جمعه ۱۴ ارديبهشت
|
|
... با ناگفته ها، چه گویم که گقته ها را همه گفته ام!
|
|
|
|
|
افسونگر شعری عاشقانه که تقدیم به همسرم مریم شده
|
|
|
|
|
🌱🌱 حال پریشان مرا ، توهمچو شانه آمدی..
|
|
|
|
|
خواب دیدم که تکیه زده ام به مقام دیوانی
|
|
|
|
|
آنها که در دلِ شب
صورتشان در آن تاریکیِ عمیق پیداست
|
|
|
|
|
دوستانپیغامدادند
نیستکارش شاعری
|
|
|
|
|
فکر کردن به رخ ماه تو هم شیرین است
در خیالت غرق گشتن عادتی دیرین است
نظرت را تو مگیر از من و با
|
|
|
|
|
ما قافله سالار ره بُعد1 خداییـم
منزل که رسیدیم ، بَرِ شاه ، گداییـم
ا
|
|
|
|
|
ایران زیبای من به گِل نشسته است
مثل زمان جنگ به خون غلطیده است
این بار در کوچه ها حجله ای روشن نیس
|
|
|
|
|
((خواب پریشان))
لعل لبهای شما طعم غذای روحم
پنجه درگیسوی توشاهرگت میبویم
دورحلقم طره موی ت
|
|
|
|
|
چون
سمکو صدان شاعر در کوی تو مجنون اند
لیــــک آن ســر مــژگــانــــت خواهان شـبـیـخون اند
|
|
|
|
|
عشق یعنی یه حس و حال خوب
عشق یعنی باشی تو قلبش محجوب
حسش کن من نفس هام گیره
قلبم با تو جون میگ
|
|
|
|
|
چنان بهم گره بگرفت این رشادت ایثار
که جملگی بیکباره ودر زمانی نچندان دور
بنهادن از هر گوشه پا ب
|
|
|
|
|
بیرون بکش روح مرا
غرقم به دنیای خیال
افتادهام در چالهاش
راه گریزم شد محال
|
|
|
|
|
خوشبختم
چون ترا در کنارم هماره می بینم
|
|
|
|
|
گل اگر چندیست از طوفانِ غم پژمرده است
رقصِ آن را باز می بینی به گلدان، غم مخور!
|
|
|
|
|
ساغری دیگر به دست می پرستان نیست نیست
|
|
|
|
|
نه به حال تو دل در بدرش سوخته است
خط فقط بر لب همچون شکرش سوخته است
|
|
|
|
|
جای قلبِ تو مگر چیست درون سینه...
|
|
|
|
|
گرچه دروازهی دل را به ناحق بستی!
چه کنم، چاره که پیغام ترا می بوسم
***
|
|
|
|
|
آه ای دل شکسته! آهای غریب ناکام
شده بر سر تو سایه ی اندوه مستدام
|
|
|
|
|
شعر تو کم از حافظ شیرازی نیست
|
|
|
|
|
شب های آرزو
یک آن دلم ز بند و خیالت رها نشد
صدبار وعده دادی و یکدم وفا نشد
عمری بپای آیه مهرت
|
|
|
|
|
آن لحظه که با لبخند از دور نگاهی کرد
|
|
|
|
|
اشک و آه و درد هجران خدایا تا به کی
|
|
|
|
|
شمشیرت را مَکِش
بر مَچین بال و پَرَم را
|
|
|
|
|
نگاهم به ماه است
دلم قرص…
خوابِ چشمانم
از دستانِ توست
|
|
|
|
|
چون دهان بگشایی خوابت را
تعبیرش همان مرثیه غمناک است
در حوالی امن من
از خراش مساحت لامسه
تاکلام
|
|
|
|
|
وچقدرخوشبخت است
دلی که خانه ی توست!
