سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
|
|
من هیچم و در هیاهوی اینکه من کی ام ...!
|
|
|
|
|
بادی آمد شمع دل خاموش و بی جان کرد و رفت
اشکی آمد چشم.......
|
|
|
|
|
فصل گل با بوسه ی شب زنده داران باز شد
|
|
|
|
|
قدر اون انسان را بدانید زمانی که
|
|
|
|
|
اماجدیدا،،، میگن که اون دنیا توی روز قیامت،،،
همه هوریا رو شوهر دادن چون دهه شصتیم!!
|
|
|
|
|
زیر باران بوسه میچسبد به من...
خیس و شیرین مثل خرمالوی تر...
|
|
|
|
|
امشب دلت یک ذره با من مهربان نیست
|
|
|
|
|
باتو
جام خالی زندگی پر می شود
باتو
جبران همه ی بی تو بودن است
باتو
نه حسرتی می
|
|
|
|
|
آگاهم غربت چشمانت را
هنگامی که نیست اعتذاری ماندنت را
|
|
|
|
|
رمین باد وباران را فریاد میزند
ومن هوای تازه
ومن در خواب دیگری فرو رفتم
تا بیابم خود را
|
|
|
|
|
دنیاست محلِ سختی بعضی ها
آلونک تیره بختی بعضی ها
صد بار لباسهای بی صاحب را
دیدیم به چوب رَختی بعض
|
|
|
|
|
نگاه تو توی شب بی مهتابم
من با شب گریه هام بی تابم
دلم شعری جدید میخواهد
توی این هوا هوایی تازه م
|
|
|
|
|
در دام تو افتادن و هرگز نرهیدن
بر عاشقِ مشتاقِ تو مصداقِ رهایی ست
|
|
|
|
|
تقدیم به روح پاک دایی عزیزم، که ناگهان به سوی آسمان پرواز کرد...
|
|
|
|
|
دلم برایش می سوزد
وقتی من مردم
پدرم هنوز زنده بود
نمی دانم
تقاص چه را باید پس می داد
که زن
|
|
|
|
|
شیهه ی فقرم از دهانه لگام
کیف خر می بری سواره به نعل؟
قانعم کردی وبه نان سگی
سگ خور بندگان شیخ
|
|
|
|
|
کوچه گردی نیمه شب
در زیر باران خسته رفت
|
|
|
|
|
دلخوشی ها
چرا اینقدر زود
تمام می شوند
|
|
|
|
|
من همان موجم که سرگردان به دریا مانده ام
دورم از ساحل ولی با صخره تنها مانده ام...
|
|
|
|
|
دکلمه شعر از دیوان سعدی:
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود
ه
|
|
|
|
|
داغ بر دل می گذارند و سپس کامت دهند
همچو یوسف ابتدا دشنام و پس،نامت دهند
|
|
|
|
|
شکایت جان و تن ، از دل ،،،،،
|
|
|
|
|
از خدا پنهان ندارم از شما پنهان چرا؟
درد را از هر که دیدم دیده ام در هرزگی
|
|
|
|
|
بیاجانان که دل تنگم فراغ و ناله دارم
دریغ از حال خوش زحسرت به دل غم خانه دارم
خطا از جور زمان بود
|
|
|
|
|
گفتم که چیست غم جان گفتا ز بی کسی ست ؟؟
|
|
|
|
|
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
منم ان شیفته و شیدایی محو تماشای نگاهت
|
|
|
|
|
می کنی هر دم پریشان زلف افشانت چرا؟
|
|
|
|
|
من حبس شده ام ،
میانِ زندانِ یک سری آدم
که هیچ کارشان به انسان نمیمانَد
همه بی نورند
|
|
|
|
|
آی پنجره آی پنجره چرا همیشه بسته ای
نکنه تو هم مثل من از این دنیا خسته ای
آی پنجره تو باز بشو شاید
|
|
|
|
|
ما با خردانيم و خداوند نـبينيم
ناديده عبادت نـكنيمش كه بـبينيم
|
|
|
|
|
با تو لبریز شور کودکی ام
سرخوش از جلوه های زندگی ام
|
|
|
|
|
آن شب از سقف دلم روزنه ای باز شد از جنس امید...
غرق احساس،پر از شور،پر از نور سپید...
آن شب انگار،
|
|
|
|
|
رفتی و با رفتن تو،.! حالم اصلا خوب نیست
|
|
|
|
|
دلتنگم و محزونم و دلدار ندارم
بیمارم و تب دارم و تیمار ندارم
خواهم بروم چشم رقیبم به در آرم
ام
|
|
|
|
|
هر چه از قبل لال تر شده ام
مشت های گره تر آمده است
|
|
|
|
|
از شبی بر شب دیگر
کلماتی بر نگاهی دیگر
باتکه هایت
فاصله را ببدار تر کردی،
نامحرم زیبای من
تو خ
|
|
|
|
|
من وصله ی ناجور تنش بوده ام انگار
او نسبتش اما به تنم نیمه ی جان بود
|
|
|
|
|
به دنیا آمدی!
میخواهم برای تولدت شعری بگویم
اما این بار نه شعری از روی شعرهایت.
|
|
|
|
|
چون در به رویم می گشایی مهربان من
غرق خوشامد می شود جان و جهان من
|
|
|
|
|
آینده ، گذشته ی فراموش شده ست
|
|
|
|
|
ماه مغرور من بگو راسته
میمیرن آدما میشن ستاره
|
|
|
|
|
در بادیه
ازتشنگی وقتی عطش داری
وقتی غبار درد استسقاء .
می کاهد از وسع وشعاعِ دید
آنجا سرابت می
|
|
|
|
|
آرزویی حقیقی و رویایی بیاد ماندنی از خاطرات سالهای نه چندان دور ... از راهی ...
|
|
|
|
|
با تو بودن و با تو نفس کشیدن را دوست دارم
|
|
|
|
|
روایت عشق و عاشقی که همیشه موضوع داغ کنج قلب ها بوده را در قالب دلنوشته های
روان و ساده با سراشیبی
|
|
|
|
|
مگذار غمت بر دلم آوار شود
در خانه دل غصه تلمبار شود
...
|
|
|
|
|
دستهایت شسته ام در برکهی باران عشق ...
|
|
|
|
|
دلم برات تنگ شده بود تو هم مثل منی میدونم
گفتم که سازو بردارم این ترانه رو واست بخونم
چه احساس عجی
|
|
|
|
|
عرفانی و در وصف انسان عاشق با خداوند
|
|
|
|
|
آب انبارها همگی ،
منتظرند
بهرِ نزولِ باران
|
|
|
|
|
ببردنـد عایداتم را ، زِ زرهای نهال کفر
ببستنـد راه حقم را ، زِ جور آن
|
|
|
|
|
من اهل این آبادی و تو مال آن شهر قشنگ
آری، تو از ما بهتری، شاید جسارت میکنم
|
|
|
|
|
این چه شعریست که ناید ز دلش موج شعور
صد اباطیل ببافم که شود قافیه جور
|
|
|
|
|
من آن همخوان ناهمخوان این سرود هستم...
|
|
|
|
|
یکعمرهمیشهدرکنارتبودم
منهمدمقلببیقرارتبودم
|
|
|
|
|
جفاکار دنیادا رحم و مروت یوخ یاردا بیر کم مهر و محبت یوخ...
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۱۹ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |