چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
|
|
چه عصر غمگینی ، عصر سنگ و آهن ها
|
|
|
|
|
اینجا فلسطین است!
جاى که دست شوم یهودان بدسرشت
خونریز می شود
|
|
|
|
|
کاسبم من ، فکر من پول است و پول
|
|
|
|
|
اگرچه خسته و
بال و پرشکسته ام
|
|
|
|
|
مسافری بی چمدانم
لباسهایم
پر از غبار تنهایی
|
|
|
|
|
خانه ام سوخت، ز کاشانه جدا آمده ام
کعبه ای نیست، به دنبال خدا آمده ام
|
|
|
|
|
روز مرد است و "ولی مردی کجاست؟
|
|
|
|
|
باران که ببارد
کمان ابروانم
قوسی رنگین برمی دارد
|
|
|
|
|
هر چه می سازند اینجا آبکی.....
|
|
|
|
|
اینجا بی بهانه هر شب کسی
درد من از نگفتن دوستت
ازوقتی نامت را ملکه ی ذهنم کرده ام شیرین میزن
|
|
|
|
|
دُرُست ساعت دَه،شاخ کرگدن افتاد!
وَ حرفِ سادگیِ گاوِ شِی خسن افتاد!
دو بطریِ اَلِکُل،کمی شرابِ
|
|
|
|
|
از هجرت دل تنگ می شوی
تو مرغِ دلی
مرغِ مهاجر نبوده ای
اما چاره چیست
وقتی که گاه
از گریز
نا
|
|
|
|
|
دل ِ دریا هم گرفته ؛ بی تو انگار موج نداره
بال ِ پروانه شکسته ؛ بی تو دیگه اوج نداره!
|
|
|
|
|
بیچاره آدم برفی...دلم برایش می سوزد. با بد کسی طرف شده!!!
|
|
|
|
|
می دهد بوی کپک حسّ خسیست،ای بشر
می شوم حیران طبع کاسه لیست ،ای بشر
|
|
|
|
|
مسلح کن تفنگت را و
شلیک کن فرزند کوبانی
|
|
|
|
|
سحر ترانه ی سرخی است از کتاب دلم
و شب چکامـــه ی تــکراری حجــــــاب دلم...
|
|
|
|
|
لحظه ای از عشق،گشتم نادم اما تا ابد
زان پشیمانی، پشیمانم به چشمانت قسم
|
|
|
|
|
مه دی تا کو مه بکیشین ، قصه بارینه سرم
|
|
|
|
|
آن سان که شعر ناب، مرا مست می کند.
کی شاهد و شراب، مرا مست می کند ؟
یک گوشه از ترنم طلعت
|
|
|
|
|
گله از دوری آن، ماه وفادار مکن...
|
|
|
|
|
زمزم عشق عجب شور ونوائی دارد
ورطه ی عشق عجب حال وهوائی دارد
|
|
|
|
|
عشق ِ پیری ، اگه افتاد به ، دِلت
وای ، چه بَـده ......
|
|
|
|
|
وضویمان شک دار
قامتان شکسته
|
|
|
|
|
چقدر این لحظه های
بی تو
برایم تکراری شده
...
|
|
|
|
|
اگر ماه بودم به هرجا که بودم
سراغ تو را از خدا می گرفتم
|
|
|
|
|
هر لحظه در شکلی مجسم می شوی ای عشق
من هم چو نقاشی به دفتر میکشم تُرا...
|
|
|
|
|
شب را به امید تو تا فردا رساندن
|
|
|
|
|
نقش چشمان تو در خاطره ها جا مانده
|
|
|
|
|
هناک ذئاب کان فی الجلد الغنم
آنکه نمی ترسد ز دشمنان منم
|
|
|
|
|
این روزها کودکان غزه
گریه نمی کنند کار از گریه گذشته است...
|
|
|
|
|
گفت با دندان ِ کرمو دوش، لب
این چه غوغاییست؟ آنجا! آن عقب!
|
|
|
|
|
از صورت ماه تو نمک میریزد
|
|
|
|
|
اشکها آهسته می لغزند بررخسارم امشب
آتشم خاکسترم بیتابم وتبدارم امشب
درکویر انتظارت سوختم بانوی بار
|
|
|
|
|
حول احوالت شدم حالی به حالی ______ این چه حالی ، آن چه حالی !
