کشیدم در نگه تصویر باران
به چشم من تو بودی زیر باران
گل من یاد داری فصل گندم
که میشد زلف ما در ساقه ها گم
به زیر سایه سبز سپیدار
به وقت ماهتاب ، جا پای دیدار
نهادی بر لبانم چون ترانه
نخستین جملههای عاشقانه
نبر از یاد این روح حزین را
تو عشقی عشق یادت باشد این را
بیا یک بار دیگر در خیابان
بتاب از کوچه ،ای خورشید تابان
بیا یک بار دیگر از لب پل
بگیراز دلبرت یک شاخه گل
بیا یک بار دیگر مست باشیم
به تاکستان به روی دست باشیم
خدا قسمت کند این نیمه شب ها
دو رکعت عشق باشد روی لب ها
بیا یک خوشه مهتاب است کوچه
به رویای قدت خواب است کوچه
مرا یک شب حریم راز کن باز
زیارتنامهام را باز کن باز ؛
ببین خطم چو دلهای شکسته است
ز هر سو بر دلم خالی نشسته است
فغان زین نالههای عاشقانه
امان زین گریههای بی بهانه
بیا یک شمه اشک سر بریزم
غرور سرمه در ساغر بریزم
بیا بشنو تو آواز شبم را
که می بینی قمر در عقربم را
بیا کلی حکایت دارم از نی
به لبهایم شکایت دارم از نی
به یک تصنیف از آواز برگرد
از آن اوجِ مخالف باز برگرد
منه بی عشق یا باکینه ما را
بزن رنگی به این آیینه ما را
پر از اشک ، گرفتار حیات است
خیابانی که سنگش، خاطرات است
شاعر # لیلی_احمدی❤️✍
همیشه نویسا وتوانا باشی
لذت بردم از خواندنش
درودتان باد بزرگوار