يکشنبه ۱۸ خرداد
|
دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )
آخرین اشعار ناب افسانه احمدی ( پونه )
|
شاعر شدم اما نه برای دل زارم
من مرثیه خوان خودم از بخت نزارم
پر حسرت و دردم چکنم حال بدم را
بی واژه چطور این غم و دردم بنگارم
شاعر نشدم تا که دلم را ببُرم سر
یا دور شوم از همه ی ایل و تبارم
تا کی بشوم مرهم درد همگان یا؛
آتش بزنم پای غزل ، باغ و بهارم
هرگز ننوشتم که مرا تاج گذارید !
یا در پی شهرت گذرم از شب تارم
زنجیر زنم دست قلم را که نبافد
بر دور گلویم رَسَن چوبهٔ دارم
باید که بپوشم به لبم جامهٔ خنده
باید که دمار از پِیِ این غصه درآرم
وقتش شده با چرخش چشمی بکنم دور
بی حوصلگی از دل و از دور و کنارم
بیرون بزنم از دل این دخمهٔ تاریک
بر باور تقدیر خودم صحه گذارم
وقتش شده برگردم از این کوچهٔ بن بست
در پای عزیزان خودم جان بسپارم
امروز برایم بشود روز مبادا
تا اشک شعف از دل و از دیده ببارم
زخمم که مداوا بشود ، دفتر شعرم
پر می شود از ساز و نواهای سه تارم
میخواهم از این پس بزنم قفل جدایی؛
دروازه ی غم را ، نشود بیش سوارم !
بر سقف دو چشمان شبم ماه نشانم
یک مخمل آبی از ستاره ها بیارم
در خاک ترک خوردهٔ این بستر سردم
فرشی خفن از"پونه" و بابونه بکارم
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار عالی