سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 29 ارديبهشت 1403
    11 ذو القعدة 1445
    • ولادت حضرت امام رضا عليه السلام، 148 هـ ق
    Saturday 18 May 2024
    • روز جهاني موزه و ميراث فرهنگي
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    شنبه ۲۹ ارديبهشت

    بابا حوا ننه حوا

    شعری از

    محمود فتحی چقاده

    از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

    ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۲۶ شماره ثبت ۸۴۱۹۴
      بازدید : ۳۲۶   |    نظرات : ۶

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر محمود فتحی چقاده

    بوده انسان در بهشت جاودان
    آن خدایش گفت این طعام گندم بود مخور
    گربخوری آن تورا من می فرستم آن جهان بد فریب
    دادشیطان لعین بر آن فریب و هم غریب
    کرد سر پیچی از دانای کرات جهان آفرین
    گفت میخورم هرچه باداباد می روم روی زمین
    رب عالم خشم کردو فرستادش جهان ناتوان
    مدتی بسیار در بالای کوه صفاو مروه ماند
    هم چنین آدم و حوا و همسرش در آن زمان
    مدت چند قرن ماندند رو زمین آنها بینوا بی خانمان
    ننه حوا ناز میکرد بهر آن بابا حوا آن زمان
    مدت بسیار بگریست از دنیای بی حیا بد زمان
    تا که روزی خداوند کریم حوریه ای فرستاد بهر او
    ننه حوا دید خورشیدی دمیده بر زمین از آسمان
    وی از حوریه پرسیدتوکه هستی و کیستی ناگهان؟
    حوریه گفت من همسر بابا حوا فرستاده خدای مهربان
    تا که او بشنید سخن ناگواری هم چنان
    زود همچو مرغ پرواز کرد روی هوا در آسمان
    تا که آمدنزد آن بابای خوب مهربان
    گفت ای همسر فدایت می شوم قربان تو
    درد اگر داری دوایت می شوم بازهم فدایت می شوم
    بابا از خود دلشاد گشت  گفت خدای مهربان
    دست بالا برد پیش همسرش ای ماه رو
    گفت ای همسر دلم را شاد کن آباد کن
    حوریه گفت گر تو خوای همسرت باشم قسم را یاد کن
    گو به ولاهه و تلاهه شوم من همسرت ودر برت
    چون غلام حلقه بر گوش می مانم برت
    بعد از آن هم مطلبی باشد دگر اندر جگر
    گفت آن مطلب چه باشد جان من
    گفت اگر  حوریه گردد همسرت مانی اندر پیش من یا آن دگر
    گفت چه گویم من قسم خوردم به ذات حق
     گفت پس من می روم خانه بیا اندر برم
    بابا از خودش بی خود همچو باد دوید
    بعد چند وقت به خانه اش رسید
    دیدی آفتابی بر سر مشرق در منزل است
    گفت ای مهرو که باشی و کی اندر جهان
    حوریه گفت نادان  بوم من همسرت
    بابا همچنان بر خود بلرزید بیم ناک
    برسرش افکند یک خروار خاک
    گفت ای مه رو ندارم چاره ای جز بدبختی وهم بیچرگی
     
    ۳
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    شنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۹ ۱۸:۰۷
    بسیار زیبا و جالب بود خندانک
    محمود فتحی چقاده
    محمود فتحی چقاده
    دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۸:۲۴
    سپاسگذارم دوست عزیز خندانک
    ارسال پاسخ
    محمد باقر انصاری دزفولی
    شنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۹ ۱۱:۰۲
    باعرض سلام
    زیبا و
    بسیاردلنشین بود
    احسنت درود بیکران برشما
    استاد بزرگوار
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    محمود فتحی چقاده
    محمود فتحی چقاده
    دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۸:۲۴
    درود بر شما بزرگوار
    ممنونم خندانک
    ارسال پاسخ
    ابوالحسن انصاری (الف رها)
    شنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۹ ۲۲:۴۷
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    محمود فتحی چقاده
    محمود فتحی چقاده
    دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۸:۲۴
    ممنونم خندانک
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0