دوشنبه ۱۴ خرداد
|
|
ترسم که نیایی و به در خیره بمانم
|
|
|
|
|
اگر در تاب بازی ها
دو دل هستی که برگردی
|
|
|
|
|
کی میتونه حال منو
این روزا خوب کنه
کی میتونه دل منو
با نگاش آب کنه
کی میتونه نگاه منو
خیره به خ
|
|
|
|
|
سنگ ِ زیرین ِ آسیاب شدم
تا تو را دیدمت ..خراب شدم
شاعر : مسعود بافقی زاده
|
|
|
|
|
اندازهی یک شهر دلم پیش تو گیر است
|
|
|
|
|
خلق گریان شده از شرح پریشانی من
از منِ غم زده و حسرتِ طولانی من
|
|
|
|
|
سالهاست چشم دوختهام،،،
به راه آمدنت.
♡
به انتظارم پایان بده!
|
|
|
|
|
کفِ ماهیتابهها،
جای ماهیهایِ ترسوست!
ما که شیرماهیایم،،
در عمق اقیانوسها،،،
--جای
|
|
|
|
|
سه چارانه+ دکلمهی غزلِ الیاسِ من
|
|
|
|
|
می زند بانگِ اذانِ صبح و بیدارم هنوز
آسمان روشن شد و درگیرِ افکارم هنوز
|
|
|
|
|
دراین زمانه ی پرازدحام از تردید
|
|
|
|
|
آخر وفایت بی دوام ای بی وفا شرمی بکن!
|
|
|
|
|
اگر عشق تو را باور نمی کردم چه می کردم
آه و ناله از جفای تو نمى كردم چه مى کردم
|
|
|
|
|
کمتر کسی شنیده که امروزِ روزگار
تنها تو مانده باشی و عکسی به یادگار
|
|
|
|
|
سوی آسمان رؤیا میروم
تا نفَسی چاق کنم
|
|
|
|
|
اي پسر ، پيروي از مردمِ بدكار مَـكُن
با دغلكاري خود ، خلق گرفتار مكن
|
|
|
|
|
تنها "یک بار"
با نم نمه ای از اشتیاق ناخواسته اش !
"بوسیدمش"
....
و تا امروز ،که غرقه در تمام
|
|
|
|
|
چه شرم است این سیه چشمان عاشق را
|
|
|
|
|
ای جگر گوشه که در، کنج دلم جا داری/این جفا از چه چرا این دل ما آزاری؟
دگران هر که بیایند و روند نیس
|
|
|
|
|
چه فراموشی لذت بخشی
خواب هپروت آدم
کاج سر مست کنار جاده
خواب تیزی تبرخواهد دید!؟
من به یک چشمه ی
|
|
|
|
|
با خیالِ تو هم آغوش نسیم
همه ی خاطره ها می رقصند
حال خوبی دارد
قاصدک.......
|
|
|
|
|
دل کرده به پا غوغا در سینه به بی تابی
باید ز سر پیمان خیزیم به پیمانه
|
|
|
|
|
گریه میکنم
اما........
کسی صدایم را نمیشنود
|
|
|
|
|
بر مزار آرزوها دل ز دیده خون گریست
همچنان ابر بهار آشفته و محزون گریست
|
|
|
|
|
از این استیل و فرم هفت نشانت :
کـمـر بـاریـک غـرب کـشــوری تـو !
|
|
|
|
|
« نِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی » بعدش
زبانم لال از من نیست «فَلَیْسَ مِنِّی » ش
|
|
|
|
|
میانکاله 1
خانه ایمن
(غمنامه پرندگان مهاجر به تالاب میانکاله)
*****************************
|
|
|
|
|
بس که زیبا شدهای محو تماشای توام
|
|
|
|
|
گل که باشی باغبانها دست چینت می کنند
|
|
|
|
|
آن دو چشم منتظر آخر به راهت کور شد،دیگر نیا...
