آقای اسماعیلی با کسب اجازه از شما:
آقای عزیزیان
سلام
چون شما را خوشدل یافتهام
پس یکراست میروم سرِ فرع مطلب. اصل مطب که اینروزها، همان ملالیست که شما گفتی.
به زعمم:
آنچه که به مصرع آخر (یک شاید آدم مانده در خواب خودآزاری) وصل است، مصرع قبلش است؛ (یک لحظه دنیا ایست لطفا صبر کن آه) نه تمامِ مصاریع قبلی.
به عبارت دیگر، بیت آخر، خودش به تنهایی در حکم جملهای «مستقل» هست. (یعنی هم به لحاظ ساختار زبان و هم در معنا، کاستی ندارد) و اینطور نیست که با ابیاتِ دیگر، معنیاش کامل شود. (شاعر در این بیت، در حال بیانِ مطلبی، خطاب به دنیاست.)
بیتِ آخر، هر تعدادی که فعل دارد، برای خودش دارد. و ابیاتِ دیگر هم، برای نقشداشتن در این شعر، باید به فکرِ فعلِ خودشان باشند!
آقای اسماعیلی در همین صفحه، فرمودهاند: برای درک بهترِ شعر، پس از خواندن هر بیت، بیت آخر را بخوانید.
بییاییم برای نمونه، بیت اول و پنجم را اینگونه بخوانیم:
مورد اول:
از این همه سوء تفاهم های تکراری
از خنده های ناامید و تلخ و اجباری
یک لحظه دنیا ، ایست ، لطفا صبر کن، آه
یک شاید آدم !، مانده در خواب خودآزاری
حدسِ من در مورد معنای این دو بیت این است:
از این همه سوء تفاهم های تکراری و خندههای اجباری (خستهام). ای دنیا بایست؛ زیرا یک شایدآدم مانده در...
مورد دوم:
یا حرصِ مال و غصه ی دنیای تو خالی
یا در فریب و ماست مالیِ زیانکاری
یک لحظه دنیا ، ایست ، لطفا صبر کن، آه
یک شاید آدم !، مانده در خواب خودآزاری
حدس من در مورد معنای این دو بیت:
یا حرص مال دنیا (را داریم) و یا در حال ماستمالیِ زیانکاری (هستیم). ای دنیا بایست؛ زیرا یک شایدآدم مانده در....
و همینطور که پیش رویم، به فعلهای گمشدهی دیگری نیز، میرسیم.
(به عنوان نمونه، مثلا من بیتِ اول را (برای خودم)، اینگونه بهسازی (فعلدار) میکنم: فریاد از این سوء تفاهم های تکراری/ از خنده های...
بله میتوان گفت: ای دنیا، از این و از این و از این و از این، بگذر. یا مثلا: ای دنیا به این و به این و به این و به این، بخند. اما آیا میتوان گفت: ای دنیا از این و در این و با این و تا این و بر این، بایست؟
از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان که قصدم، فقط یادگیریست و اِلا من هم، منظور شاعر را، همچون شما، گرفتهام.
سلام بر ایمان اسماعیلی عزیز،و جناب سماواتی گرامی
در واقع این پنجره را میگشایم برای پاسخ به سوال دوست گرامی جناب سماواتی. هر چند این برداشت من از شعر ایمان اسماعیلیست و اگر خود ایمان نگاه دیگری به شعرش دارد میتواند وارد بحث و گفتگو شود و دیدگاههایش را مطرح کند.
هدف، تبدیل ِ شعر ایمان به نثر است تا ادعایم برای اینکه عرض کردم در این شعر حذف فعل نداریم را تشریح کنم.
شعر را به عنوان یک جمله ی طولانی به نثر تبدیل میکنم تا ببینیم آیا افعالی که مد نظر جناب سماواتی، دوست ِ دور آشنا بوده ،حذف شده است یا خیر.
"از سو تفاهم های تکراری و خنده های نا امید در صورت یک انسان در حالات گوناگونش و با طرز فکر بیمار گونه تا قامتی زیر بار حسرت در مسیر رفت و آمدهای نمایشی یا حرص مال و غصه ی دنیای بی ارزش و فریب و لاپوشانی زیانکاری بر مبنای عشق و بر مبنای عمر رفته بر خط زیان و تاسف و هزاران نقطه ی ملامت بار دیگر و هزاران مشکل دیگر دست بردار ( ایست) ای دنیا!!
یک شاید آدم دارد رنج میکشد!"
این دلیل بنده برای ادعایم بود که در این شعر حذف فعل نداشته ایم.
منتها اگر ایمان اسماعیلی به استناد فرمایش شما گفته قاعده ی خواندن شعر من این است که بعد از هر بیت، بیت آخر را بخوانید تا متوجه شعر شوید ،من در آن باب نظری ندارم و از خود ایمان عزیز بخواهید که توضیح دهد.
ولی به گمانم اگر صحبتی این چنین هم که شما فرمودید گفته اند ،احتمالا منظورشان برای درک بهتر خط سیر ِ اثر بوده نه برای دادن کلیدی برای خوانش.منتها بیش از این اظهار نظر نمیکنم و باقی بحث را به شما دو عزیز میسپارم و دوستان دیگری که مایلند در آن شرکت کنند
🌺🙏🌺