من همینم ، قیل و قالم __________ یک غ
|
|
|
|
|
به ملامت منشين ماشه ز باروت مكش
|
|
|
|
|
امشب بنوشم من شراب، آنقدر که بیهوشم کند
گــیرم بغــل زیبا صنم، او هــــم در آغــــوشم کند
|
|
|
|
|
به من ده تو جامی ز صبر ای خدا ..
که تسکین دهد جان غم دیده
|
|
|
|
|
باز باریدن گرفته چکمه هـــــــا بر لاله هــــــا
باز رقصیدن گرفته شعله هـــا بر خانه ها
|
|
|
|
|
شاید این خوشتر بیاید شاید او دردانه شد
|
|
|
|
|
چرب بودن به دست آدم ها
بشکنی تا شکست آدم ها
لابه لای سکوت سگ بازان
خم شدن در گسست آدم ها
|
|
|
|
|
تو گريه ميكني ...
آسمان دِلَش مي گيرد !
ابر
رعد ميزند
|
|
|
|
|
سلام.اولين شعرم به اين سبك حتمانقد شمادوستان و اساتيد گرام را خواستارم.
آسمان تيره وتار
آفتاب را چ
|
|
|
|
|
آسمانم باش که من در زیبایی های تو خدا را بیشتر حس میکنم .
|
|
|
|
|
باصلیبی سرخ ولرزان
قاب بسته بازوانش رابه خون آلودقنداقم.
|
|
|
|
|
فستیوالهای تابستانی مرده اند/دانسر ها در امانند
|
|
|
|
|
چه کسی می گیرد دست تنهایی بارانت را
و به شب می گوید ......... نغمه ای تازه سرای
|
|
|
|
|
نرو از کوچه که همه پنجره ها می خوابند
|
|
|
|
|
تو اگر طالب روزی من اگر طالب شب
|
|
|
|
|
دویدم دویدم
به کوی عشق تو رسیدم
نامه تو رۥ (را) دیدم
اشک دلم بریدم
|
|
|
|
|
بـه ظلم آری نخواهم گفـت، آری
|
|
|
|
|
پیرزن و عشق سگی
هیچ وقت یه خانوم رو معطل نذارین؛ مخصوصاً خانومهای مسن رو. جلو رفتم و خودم ر
|
|
|
|
|
در تن شب تیره ی ما نور سحر بود پدر
سرو بستان دل و کان ثمر بود پدر
|
|
|
|
|
زدم فالی به حافظ گفت :
که او آرام و بی درد است ..
دلم خون
|
|
|
|
|
صبح من آغاز شد امروز با یادی از او باز من دیوانه ام دیوانه ای دیوانه خو
|
|
|
|
|
ماهـی بوســـــــــه هـای بارانی
مُـرده در تورِ مـردِ جسـمانی
|
|
|
|
|
هر جوان زبده ای با مدرک فوق لیسانس
قاب عکس شاد همسر روی میز کار داشت
|
|
|
|
|
زنی از میان کتیبه ها
قاصدک پر میداد
و دلقکی میخندید ،
|
|
|
|
|
چشامون وا نشده کــــور شدیمو نمی بینیم
غصه ها نمی زارن شادی ها رو خوب ببینیم...
|
|
|
|
|
می آیی
می مانی
نگاه می کنی
می خندی و ...
|
|
|
|
|
تا کی میخوای بازیم بدی با حرفای خوش آب و رنگ؟
خوب میدنم پیش کی ای وقتی بهم میزنی زنگ
|
|
|
|
|
باورم نمی شود خودم ولی باور کن !
از تو هم که شد دلت سنگ بدم می آید...
|
|
|
|
|
غزه بر چشمان هر... آزاده ای
اشک چشم و ناله و غم داده ای
|
|
|
|
|
غاصبان ، شیطان و شیطان پرورند
از هزاران گرگ درنده ، سرند
|
|
|
|
|
مي چكد قند و عسل از لب ِ شيرين شكرت
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۲۰ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |