دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
|
|
روزی ز سرِ سنگ عقابی به هوا خاست
ناگه به زمین خورد به سر با همه درخواست
|
|
|
|
|
کجایی…
یارا دهَمَت اینهمه سوگند کجایی
من مانده ام و یک دلِ در بند کجایی
بر دیده سرشک و به دلم
|
|
|
|
|
آمدی تا خانهام زیبا شود ای مهرناز
|
|
|
|
|
با زلف تو بادها تبانی کرده است
|
|
|
|
|
توی این بازار احساس.......دل فروشی که روا نیست
دل سپردن یه فریبه...........با فریب دردی دوا نیست
|
|
|
|
|
ای بنده که دست بر دعایی داری
زهدی به برون درون ریایی داری
|
|
|
|
|
تو که آواز میخوانی
عطر گلها سرریز میشود!
.........
|
|
|
|
|
من آدمی آرام و جدی و خوش اخلاق
|
|
|
|
|
خودنما با کبر و ظلمی آن کسی
|
|
|
|
|
لعنتی بعد تو با این شب عریان چه کنم
|
|
|
|
|
لب تیغ آمده شیدم که خزانم به حصار
|
|
|
|
|
مگر می شود عاشق باشی وشعر نخوانی
مگر می شود در غم فراق یار باشی و شعر نخوانی
...
|
|
|
|
|
نقش شادی ها پذیرد غم چو متنی در حیات
|
|
|
|
|
گر قبول افتد شوم بر روی ماهت مشتری
می شوم ناهید وش بر گرد مهرت گرم سیر
|
|
|
|
|
پرستو
مدتی میشود رفته است به پستو
|
|
|
|
|
تو همانی
که انتظارش را کشیدم
تو همانی
که اشتیاقش را داشتم
با من بیا
تا مرز شب
به دیدن ستارهه
|
|
|
|
|
نوشتم خط به خط باران ، که بغضی در گلو دارم
|
|
|
|
|
تخلص سایه باشد،سایه ام کو
|
|
|
|
|
در. انتظار. بوسه ای. از لعل. لبانت ماندم. من هنوز
پیش تو. دست بر سینه کامی نیدیدم من هنوز
دست
|
|
|
|
|
به اجبار شاید ولی با دل مختار بر نمی گردد
|
|
|
|
|
طرح ساده ای بود
معنا در آن نیازی به فیلسوفی نداشت
گوشه ای از صحنه من بودم
و چراغ لرز لرزانی
|
|
|
|
|
بگو
این نزدیک
چقدر فاصله است ..
|
|
|
|
|
من و قلمی تشنه به نوشیدن واژه ها
|
|
|
|
|
دوش درهوش سری بود سراز هوش،گری
|
|
|
|
|
سروشی در مکتب ادبی نورگرایی
|
|
|
|
|
ائل ایچیندَه مَثَلیم عِشقیلَه تِکرار اولاجاق
بو دَرین مَعنادا ایستَک بِئلَه آشکار اولاجاق
آرازین
|
|
|
|
|
پاییز شدی ، انار دستم دادی
|
|
|
|
|
حال شیدایی عاشق به مدارا و صبوری بپذیر
چون خبر از شرر چشم خودت نیست تو را
|
|
|
|
|
برهنه راه میرود
در شعرش
زنی سپید
که زیر بارش فصلی سیاه
روییدهست
|
|
|
|
|
می خواهمت شیرین ترین دشوار
|
|
|
|
|
یک عمر دویدم و دویدم و دویدم
|
|
|
|
|
سایه هم از ما گریزان گشت و با خورشید نشست
|
|
|
|
|
دل مرده ایم و قصد ِ تماشا نمی کنیم
|
|
|
|
|
از بیگ بنگ تا ابرنواخترهای ویران کننده
|
|
|
|
|
بنویس قلم گورست دنیا و خوشیهایش
آرامش ما را ظلم تبدیل عزا کردش
|
|
|
|
|
گروهی از خران را بار دادند
به خر ها 400 دینار دادند
بُنِ یُنجه خریدن پخش کردند
خران را در دَهَک ه
|
|
|
|
|
من همان نامه ی بد خطم که تنها شخص تو/ میتوانستی بخوانی، گرچه هم خواندن نداشت...
نامه ایی که خواندی
|
|
|
|
|
اراده ها علی البدل
سگای دورش پرخطر
|
|
|
|
|
مژدگانیم دهید،
راز گشوده ام ، به صبر
|
|
|
|
|
من عاشقم امّا همه دیوانه بخوانند
|
|
|
|
|
غملی بیر سوز یازیرام غملی اولانلار اوخوسون😓
|
|
|
|
|
دوستت دارم
نه از آنگونه که
مردی زنی را
از آنگونه که
پروانهای
شمعی را
|
|
|
|
|
خاطرم گر جمع باشد استراحت* میکنم
|
|
|
|
|
مرده بودم
در برهوت تنهایی
|
|
|
|
|
چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد
|
|
|
|
|
شب
افتاده در شهر
و روی شیشه ی خانه ها و مغازه ها
نور مهتاب و چراغ ها..
|
|
|
|
|
نشستی روبروم با تو سفر کردم غمامو یک به یک از دل به در کردم
سفر از چشم تو آغاز کردم
|
|
|
|
|
بیگمان زاینده رود بود
آبی که آوازهخوان از خاطرم گذشت....
|
|
|
|
|
من می روم به ساحل دریا تو هم بیا
|
|
|
|
|
الا که مرجع قندی به خنده ی شکر ی
مرو ز باغ تماشا که جلوه ی بصری
|
|
|
|
|
تو بگو میراث اریایی مرا
چه کس
یغما برد؟!...
|
|
|
|
|
گلی که در هوسِ نو بهار میمیرد
میانِ حسرتِ این انتظار میمیرد
شکست خورده یِ جنگی که نابرابر بود
تما
|
|
|
|
|
دل خبردار که از او خبری نیست که نیست
هر اثر را نگرم زو اثری نیست که نیست
|
|
|
|
|
هر تری خشکی به ثبت آمد کتاب
|
|
|
|
|
ای شهرزاد قصه ی آخر شبت بخیر
ای مشت های کوفته بر سر شبت بخیر
|
|
|
|
|
هنوز عاشق و واله و مست هست
و دیوانه بسیار ازین دست هست
|
|
|
|
|
بیگانه ام از خلق وبا خود کرده ام خو
در من ندایی بهتر از تنها شدن نیست
|
|
|
|
|
نگاهم می کند
خورشید خجل پشت ابرها
می بارد باران نم نم؛
سیگاری بر لب دارم
|
|
|
|
|
درونِ چشم کبوتر جنونِ پاییزی
|
|
|
|
|
تو ندیدی دل گمگشته کجا گشته اسیر؟
|
|
|
|
|
لطفاً سڪوت مبهم شب را بهم بزن
|
|
|
|
|
طاووس هستی یا که داری با هنر پیوند
حوا که باشی می رود هر آدمی در بند
شاعر : مسعود بافقی زاده
|
|
|
|
|
شعری که از آن خون نچڪد یاوه سراییست
در دفتر شعرم ، خبر از شعر تری نیست
|
|
|
|
|
شرابِ ناب ثمری ست ، ز آلِ انگور
|
|
|
|
|
قلب زنانه من
در آتش عشق تو
زبانه می کشد ...
|
|
|
|
|
تنم سرد سرد است
آغوش گرم تو کو؟
لبم خشک خشک است
لبهای تبدار تو کو؟
درونم تیره و تار
آفتاب پُر
|
|
|
|
|
بگو سیاهی
روسری ات است
به درازا رفته
یا
بی نهایت
موهایت
بلند شده !
|
|
|
|
|
کوچه ی مارا ببین
چند ماه دارد
|
|
|
|
|
در طواف عشق بعد از عمری کعبه ام بود دوروغ
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۴۴ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |