محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
دوشنبه 28 خرداد 1403
11 ذو الحجة 1445
Monday 17 Jun 2024
مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..
دوشنبه ۲۸ خرداد
به کسانی که خبر خوشحالی براتون میارند ، مژدگانی بدهید و بلعکس
هنگام دعا موسی ابن عمران به خدا گفت
دختر وفا
♡♡♡
زیباترین بهانه ی مانای خلقتی
نیکوترین دلانه ی سیمای خلقتی
مهر و وفای تو در اوج ب
خداحافظ ای یار بینوایم
خداحافظ ای عشق دلشکسته
تو را به خدا میسپارمت ای
دردام عشقی با دست بسته
عهد کردم دگر عاشق نشوم اه ولی
طرح چشمان تو زیباست، خدا رحم کند...
از اینجا تا پاریس
نمی ایستد زمان
دخترانه هایم را پاییز برد...............
و برگهای خشک خاطراتم بازیچه ی بادهای سهمگین سرنوشت شد.
از ژن که مرا نصیب یا رب نبُدی
نیمه شب خواب که بودیم ؛ پدر بر می گشت
تا مگر چشم به دستان پر از خالی او نندازیم
نام عشقم با الف آغاز شد....(برگرفته از کتاب آوای هجران)
دل تنگ
به یاد یک کوچه بسیار تنگ در یکی از محله های قدیمی تهران که فقط یک نفر می توانست از آن عبور ک
دیگر به هیچ معجزه ای
امید نیست
وقتیکه موریانه ها
در کشتی اتراق کرده اند
باید دوست داشت آدم هایی را که ..
سالها می گذرند , آنچه باقی است زما در نظری خاطره هاست .
نگفته بودم ...نامه هایت چقدر زیبا و دل نشینند
مرا در قاب تنهایی بخشکانید
در کوچه ی ما شکر خدا را همه خوبند،
میخ تسلیمم و در جبر جهان بند شدم...
من را بخوان برای هزار بعد من
تصویر تو در منظر آینده کشیدم
محو تو شدم هیچ به جز هیچ ندیدم
کز رنج و بلا و غم و محنت نهراسم
با کا
همچون غریقی در انتظار نجات
کمکم کن
جان من در انتظار توست
و
در قلبم شوق دیدارت می تپد
درد ها را خط بزن وقت تغزل های من.....
شعر و شعور و شور ندارد ، نوشتنم
چون دست ، دست و پايي يارم نـشانده
دستي براي جستن ، يارم به ما نداده
حال من خوب خرابست و نمی دانی تو
بخت درمانده به خوابست و نمی دانی تو
چشمانش آنچه می دیدند ، اینها بود :
یک میدان بسیاربزرگ ،
که دایره ای کامل بود
گنهکار..عارفانه وعاشقانه های باباباقر 538
شهر دل ویران و غمبارم مرا باور کنید
یک گنهکار و خطا
در تنم یاد تو را روح و رواݩ میدانم
بلبلم بوی تو از فصݪ خزاݩ میدانم
سنگ سرخے ڪه دهد امݩ و اماݩ ما
مگر نه اینکه
برنده ها تنهایند ...
او رفت اما در من ادامه دارد...
جدایی تقصیر تو نبود
همون خدایی که تو رو زیبا آفرید تا دل من تو عشقت بره
واسه من تو قلب تو جایی نز
ز گرمای هوایش دور بودم...
و من سوار بر خروشِ خنیاگرِ اوهام در نمیدانم هایی زنگار بسته ..
دیدی که گنه کردم و هر توبه ثواب است ؟
یقینم گشنه است این جمله باور
که هر کس پیرو تقدیربودست
چون انسان کرده هم خونش فراموش
به حیوا
به امید یه دیوونه که دائم دورتر میشه
نگاه بوفِ این خونه همیشه کورتر می شه
...
مردان خانه پای زنهاشان نشستیدند
تبر یا میله در دستش، چه فرقی می کند سر را
ای دختر من روح و روانم
روییده شده غنچه تو از دل و جانم
دارم ز تو سودای فراوان
تا گل شوی و لایق
جمله کوتاه من , حضرت خداوند و حضرت ابوالفضل العباس (ع)
ساقیا امشب بیا با من برقص و شاد باش
سرآغاز دفترم الف و ب ممتدی از کمان ابروی توست....
تن تنهازده در برزخ تن ها زدگی
گاهی که دل به عالم ترفند می دهم
یا تن به مرگِ طائرِ دربند می دهم
تحتِ نهیبِ قاضی وجدان زخمی ام
در
می جوشد از این خمره، شراب دل عذرا
تا نوش شود، جرعه ای از جام نگیریم
ما بارش ابریم که در مسلک بار
آه می کشم از فردایی که همیشه دیر است..
تکبر، فرومایه را پر کند.....
همچون گل ناز ، با صفایی دختر
زلف در زلف چون کمند گیسو پگاه
نگار تا سحر در نسیم صبا زد نگاه
گلشن از رویای مینو تاافق میگفت
بهار
کِرمی که آرزوی پریدن به سر نداشت
در پیله اش مُدام، خیالات می دَرید
در درّه ای عمیق، ز تاریکی و سکو
می چرَد نگاهِ من، مثلِ برّه آهو در
سبزیِ دل انگیزِ مرغزارِ چشمانت
ز عشقت گشتهام مجنون و بیمار
ز دستت بردهام رنج من بسیار
از برای دل من جز تو کسی یار نشد.
رفتن و امدن و راه من هموار نشد.
بیشمارند آدمکهای بی احساس .
در کنار هم و غرق بی یاری.
منگ و تاریک و گنگ و بی روحیم .
با نگاه ها
من به عشق پاک تو بی واهمه تن میدهم.
بر تمام تیرگی ها، رنگ رفتن میدهم.
خدایا امشبت را مال من باش.
خدایا تو دوای حال من باش.
ظاهرم سنگ و درونم پر از آوار شده.
آن قوی قله ی احساس من هموار شده.
محو باریدن باران بهاری شده ام.
محو نالیدن و آواز قناری شده ام.
به گناهی که شدم غرق در آن آگاهم .
به مسیرم که شده دام نهان آگاهم .
شک ندارم که به آخر نرسد این ر
تو باشی و من و دریا ؛ چه زیبا میشود امشب.
من و تو رخ به رخ تنها ؛ چه زیبا میشود امشب.
تو باشی من
سایه ات روی سرم بادا ؛ تمام هستی ام.
کوه پشتم باشی و تکرار هر سر مستی ام.
به داس ها بگویید
فصل خوشه چینی نیایند
تمام گندم ها امسال گل سرخ می دهند
هزاران سال به حرمت نان گ
سرماه، قسط بیست و یک درصد ....
ای آنکه غیر از این نَبُود آرزوی تو
از دشمنان دین ، نکنم روبروی تو
کفر
شوخ طبعیِ تو بود که باعث شد ،
غمهایم را فراموش کنم
شوخ طبعی ات را هیچگاه ،
فراموش نمی کنم
هزاران واژه سرگردان درون ذهن می چرخند
لیلی زیبا که نه خوابی نه خیال
جاده ی خوشبختی ما داد مجال
شب که خیال خواب تو می گذرد به بسترم
زبوی جامه ام سحر جامه خواب می درم
مهر لبان غنچه ها شکفته با
از موی سپید و گیسوانت ،خجلم.
کردی تو فدا روی جوانت ، خجلم.
مادر به فدای اشک و غمهای تو.
از لرز
مجموع ۱۲۴۸۱۰ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک