محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
پنجشنبه 3 خرداد 1403
فتح خرمشهر در عمليات بيت المقدس، 1361 هـ ش - روز مقاومت، ايثار و پيروزي 16 ذو القعدة 1445
Thursday 23 May 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
پنجشنبه ۳ خرداد
دیدم به خواب حافظ شیراز می سرود
غمگین تر از همیشه به آواز می سرود
آهای ستاره بیا
ببین بهار بهار
دود از سر آسمان ما برخاسته/از ستاره هایش گرانی بالا می رود
دوستان مهربان،درود بر شما باد.
پوزش مرا بپذیرید.جوانی و هزار...
شاد باشید.
ایام می ایدتابرشما مبارک شوند....
نوروز به همه پارسى زبانان جهان خجسته باد!
درسال نومیخواهمت نیکوتراز پار
وزخوان انعام خداوندی سزاوار
بگذاروبگذرهرچه ازپارینه داری
بیرو
آسمان مشق شب چشمان توست.....
مصرع سرمشق از جناب آقای فاحه
تیر رفت و دی رفت و این اسفند هم نخواهد ماند
بعد از رفتن ایام تقویمی خالی بیش نخواهند خواند
باد نوروزی وزد در صحن باغ
لاله آمد سرخگون چون چلچراغ
حال ما با دود و الکل جا نمی آید رفیق
زندگی کردن به عاشق ها نمی آید رفیق
عید آمد و رخسار دلبر هویدا می شود
قدوم سبز بهار، دگر بار پیدا می شود
مژده دهید عطر نجابت و بوی
به تُنگِ تنگ گرفتارِ آب یک ماهی
میان تابۀ روغن کباب یک ماهی
این بهاران غنچه های سرخ نورانی شدند/ضرب سیلی داغشان بنموده مانند تنور
نوروز
آغاز
اوج شکوفندگی
بهار است
راه باز است و این جاده درازا دارد
بعد تو نقل محافل شدنم جا دارد
تقدیم به سال جدید:
وقتی که
لحظه رفتن میرسه
همه
به راه سنگ نوشته،هرکس که رفت نیامد
باز در تُنگی و ماهی بودن
سبزه ی سفره ی جایی بودن
عمر محدود به لیوان آبی
ریشه گسترده کفِ بشق
سال
وقتی کنار هفت سین سفره ام
جایت خالیست...
(2)
تیمم میکنم
آهن با وقار و سنگ حیا
آجر عشق و شیشه های وفا
مژده مژده نوروز عید سعید آمده
به تو من چه گويم از تو؛؛؟تو كه اين توان ندارى!!
تو باخدای کشتی این انقلابی
شروع سال من ،معجزه ی لبخـنـــد باش
دلیل هرچه که گفتم تو بوده ای ، آری
برای آنکه برایم همیشه بسیاری
باز دردی التهابم می دهد
جای جای شهر تابم می دهد
خسته ام از خلسه و تکرار و بغض
تای تنهایی عذ
سال نو باشد مبارک بر همه
در خوشی و خوبی و بی واهمه
تا ابد واژه هـــای شیرینــم،خسته ی بیستـون فرهادت
همان روزى كه آيين دربدر شد
صراط مستقيم باريكتر شد
ترسم از مرگ نیست از این است ، پرت گردد حواسش اسرافیل ، گم کند وای اگر فلوتش را
دست بردار؛
از اين محصوري
كدام عيد.. !؟
كدام سفره ي هفت
لب هایم
از تب داغ
لب های تو
می سوزد
شد بهار و سبزه و صحرا و دشت
شد مهیا بهر سیر و بهر گشت
آمد برون ز پرده ی غیبت جمال گل
تا دیده وا کنیم به جاه و جلال گل
آمد زوال عمر زمستان و برگریز
آتش آسمان خاموش و دودش در هواست
نوای مرغ حق چه زیباست
در بوم آسمان می بینم ، گرگ و میش
دلم گرفته ای خدا
هوس گلایه دارم ازتو
نسیم صبح سحر, همقبیله ات تنهاست.
بیا که من بشود ما, به قدرت باران.
در شهر سرآمدی و تک در سخنی
آسمان میخندد.
ماه از شادی میشکُفد.
چه شوری اینجاست.
آن سبزترین فصل خدا آمده
ای که می گردانی هر دل ، چشم را وا میکنی .
ای به حکمت خالق شب ، روز امٌا میکنی .
ای تو بخشاینده
پیدایش ھشت
میان آغاز هاي
وقتی که بادها از دهانه ي تو می ریزند
در خس و خسِ بنفش یک کلمه
جیبشان درد میکند/یارانه را نشیمن گَز زده
عمو نوروز اومده شادی با خودش اورده
عید نوروز اورده ننه سرما رو برده
بهانه ی من
برای نفس کشیدن
طاقچه ی دلت را
من به قربان
پنجره چشمانت را باز کن
صدایم نمی
قالی هفت سین
ای سفره هفت سین زیبا
ای قالی خوش نقش فریبا
ریشه ی نیلوفری فاصله ها...
می فشارد گلوی ِ
ای چشمه اینجا درنگ مکن!
میپوسی , مرداب میشوی , می آلایی
جاری شو!
همه دور سفره نشستن
یه هفت سینُ یک تنگ ماهی
بازم عیدُ یک سال جدایی
بگو مهربونم کجایی
می رفتم ..
از کوچه ی تنهایی
از ویرانه های هولناک
به بلوغ گامها می رفتم
هم آغوش گنجشکه
شعرم این بار از غزل دور است
بر سیاقی که طنز منشورا ست
رفته رفته که عید می آی
گل اومد
بهار اومد
فصل خوب خاطره
نرگس یاد تو رو
میذارم تو پنجره
سلام خدمت تمامی دوستا
رود باید که چو گیسوی تو جاری باشد
عشق مانند لبانِ تو ان
دوش به ميخانه شدم دربدر
تا شوم از كار جهان بي خبر
من به لبخند " نگارین دلبر ِ فسونکارم "
جواهرهای سلطا نان این عالــَم را
که برنیمتاج " شهبان
هفت سین دلتنگی !!
در کدامین بهار ؟؟
انتظار آمدنت را بکشم !!
به هوای عشق بیایی و مرا بی
مو به هر کی که بِیه به خانه مون عیدی مودوم
به تقی، به مَندَلی، به رمضون عیدی مودوم
مرا وصلیست هر دم با نگارم
انیس جان و آرام و قرارم
چشمت همان ستاره ی نامرئی ، ازروی شانه های شب افتاده
یا سینه ات روایت یک صحراست ، تنها منم که
توبه ، درکار من گرگ چه معنا دارد
دم دمای عیده و دلم دوباره
به هوای تو منو دیونه کرده
با یه شعر تازه اومدم بدونی
دل تنگ من تو
سرکتابی باز کن شاید که از دستور غیب/باب رحمت باز شد تا نعمتت پاینده باد
دل ربايان ز آموخته اند يغمايى
آیا شنیده اید که:گربه را باید دم حجله کشت؟
بخوانید و بدانید.ممنونم
مجموع ۱۲۴۲۸۶ پست فعال در ۱۵۵۴ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک