
گر چه چون زهرمارمی گذرد
تا کماکان خودت رابشناسی
قسمتی از بها
|
|
|
|
|
چون کودکی با قایقی از کاغذ کاهی
آیی به سوی موج های التهاب دل؟
|
|
|
|
|
هستی پدر همه دریای بیکران /
|
|
|
|
|
حسن سهرابی شاعر ترانه سراو مجسمه ساز
|
|
|
|
|
یک نیمه از بلورم و یک نیمه آهنم
دستت رسیده است به آغوش گردنم
|
|
|
|
|
بهای عشق تو را بیش از ارج آن دادم
به این گمان که تو شیرین و من چو فرهادم
توان و شور جوانی فدای ناز
|
|
|
|
|
چه با دنیای ما کردی؟تو با چرچیل چشمانت
|
|
|
|
|
انار گونه هایش سرخ و دو چاله در آن نهفته بود
|
|
|
|
|
ای که در خاطرِ من، منظرهای رو به افق
|
|
|
|
|
لحضه ها را دریاب
لحضه ها منتظرت هرگز نیست
|
|
|
|
|
سلامتی مردی که غیرتو درست فهمیده
نه مردی که سر زنشو تو خیابون دور میده
|
|
|
|
|
این جاذبه ای که بر سر انگار افتاد
|
|
|
|
|
گرچــه ،می خنــدمُ گریــــانم چرا؟
خانــه ام آبــــــادُ ، ویـــــرانم چرا؟
دِل به دریــــــــا
|
|
|
|
|
علی زیباترین نام جهان است
علی ذکر لب صاحب زمان است
به کوری دو چشم اهل انکار
فقط حیدر امیر مؤمنان
|
|
|
|
|
از " علي" بشنو سخن از راستي ......
يا علي هرگز ، ندارد كاستي
|
|
|
|
|
دربهاری ازنمِ باران دل
تازلالی پیچ برشمشاد یخ..
|
|
|
|
|
بده مژده یار دیرین،غم دل پدر شده است.
|
|
|
|
|
بزرگ بود و مهربان
از جنس نور
از اهالی امروز
باتمام کریمان نسبت داشت
|
|
|
|
|
فرزند کعبه بود و،محبوب مسلمین است
"آیین مهر ورزی با یاد او عجین است"
|
|
|
|
|
تنپوش زمستانم
برق نگاهت
در عمق جانم
|
|
|
|
|
گـر اين نـخل قـدم پـُر ثـمر بـود
به كـار چـرخ دنيـا پـُر ضـرر
|
|
|
|
|
پابنـــدِ عشـق بسته هر قیل و قال نیست...
|
|
|
|
|
در هوای بی کسی دلتنگم و گریان پدر
|
|
|
|
|
همهتن گوش شدم رازی از او فاش نشد
و در این بادیه بسیار دگر حیرانند
|
|
|
|
|
خوش خیالی هم بود که دنیا. ساز گاری می کند
عمر بر پایش ریختم باز نامهر بانی می کند
گفتم بو
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۶۹ پست فعال در ۱۵۵۶ صفحه |