|
|
|
|
|
قهر باشیم بگو حوصلهها را چه کنم؟
|
|
|
|
|
در میان روز های گرم تابستان
|
|
|
|
|
من از غروب " خورشید روی دست ها" بر می گردم
دهی دارم در چشمم
که جویباری آرام و روان دارد سمت ر
|
|
|
|
|
این روزها که تو را ندارم
به جای داشتنت بغض فراوان دارم
|
|
|
|
|
گرچه از تاب نگاه پر شرارش سوختم
در کلاس رهبر اندیشه درس آموختم
|
|
|
|
|
ای
تو
که از دل ما گسسته ای.........................
|
|
|
|
|
•رسیده ام به همان بیست، چرا نیست شدم؟ :)•
|
|
|
|
|
"دست رحمت"
خدایا بنازم به بزل و عطایت/کزین وصف خوشتر نباشد به غایت
به نامت که دائم بخوانم به طاع
|
|
|
|
|
حتی نفــس کشیـدن ما هم ســیاسی است ...
|
|
|
|
|
نشان بده مرا به من نشانه تا نشانه ها!
|
|
|
|
|
چشمان ناز تو را به رنگ آسمان ساده می بینم
خدا هر آنچه زيبايی ست برایت داده می بینم
|
|
|
|
|
اولین نگاه تو بود کنار نگاه من
چه خوش بودبرایم که کنار آمدی با من
تارسیدی به ساحل زندگی من
چه آسا
|
|
|
|
|
بیش از این پیش مرو در ره حرمان و هلاک
غایت آن به عبث باخت نقد جان است
|
|
|
|
|
دنیایی
این چنین بیرحم
ودر حجمی ناقص
وزمان را میکشد
|
|
|
|
|
از تو و از آن دو ابروی کمان باید گریخت
قاتلی و زان نگاه مهربان باید گریخت
|
|
|
|
|
دل سپردم به ضریحت
ضامنم شو، ای رفیق!
تکیه گاه امن ، من
آیا پناهم میدهی؟
بی پناهم ، خسته ام
|
|
|
|
|
همیشه یادِ ورطه که میافتادم
مضطربم
به ورطه که میافتم
آرامم
|
|
|
|
|
کووید 19
---------------------
شرحی از یک پاندمی گویم کنون
کس ندیده مثل آن طی قرون
جمله کشورها
|
|
|
|
|
ورود سنتور عریان باباطاهر را
به خانقاه ممنوع کنید
|
|
|
|
|
تو یک آئینه در تصویر بودی
برای عقل چون تدبیر بودی
تویی آن پیچک سبزی که در باغ
به پای عشق خود زنجی
|
|
|
|
|
گرفتارم در این دنیا بر این بند/دلا برکن دل و بار سفر بند
کلامی را که آویزد به دل، خود/نوایی را که
|
|
|
|
|
خـدايا هر چه در كـردار من بـود
هـمين گفتـار من آثـار من بـود
هـر آ
|
|
|
|
|
شکوه ای دارم ز دنیا ، عارفا
|
|
|
|
|
باهرکه شرح حال گفتم زد نیش سخت زبان
درک آمد درد سینه را برم به نزد درویشان
بر فکرشان خودراشمرده ان
|
|
|
|
|
من از نت های این ساعت
و تیک و تاک سرگردان و تکراری
که گوشِ انتظارِ خاطرم را سخت آزرده است من از
|
|
|
|
|
من لابلای
لهجه ای غریب
لُکنت را حجی میکنم...
|
|
|
|
|
به تخته سنگی تکیه کردم
به روبرو مینگرم
اما..........
هیچ نمیابم
وای به حال روزی که تکیه گاهم سن
|
|
|
|
|
نا امیدانه به امید امیدی که ندیدم
|
|
|
مجموع ۱۲۴۵۰۷ پست فعال در ۱۵۵۷ صفحه |