اميرالمومنين حضرت علي (رض)
شمس المشایخ ، سیدالمسلمین ، امامالمتّقین، حیدرکرار ، سیدعرب ، اسدالله ،شیرخدا ، نورخدا ، مرتضی ، شاه نجف ،ابوالسبطین،امیرالمومنین، یعسوب المومنین،قائد الغرالمحجلین ،سیف الله المسلول، امیرالبرره وقا تل الفجره، ابوالحسن ، ابوتراب حضرت امیرالمومنین علي کرم الله وجهُ ، صاحب سّر رسوالله است و همه طريقه هاي صوفيه و عرفاي جهان اسلام توسط وي به حضرت رسول الله (ص) ميرسد و شجره طریقه چشتیه هم به حضرت علی شیر یزدان میرسد. حضرت علي در روزسیزدهم ماه رجب سال سیام عام الفیل، 21 سال قبل از هجرت در سال حدود 600 م در خانهکعبهچشم به جهان گشود. و میگویند کسی پیش از آن حضرت و پس از ایشان در خانه کعبه متولد نشده است.آنحضرت شش تن خليفهء كامل ومكمل داشتند.
(1) جگر گوشه فاطمه الزهرا حضرت امام حسن مجتبي(رض) .
(2) سالارشهيدان ، گل خوشبوی رسولالله حضرت امام حسين(رض) .
(3) امام حسن بصري رح .
(4) كميل بن زياد رح .
(5) اويس قرني رح .
(6) شريح بن هاني بن زياد الحارثي رح .
حضرت علي به جز کنیه ابو الحسن به ابو تراب نیز معروف بود و این کنیه راحضرت رسول(ص) به او داده بود و آن هنگامی بود که او را بر روی خاکخوابیدهدیده بود و او را بیدار کرده و گرد و خاک از پشت او برافشانده و فرموده بود تو ابو تراب هستی آنحضرت این کنیه را چون ازجانب رسول اکرم (ص) به او داده شده بود بسیاردوستمیداشت و آن را بر کنیهها والقابدیگرترجیحمیداد اما بنیامیه و دشمنان حضرت در این کنیه نوعیتحقیرو توهین میدیدند و به کسان خود دستورداده بودند که آن راهمچون دشنام و ناسزایی درباره او بکار برندزیاد بن ابی هو پسرشعبید اللّه بن زیادو حجاج بن یوسف ثقفیاین کنیه را درباره او بسیار بکار میبردند.از جمله نعمت های الهی درحق علی ابن ابیطالب (رض) یکی آن بود که وقتیقریشدر قحطی بزرگی افتادند وابو طالب رافرزند و عیال زیاد و توانایی مالی کم بود،حضرت رسول (ص) به عموی خودعباس که مردیتوانگربود گفت : برویم واز بار زندگی ابو طالب بکاهیم وهر کدام یکی از پسران او را برگیریم و پیش خود نگاهداریم عباس این پیشنهاد را پذیرفت و هر دو پیش ابو طالب رفتند و گفتند : ما میخواهیم هر کدام یکی از پسران ترا نزد خود نگاهداریم تا اینمصیبت قحطی از میان مابرداشته شود. ابو طالب که از میان فرزندان خود عقیل را از همه بیشتردوست داشت گفت : اگر عقیل را نزد من بگذارید هر یک از پسران دیگر مرا که میخواهید میتوانید ببرید. پس عباسجعفر را همراه خود به خانه برد و حضرت رسول (ص) حضرت علی (رض) را.
سپاس خدای راست که ستایش را به نعمت ها پیوسته می دارد و نعمتها را به سپاس وابسته
می ستا ییم او را بر بخششها ی او چنانکه می ستاییم او را هنگام بلای او و از اویاری میخواهیم در هدایت خویش و نزدیکی قلوب امت اسلامی به یکدیگرآن هم درسال اتحاد ملی و انسجام اسلامی میسر گرداند. گواهی می دهیم خدایی نیست جز خدای یکتا که نه شریکی دارد ونه همتایی واینکه محمد (ص)ب نده ی او و فرستاده ی اوست که درود و سلام خدا وملائک و مومنین بر او و خاندان و یاران او بادانسان برای زندگی کردن نیاز به الگوی عملی دارد بدین جهت خداوند با ارسال رسل و انتخاب انسانهای برگزیده برای پیامبری به این نیاز حیات انسان پاسخ گفته است و پیامبران الهی (ع)نیز با تربیت یک نسل برای بعد از خویش الگو فراهم نمودند که در مکتب اسلام بدست یگانه الگوی انسانیت پیامبر خاتم محمد مصطفی(ص) انسانهای فرهخته ی بیشماری تربیت شدند که آن حضرت فرمود یارانم چون ستارگان می مانند که به هر کدام اقتدا ورزید هدایت خواهید شد لکن در میان ستارگان تربیت شده ی مکتب رسول اکرم (ص)بعضی همچون امیر المومنین علی بن ابیطالب (رض) ازدرخشندگی ویژه ای بر خوردار می باشندچون علی(رض) یگانه شاگرد مکتب اسلام بود که ازآغاز نوجوانی درخانه ی وحی بالندگی یافت و پا بپای ییامبررحمت در همه ی مراحل دشوار ایام بعثت وکینه توزیهای قریش لحظه ای رسول خدا (ص) را تنها نگذاشت او نه تنها در لیله المبیت (شب هجرت) سودای جان بر سر عقیده نمود و به عوض پیامبر (ص)بر بسترش خوابید بلکه در تمام مدت سه سال محاصره ی رسول و یارانش در شعب ابوطالب از بیم آنکه مبادا دشمن عنود به قصدجان پیامبر (ص) شبیخون زند بدستورپدربارها در نیمه ی شب جای خواب خودراباپیامبر(ص)عوض کرد تا اگرخصم کینه توز ازکمین درآید،
رسول خدا (ص)محفوظ بماند.و این چنین با فداکاریها واز خود گذشتگی ها توانست به مقام برادری پیامبر اکرم (ص) درپیمان مواخاه دست یابد وبافاطمه دختر پیامبرخدا (ص) ازدواج نماید فهم وتصورشخصیت امیرالمومنین علی بن ابیطالب (رض) از مشکل ترین و دشوارترین شخصیتها است .
دراعتقاد اهل سنت ،داماد، پسرعمووبرادر پیامبر خداست
وخلیفه راشد چهارم بعد از رسول خدا (ص)می دانند ودرباب تقوی ووارستگی، زهد وفروتنی، جود و بخشش، شجاعت ودلاوری، عبادت واخلاص، بردباری وگذشت ،قضاوت وعدالت ،آزادی خواهی ودانائی وعلم او کتابها نگاشته اند ودوستی ولایت او را لازمه ی ایمان هر مسلمانی دانسته اند وگفته اند:
سنی ام ولکن حب آل مصطفی دین وآئین من وآباء واجدادمن است
شیعه وسنی ندانم دوستم با هرکه او دوست باشددشمنم آنراکه با او دشمن است
آنان در جهت احیای شخصیت علی (رض)واثرگرانبهایش نهج البلاغه که توسط شریف
رضی علیه الرحمه گرد آوری شد،تلاش وافری داشتند وپیش ازجمع آوری نهج البلاغه نیز درحفظ خطب امیر المومنین علی (رض) ومناقب ایشان کوشیدند وپس از جمع آوری نهج البلاغه نیز، با شرح نوشتن بر نهج البلاغه و با نوشتن تاریخ زندگانی علی (رض) ارادت خویش را به حضرت علی ثابت نموده اند.*امام شافعی(150-240)
ابو عبدالله محمد بن ادریس شافعی (رض) هاشمی نسب پیشوای مذهب شافعی همچون سایرائمه اهل سنت ازارادتمندان اهل بیت پیامبر (ص)بویژه علی (رض)بوده است ودر این زمینه از هیچ کوششی دریغ نکرده است و حتی از اینکه او را به خاطر این ارادتمندی رافضی بدانند ابا نکرده وگوید:
یاراکباقف بالمخصب من منی وا هتف بقاعد خیفها والنا هض
سحرا اذافاض الحجیج الی منی فیضا کملتطم الفرات الفائض
ان کان رفضا حب آل محمد فلیشهدالثقلان انی رافضی
ابن عبدالبرمی نویسد که عده ای به امام شافعی (رض)گفتند:در شمارگه های اندیشه تشیع وجود دارد امام شافعی می فرماید:چگونه می گویند:حب آل محمد را آشکار می نمائی اماممی فرمایند: ای جماعت مگر پیامبر اکرم(ص) نفرمود:لا یو من احدکم حتی اکون احب الیه من والده و ولده والناس اجمعین وقال ان اولیا ئی من عترتی المتقون پس زمانیکه دوستداری خویشاوند پرهیزگار انسان لازم است آیامحبت خویشاوندان پرهیز گار پیامبر(ص)نمی تواندواجب باشدامام شافعی به علی (رض)تعلق خاصی داشت ومی گفت :علی(رض)پسرعمو وپسر خاله من است چون مادر سائب جد شافعی شفا دختر ارقم بن هاشم فرزند عبدمناف بود و مادرجدش خلده دختر اسد بن هاشم خواهر فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی (رض) بود ضمن اینکه مادر خود امام شافعی نیز فاطمه دختر عبدالله بن حسن فرزند حسین بن علی (رض)است توجه وارادت امام شافعی (رض)فقط جنبه خویشاوندی نداشت بلکه جنبه دینی نیز داشت لذا درپاسخ فردی که به امام شافعی می گوید:در این مساله با علی بن ابی طالب(رض) مخالفت نموده اید ،می فرماید:این مسئله را از علی (رض)با سند ودلیل ارائه کن تا پیشانی را بر خاک گذارم واظهارخطا کنم واز رایم برگردم وبه رای علی (رض)تمسک جویم امام شافعی معتقد بود که محبت خاندان رسالت (ص)حکم واجبی است که خداوند درقران دستور داده وبرای نشان بزرگی وفضیلت ایشان همین کافی است که اگرکسی بر آنهادر نماز سلام وصلوات نفرستد نمازش اداء نخواهد شد
یاآل بیت رسول الله حبکم فــرض من الله فی القران انزله
یکفیکم من عظیم الفخرانکم من لم یصل علیکم لا صلاه له
یعنی ای آل محمدمحبت شما واجبی است که خدا آن را در قرآن نازل کرده وهمین یک دلیل بر عظمت قدر شما کافی است که هرکس نمازبخواندوبرشما درود نفرستدنمازش نماز نیست وبا توسل به آنهاوامیداینکه شفیع او در قیامت واقع شوندگوید:
آل الــنبی ذریــعتی وهــم الیه وسیــــلتی
ارجوبهم اعطی غذا بیدی الیمین صحیفتی
امام شافعی (رض)ضمن رد نسب رافضی را از خویش ارادت ویژه خود را به علی(رض) آشکار ساخته ومی گوید:اگر محبت علی(رض)نشان رافضی گری باشد درآن حالت من رافضی ترین فرد از بندگان خدا خواهم بود.
قالوا:ترفضت قلت کلا ماالرفض دینی ولا اعتقادی
لکن تولیت غیرشک خیرامام وخیرهادی
ان کان حب الولی رفضا فاننی ارفض العباد
ودر ارادت وعلاقه امام شافعی به اهل بیت پیامبر(ص)همین بس که او متهم به تشیع وحمایت ازعلویون شد ومجبوربه ترک یمن گردیدوجهت محاکمه به بغدادآورده شد ودر معرض خطر مرگ قرار گرفت اومعتقدبودکه ارادت به خاندان علی(رض) را بایدعلنی وآشکار ساخت واین پندارباطل را ازاذهان دور کردکه رفض را دردوستی فرزندان فاطمه وعلی (رض)می داندو یاناصبی گری رادر دوستی حضرت ابوبکر صديق و حضرت عمر(رض) باعتقاد او دوجریان رافضی گری وناصبی گری که دوستی ودشمنی افراطی را در حق علی (رض) دنبال می کردندنادرست است امام شافعی با وجود اینکه از هر گونه اندیشه افراطی رافضی گری وخارجی گری وناصبی گری بدور بود و پیشوایی اندیشه معتدل ومیانه ی اهل سنت را برعهده داشت ومی گفت:اگرعلی (رض)رابرتری دهیم در نزد بی خردان رافضی هستیم و اگر ابوبکر (رض) رابرترشماریم ما را ناصبی میخوانند با توجه به این برخوردها ، من هم رافضی هستم و هم ناصبی و این مسلک من است تا روزی که خاک بالینم گردد .
بدین ترتیب امام شافعی ثابت می کند که درعین عشق و ارادت به علی و خاندان او می توان به حضرت ابوبکر و حضرت عمر نیز عشق ورزید او معتقد بود که خلافت و امامت یک امر دینی است و به ناچار باید اقامه شود و مردم لزوما باید امامی داشته باشند اواعتقاد داشت که امامت ورهبری منحصر به قریش است در این مورد از عمربن عبدالعزیز و ابن شهاب زهری بااستناد به سندی که به پیامبر (ص) میرسد روایت می کند که حضرت فرمودند هر کس به قریش اهانت کند به خدا اهانت کرده است و نیز از پیامبر (ص) روایت می کنند که حضرت خطاب به قریش فرموده اند شما ای قریش تا زمانی که در طریق حق هستید، به امر خلافت بر دیگران برتری دارید مگر اینکه از حق عدول کنید . . . و ازاین نص شرط عدالت استنباط می شود که ظالم نمی تواند امام و رهبر جامعه اسلامی باشد .
او معتقد بود که درخلافت و رهبری شرط نیست که بیعت مقدم بر تسلط باشد لذا اگر کسی بدون بیعت بر جامعه تسلط یابد در صورتی که قریشی باشد و به عدالت رفتار کند و بتواند جامعه را اداره نماید و مردم از او حمایت کنند، امام محسوب می شود . به طور کلی از نظر امام شافعی در تصدی خلافت،قریشی بودن، میزان حمایت مردم از قبل یا بعد از بدست گرفتن حکومت عدالت لازم است . امام شافعی معتقد است که سزاوارترین مردم برای خلافت ابوبکر صدیق ، آنگاه فاروق اعظم عمربن خطاب ، سپس عثمان ذی النورین و پس از ان امام هدایت علی بن ابی طالب (رض) است.ونیزاز وی روایت شده است که خلفای راشدین پنج نفرهستند که علاوه بر چهار نفر از صحابه پیامبر(ص)، عمربن عبدالعزیز را نیز به جمع آنها اضافه کرده است امام شافعی با وجود اینکه در منزلت خلفای راشدین مانند عقیده عمومی اهل سنت به ترتیب خلافت نگاه میکند.
شافعی درباره علی (رض) می گوید علی (رض) دارای چهارخصلت بوده است که اگر یکی از آنها در شخصی پیدا شود مستحق تکریم و احترام است و آنها زهد ، علم، شجاعت و شرافت می باشد و همچنین گفته است پیامبر (ص) علم قرآن رابه علی (رض) اختصاص داد زیرا پیامبر او را فرا خواند و به وی دستور داد تا در بین مردم قضاوت کند، و فتواهای او را پیغمبر امضاء می کرد . امام شافعی در اختلاف بین علی کرم الله وجهه و معاویه ، علی رابر حق و معاویه را باغی میدانست و نیز خوارج را باغی می شمرد. به همین دلیل احکام مربوط به ستمکارن و باغیان را از برخورد علی (رض) با خوارج استنباط کرده است در این ارتباط است که امام احمدبن حنبل گفته شده که یحیی بن معین ، شافعی رابه شیعه منتسب کرده و امام احمد بن حنبل به یحیی بن معین گفته است چگونه به تشیع شافعی پی بردی؟ یحیی گوید : به نوشته او در باره جنگ با ستمکاران نگاه کرده ام و دیدم از اول تا آخرش به سخنان و رفتار حضرت علی با خوارج احتجاج کرده است. امام احمد می گوید از تو در شگفتم ؟ پس در این مسئله شافعی به غیر از حضرت علی به چه کسی احتجاج می کرد؟ درحالی که اولین کسی که دچارجنگ با باغیان شد حضرت علی بن ابی طالب بوده است.