|
|
|
|
|
خط اول به عشق تنهایی
خط دوم به یاد تنهایی
|
|
|
|
|
از فداکاری خود کرد برائت پتروس / بین هر فاصلهای غسل جنابت پتروس
|
|
|
|
|
اینجا کنار واژه های ویلان در مسیر باد
نشسته ام به عبور تو فکر میکنم
تو خواب بودی و رویایه صادقه ؟
|
|
|
|
|
شاد و دل کوکم چو گلها از بهاران وام دارم
من همان روییده در باغ بهشت ، یاقوت سرخ نامدارم
پرم از ط
|
|
|
|
|
بهار آمد گل اندر سبزه و بستان هویدا شد
بساط عیش در بزم غزلخوانان مهیا شد
|
|
|
|
|
اشکم شده چون باران
بند هم نمی آید
|
|
|
|
|
دوباره غم ، دلم را می فشارد
مداماً غم به روی غم گذارد
خداوندا ، تو
|
|
|
|
|
افتادم از گیسوی بی تاب سپیدار
وقتی که جغد شب پدر را کرد بیدار
|
|
|
|
|
باران عشق تقدیم به همسر مهربانم مریم اسماعیلی
|
|
|
|
|
تنهایی زندگی با عشق زیباتر است...
|
|
|
|
|
سد راهش کرده ای ومنتظردرمقصدی
راه نزدیک است، لکن درره آن سدزدی
ای صنم ،باشدخدا،از هر رهی نزدیکتر
|
|
|
|
|
درآغوشمبگیروتاسحر
بامن مداراکن
|
|
|
|
|
قصه ی کر ولال ها را شنیده ایی ؟!شده است تفسیر این روزهای روابط ما آدم ها
|
|
|
|
|
ساقیا ، آن مه خوشرو به کجا رفت آخر؟
|
|
|
|
|
بـــــاران مـی بــارد از دهــــانــــت
افــــــــــــــــرو ختـــــــه
وقتـــــــی گــــــــل
|
|
|
|
|
((تبار عشق))
ما هردو درآغوش پرازمهرطبیعت
بادیده ی جان محو تماشای بهاریم
با ناز گل یاسمن و
|
|
|
|
|
دستهایم آلوده به خون شعرهایی شد که...
|
|
|
|
|
حسن اين خلق گدا ،در همه ايران چه كنند
هر چه بر دست بيارن، همه بيهوده كنند
صحبت
|
|
|
|
|
هردیده که در غم فراق است محنت زده است وزار عشق است
|
|
|
|
|
قصه پر ز راز مرا گوش کند
قصه تکراری ما آدم ها
قصه بود ونبود آدم
ادم اینجا تنها است
|
|
|
|
|
به دنبال این محمل چنان خواهم رفت
|
|
|
|
|
پیلهام.
-- پیچیده در لاکِ تنهایی...
***
پروانهام کن!
|
|
|
|
|
ای زن!
لیلا جان!
ایرانِ ما
کردستان درد
سلاو له کوردستان
|
|
|
|
|
حالا همانم که میخواستی
همان صفر بعد از اعشار !
|
|
|
|
|
چون زاغ دبستانی ُ من طعمه منقار
بر لب چو همان تکه پنیرم که بمیرم
هی! ریزَعلی قصه منم،
|
|
|
|
|
بوسیدنت آرامش روح و روان است
|
|
|
|
|
لحظه به لحظه فلسفه ها در ذهنم در جنگند...
|
|
|
|
|
می رسد روزی که ویروسی دگر در کار نیست
هم خرافات و جهالت در تو ریشه دار نیست
|
|
|
|
|
چو دندان فاسد بباید کشید
مدارا به آن هم نباشد کلید
|
|
|
|
|
بیا این در و تو واکن
بیا این دلمو شاد کن
حالا هر جوری دوست داشتی
منو تو فقط صدا کن
بیا این در و
|
|
|
|
|
بوسیدن یار را قرنطینه کنید
|
|
|
|
|
باز هم قلم و دفتر
و تمرد حرف برتر
|
|
|
مجموع ۱۲۳۸۱۸ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |