سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        گنج روان

        شعری از

        علی اصغر یزدانی (شیدا)

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۷ تير ۱۳۹۹ ۲۱:۵۸ شماره ثبت ۸۷۴۶۶
          بازدید : ۲۷۷   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی اصغر یزدانی (شیدا)
        آخرین اشعار ناب علی اصغر یزدانی (شیدا)

        گنج روان
        دوش در رؤیا چه نیکو ارمغانی یافتم
        جرعه ای نوشیدم و درخود توانی یافتم

        مشرق ساغر مگو، صبح نخستین بود و من
        خلقتی نو از گِلِ نوشین روانی یافتم

        آتش می خون بجوش آورد و عقلم را بسوخت
        مست و لایعقل شدم خود پهلوانی یافتم

        جرعه ای دیگر چو نوشیدم خرد بیگانه گشت
        خویش را در کسوت پیر مغانی یافتم


        فارغ از بیم ملامت، بی نیاز از حبّ و بغض
        از متاع کفر و دین خالی جهانی یافتم

        منظری خوش بود و ماهی تکیه بر مسند زده،
        شمع و شهد و شاهد شیرین زبانی یافتم

        خنده ای جانانه زد جانان و گفتا عاشقی
        گفتم آری لیک در اینجا نشانی یافتم

        گفت مستی و خرابی، خانمانت نیست نیست
        گفتمش این عشق از بی خانمانی یافتم

        گفت اینجا ره که دادت رو، چه میخواهی بگو
        گفتم اینجا من نشان از دلستانی یافتم

        لب ترُش بنمود و اخم آلوده گفتا با عتاب
        ترسمت ناجسته گویی، مهربانی یافتم

        لابـهٔ بسیار کردم، مستی ام از سر پرید
        نوشخندی زد که چون دُرّ گرانی یافتم

        سر بگوشم بُرد و گفتا اندرین ره نکته ایست
        گفتم آری لیک اینجا نکته دانی یافتم

        گفت رو، پس خانهٔ دل از تعلق کن تهی
        چون تهی کردم عجب، روشن مکانی یافتم

        گفت هم شاخ هوس باید بُری هم آرزو
        چون بُریدم زانچه می جستم نشانی یافتم

        گفت باید بگذری از آنچه خواهش گفتنش
        چون گذشتم زین همه گنج روانی یافتم



        گنج روانی= انسان کامل و به تمام معنا 
        ۶
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد حسین اخباری
        چهارشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۹ ۱۱:۱۲
        زیبلاست
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۹ ۱۸:۱۵
        بسیار زیبا و عارفانه بود
        آموزنده خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        چهارشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۹ ۰۹:۳۵
        درودتان
        زیبا و تامل برانگیز
        🌹🌹🌹
        اصغر ناظمی
        چهارشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۹ ۱۲:۴۶
        درودها
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۹ ۱۸:۴۳
        سلام زیبا بود آفرین به نو و احساست خندانک
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        چهارشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۹ ۱۹:۰۷
        درود
        زیبا سرودید
        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)
        پنجشنبه ۱۹ تير ۱۳۹۹ ۱۱:۳۲
        درود بر شما بزرگوار
        زیبا و دلنشین سرودید
        لذت بردم دست مریزاد
        برقرار باشید
        🌷🌷🌷
        زینب بویری (خزان)
        پنجشنبه ۱۹ تير ۱۳۹۹ ۱۲:۴۱
        درود بر شما خندانک
        بسیار زیباست خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        شاهزاده خانوم

        ب سلام به همه نابیون محترم ااا خوشم نمیاد قسم بخورم برای این موضوع کاملا بی ارزش اما چنان با روح و روان آدم بازی می کنید مجبورم این کارو بکنم به والله قسم توی ناب هیچ پروفایل فیکی ندارم ااا برای چی وقتی می تونم خودم فعالیت کنم حرفامو بزنم فیک داشته باشم ااا نه ثنا خانوم منم نه آتنا خانوم نه هیچ احد و الناس دیگههه ااا توی ناب و وبلاگم تنها یه اسم دارم اونم شاهزاده خانوم از سال هشتاد و هفت تا حالااااااا ااا شاد باشید
        مدینه ولی زاده جوشقان

        یک چند پی دانش و دفتر گشتیم کردیم حساب اا یک چند پی زینت و زیور گشتیم در عهد شباب اا چون واقف از این جهان ابتر گشتیم نقشی است بر آب اا ترک همه کردیم و قلندر گشتیم ما را دریاب
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        ترنّمِ صَفای جان صداقت است و راستی ااا شُکوهِ اعتبارِ حق صلابتِ بَهاستی اا سلام بداهه ی
        ساسان نجفی

        ما آرزوی عشرت فانی نمی کنیم اا ما را سریر دولت باقی مسخر است
        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        زده ام قفل بزرگی به دروازه دل که دگر بار به روی احدی وانکنم آنچنان دل بشکسته که اااا هم حتی پشت دروازه دل در بزند وانکنم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0