حضور حضرتعلی (رض) در غزوات:
بنا به روایات، حضرت علی (رض) در همهغزواتبجزغزوه تبوک حضور داشته است وعَلَم حضرت رسول (ص) همواره به دست حضرت علی (رض) بوده است.در غزوه تبوک خود حضرت رسول (صحضرت علی (رض) را بجای خویش درمدینهگذاشت و این امر موجب بروز این شایع شد که حضرت رسول (ص) از مصاحبت حضرت علی (رض)خوشدل نیست.حضرت علی (رض) این شایعه را با آنحضرت در میان نهاد و آنحضرت سخن بسیار معروف خود را«أ ما ترضی أن تکون منی بمنزله هارون من موسی إلا أنه لا نبیبعدی» (آیا نمیخواهی که پایگاه تو نزد من مانند پایگاههاروندر برابر موسیباشد، جز آنکه پیامبری پس از من نخواهد بود) ادا فرمود اگر در احوال موسی (ع) و هارون (ع)مطالعه شود معلوم خواهد شد که هارون (ع) برادر و نزدیکترین شخص به موسی (ع) بوده است، پس با این مقایسه که حضرت رسول (ص) فرمودند،شکینمیماند که او حضرت علی (رض) را نزدیکترین شخص به خود و حتیمقاما و را با خود برابردانسته و فقط نبوت را که اختصاص به خودش داشته استاستثنافرموده است شجاعت و رشادت آنحضرت در همه غزوات معروف است و کتب سیره وحدیث اهل سنت مشحوناز شرح دلاوریهای آنحضرت است.اگر به فهرست کشته شدگانمشرکاندرجنگ بدرمراجعه شود،معلوم میگردد که در اینجنگهشت تن از هفتاد تن مشرک مقتول بطور مسلم بدست حضرت علی (رض) کشته شده اند و این عده بجز کسانی هستند که درقتل شاناختلافاست که آیا بدست حضرت علی (رض) کشته شدهاند یا کسان دیگر و بجز کسانی هستند که حضرت علی (رض) درقتل ایشان، با دیگران مشارکت داشتهاند .
شاه نجف
زفراق شــاه نــجف ز ديــده خــون مي باريم
بهر ديدن مزارش چو ســيل مـــستانه روانيم
اشك حسرت چوموج روان است بهر ديدنش
تا ما را ســويش بـــخواند ديــده را دريا كـنيم
بجز عشق اش دگــر عـشق نه پـرورانيم بدل
مامركب الفت جز عشق اش دگر كوي نرانيم
ما مــريدان را پــير باشد هم سلطان و رهنما
گفتارش بشوق شنيده به بهاي جان مي خريم
ز نواي دلنشين اش كه سنگ را گــهر مــيسازد
زهــره را به ثـــريا به شــــور و وجـد مــي آوريم
ز نـــام نازنــين اش كـه دلـرا جــلا مـي بــخشد
دلها را بـــرقص آورده چــو غنچه مي خــندانيم
ز سايه روي جذابش كه شـــبنم جلا مي يـابد
چو نسيم بهار عـــطر آگين و مشگين مشويم
به مــزارش خــندان رويم رقـــصيده و غلــطيده
ره قدوم مبارك بر چشم كـــشيم و بــــبوسيم
ما عاشقان و تشنه لبان همچو ظريف چشتي
ز پــيمانه جــام الفت اش در جوش و خـروشيم
و حضرت هندالنبي خواجه معين الدين چشتي ميفرمايد:
اي بعد نبي بر سر تو تاج نبي
وي داده شهان ز تيغ تو باج نبي
آني تو كه معراج تو بالاترشد
يك قامت احمدي ز معراج نبي
شاه نعمت الله ولی از شاعران قرن هشتم و نهم هجری است که در وصف علی شعر سراییده است
خـانه ی دل زغــیر خـــالی کن
تـــرک ایـــن خــــلوت خـــیالی کن
از عـلی ولـی و ولایـت جــوی
هــــم ولایـــت فــــدای والـــی کـن
بـــــنده خــــادم عـلـی مـی بـاش
مـــنصب خـــویش نـــیک عالی کن
خــــاک آن را و آســــتان درش
ایــن یـــکی بالــش و آن نــهالی کــن
ــاش مــولای حـضرت مـولی
فــــــخر بـــر جــمله مـــــولی کـــن
در ولایــت ولـی والـی اوسـت
بــر هــمه کــاینات سلطان است
بـــــی ولای عـــلی ولــی نـــشوی
گر تــرا صــد هزار برهان است
دوســتی رســول و آل رسـول
نــزد مــومن کـــمال ایـمان است
گرفته شده از كتاب تاريخ مشايخ چشت ، اثرسيداحمدظريف چشتي ، چاپ ايران ، پخش در ايران و افغانستان ، بهار 1392 ش