شنبه ۲۹ ارديبهشت
|
|
عاشق بکوی عشق همیشه سفر کند
درکوی عشق ؛ عشق بسی شیدتر کند
|
|
|
|
|
تو لیلایِ شهرِ قصه های منی
که در خوابِ غزل هایِ آشفته ی هر شبم ، خود نمایی می کنی ...
|
|
|
|
|
این همه نقش می زنم، ازجهتِ رضای تو.........
|
|
|
|
|
شاعر شده ام که درد را بنویسم ......
|
|
|
|
|
تویک رویای خیسیُ
دل من ابر بارونی
توازین عشق و دوس (ت )داشتن
دیگه چیزی نمیدونی
|
|
|
|
|
طناب بخت
........./گفتي هزار مرتبه من در ركاب ميمانم
ياري به هر چه يار و به دور از ش
|
|
|
|
|
امشب می خواهم تهران را برای تمام نبودن هایت ویران کنم...
|
|
|
|
|
این قرار بود اولین شعر ارسالی من به سایت باشه متاسفانه فراموش کردم
معذرت...
با عرض سلام و خیر مق
|
|
|
|
|
صورتی دارم به سوختگی آفتاب ظهر
به سیاهی اعماق شب
زیر چشمانم گود رفته
موهایم تارتار سفید
|
|
|
|
|
آوارگی تا کی خدا
از دوستان گشتم .. .. .. جداا
از موجها آید صدا
ساحل نباشد انتها
هرموج شلاق
|
|
|
|
|
کاش میدانستیم ، که چه دنیای عجیبی داریم
نانجیبی شده یک ، عادتِ خوب....
فکرها ناباب است.....
|
|
|
|
|
ما در طلب یار به میخانه رسیدیم
م.پایمرد
|
|
|
|
|
خوش بحالت سهراب...
جنس تنهایی تو ......چه لطیف است و چه تُرد...
که به آهستگی و آرامی...
|
|
|
|
|
خسته ام چون کودکی که مادرش
دوست دارد آن یکی فرزند را
|
|
|
|
|
همیشه بوده ام من روبرویت
میان خاطرات و آ آرزویت
|
|
|
|
|
راز این گلبوته ها مشق عشق من و توست
طرح بال شاپرک نقش عشق من و توست
|
|
|
|
|
کاش میشد غزلی دلکش وموزون باشی
در کنار منِ شوریده دل اکنون ، باشی
|
|
|
|
|
چه کسی گفت که رفت
جه کسی گفت که نیست
اشگها تان از چیست ؟
|
|
|
|
|
بی توازخاطره ها،خاطره می سازم
درخاطرات هم به باتوبودن
|
|
|
|
|
حجابت را رعایت کن چو مادر
چرا چادر به سر کردی تو آخر
|
|
|
|
|
خورشید
یک قدم مانده به صبح
زخمی بر پیکر خورشید نشست
آب بر خود پیچید
نور لرزید تکان
|
|
|
|
|
بیا و تو پر کن جهان را به عدل الهی
بیا و تو پر کن جهان ر
|
|
|
|
|
ازهرطرف شک و یقین،میتازدم باصدکمین
|
|
|
|
|
تیغ هندو دختر گل آور چین تیز نیست
خنجر ابروی تو قدر تبرزین تیز نیست
در زمستان آتش عشق تو هم گر
|
|
|
|
|
ای خسروِ آواز به ایران شجریان
|
|
|
|
|
آسمان آبیست
جاده ی عشقم ساده وخاکیست
|
|
|
|
|
اما اینجا وقتی باران می بارد گویی عطر تنت به تنم می بارد
|
|
|
|
|
از کرده ی من هیچ مپرسید که او
کرد آنچه که شد کرده و نا کرده ی من
|
|
|
|
|
خدا رو چی دیدی؟شاید،،،یه شب تونستیم خوش باشیم
|
|
|
|
|
باد شلخته در درنگ ِ خیس ِ نوروز
|
|
|
|
|
با وکیلی چون تو حکمــــم میپذیرم .....
|
|
|
|
|
یا چرا از دیدنش قلبم ترک برداشته
|
|
|
|
|
و شکسته می شود
خاطر سکوت دشت لاله ها
|
|
|
|
|
می شنوی ؟1
صدای ساز نیست ...
صدای
قلب من است
|
|
|
|
|
از تو دورم ، اما چشمات پیشِ رومه
دفن کن قلبِ منو ، مردِ فراری...
|
|
|
|
|
ازهمه عزیزانم استدعادارم (هم عزیزان فارس زبان وهم ترک ز
|
|
|
|
|
گفتم ز درد خویشتن ، لب تر بکن بدانم
گفتم دو چشم بگشا ، تا درد تو بخوانم
گفتم که این سرت را ، چون س
|
|
|
|
|
سهم خوبی قدر رویا خنجرت زد دمبدم
عشق را دارای فراوان وزن چشمانم به نم
باغبانی دا
|
|
|
|
|
کودک لب تشنه ام نیامده در برم
|
|
|
|
|
به دریا می رسیدی ، خواب دیدم
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
دو چشمانم نداره خواب انگار
ز شوق دیدن تو هست بیدار
|
|
|
|
|
باب المرادی مادرم ازنوکرت دل میبری
|
|
|
|
|
همیشه/ همه خوابها/ بیتعبیر نمیمانند ...
|
|
|
|
|
سکوت میکنم و واژه واژه میبارد
قلم ،دو چشم ترم،دفترم به یاد شما
|
|
|
|
|
چقدر باید از این سفره ، قرص نان بدهم؟
به حال و روز بدم ، تا به کی زمان بدهم؟
|
|
|
|
|
صورتکم رابر می دارم
آرام زیر بالش می گذارم
باید به خواب رفت
خوابی بسی عمیق
من محو می شوم
در ه
|
|
|
|
|
لحظه ای گفتم بمان أما زمان بی رحم بود
فال حافظ،چای وقهوه،استکان بی رحم بود
با زمان درگیرم و این ا
|
|
|
|
|
نیم نگاهی به من انداز
هم ثواب است هم صواب
|
|
|
|
|
در بلوغ اندیشه
در جام خضوع
غرورم بی صدا شکست
|
|
|
|
|
چرا عمری شدم سنگ صبور ت
فدا گشتم بپای موی بورت
زر
|
|
|
|
|
با دلم شرط بسته ام
نمی آیی
بیا و بگذار بی آبرو شوم . . .
|
|
|
|
|
نا مَـردم ، اگر تَـرسم
از دار کشیدن ها
|
|
|
|
|
حالا که مثل اسفند رو آتیش
پیچیده بوی دردم توی خونه
یه کم انصافو مهمون دلت کن
شاید دوس داشتنم یا
|
|
|
|
|
آنقَدَر بت کردهام در دین و ایمانم تورا
عاقبت باید من از بیگانه بستانم تورا
|
|
|
|
|
برداشتی از {طرح} \" باغ آیینه \" شاملو
فریاد
یک شاخه یِ ز جنگل گم د
|
|
|
|
|
مست بودند
شعر هایی که درتاکستان سرودم!
...
"دو سپید کوتاه"
|
|
|
|
|
دوست دارم اخم را با خنده ٔ پنهانی ات
دوست دارم شرم را در چهره ٔ عرفانی ات
باز باران شعر را از ع
|
|
|
|
|
بی تو در اوجِ همه فاصله ها میمیرم
مثلِ یک عقربه در کهنه ترین ثانیه ها میمیرم
بی تو چون شعله شمعی ،
|
|
|
|
|
به عمق ژرفنای شبی تــــــــــــار ،!
فقط مانده نخی سیــــــــــــــــــــــــــــگار،!
|
|
|
|
|
بوستان دل به جز غم حاصلی دیگر ندارد
قلب دیوانه به جز غم قاتلی دیگر ندارد
کنج عزلت برگزیدم انتظ
|
|
|
|
|
سینه از خود شکافت کلبه،تو را به زمین و زمان نشان داد و
گفت: لبیک علي سپس روی خاک پای تمام دین افتاد
|
|
|
|
|
چهچهبلبلبهرویِشاخسار
شُــــرشُــــرِ آبِ زلالِ آبشـــــــار
|
|
|
|
|
نور خدا زبیت رسولش چو سر زند
چون قرص ماه زبطن خدیجه گذر زند
|
|
|
|
|
کنج محراب خم ابروی تو یادم بود
|
|
|
|
|
سلیمان وار بنشستم به پای شیر مرگ اما
نمی پنداشتم تقدیر بفرستد به سوی تخت موری را
|
|
|
مجموع ۱۲۴۱۶۷ پست فعال در ۱۵۵۳ صفحه |