محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
29 شوال 1445
Tuesday 7 May 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
دردهای من
گفتنی نیست !
حسش کن
دست بر شانه هایم بگذار...
آسمون بیا زمین ، که زمین مُرده ، همین !
چو ماه می نگرم گریان
ودریا جو شان
و زمین آتشفشان سوزان است
چه شده
عطر گلها را سزائي جز خم تقطير نيست
همباز و همنواز ناز و نیاز تو
...قلبش غوطه ور در مرگی بی سر انجام
خواب مي آيد به چشمها
خورشيد مي رود پشت كوهها
مي پيچد در هوا عطر شب بوها
ماه مي رسد به جاده ابريشم
بنگرای دنیامرامن کودک سنگم هنوز
کودکی آواره ام برخانه دلتنگم هنوز
بنگرای اهل زمین معنای ظلم اینجاب
ز بس دیوار حاشا رفته بالا
طلبکاره طرف انگاری حالا
چوی اَرگِ بَمِمْ، ویــــــــــرونِ ویرون
شویْنْ مِنَه مَکَنْ تمـــــــــومِ اِیرون
***
دیوونگی کردی و رفتی،مردونگی کن سمت من برگرد...
آدمیان کفن پوش و قلم بدست بر روی گورهای هم خط میکشیدند..
ای عشق! میان شعر ها پنهان شو...
قلمم را گم کرده ام .
میخواهم از چشم هایت بنویسم
ایــن راه دراز را رسـیـدن بـایـد
ناخورده می ازمستیِ مخمورچه داند
وز درد خـمار و تبِ کیـفــور چه داند
از بی خبــــر ازدیــر و خـــرا
خانه ی خالی مادربزرگ
مثه روزهای کودکیست!
یک قطره هم دریاست بی اندازه وقتی
شبیه یک خبر تلخ ناگهان شده ای
از سیم های خاردار تو گذر کردم
آماده ی برخورد مین های پس از, اینم
در من "خراسان"ی سرا
یكی شيطان نما دیدم دعاى خیر مى گويد
من از شيطان نمای دست بر سوى دعا بیزار
يك جهان دل باصدايت زندگاني مي كند
مرغ بيدل با تو مشق نغمه خواني مي كند
دویْریتْ سُخونِمْ کِرْدی وَه قاویتْ
بیلا بِمِرِمْ اَ
گهــــی با چنـگ و تار دل میکنـم خوش
گهــی بـــــر تــــــار زلفت میـــزنم چنـــــــــــگ
نیست
خوش نمودم دل به فردایی که نیست
ماهی می خواهم ز دریایی که نیست
گـــــــــــــم نمودم آرزوی خو
تو شدی عمر منو دار و ندار من تویی
عروسک قشنگم یه کیف نازداره
قانون آسمان را موشک ها وعقاب ها می نویسند
یادت نرود کفن برایم بفرست
مرگ از تو و گور پدرت می بارد
عشق بــــه هـــیــــچ وجـــه جنبه ی شوخی ندارد!
خوب و بد و زشت و زیبا را ببین و دل مبند
ای آنکه از دنیا بریدی غم مخور ...
غربت بود که مرا اس
دیر بجنبی بی خبر خواهد رفت
ایام جوانی از برت خواهد رفت
عمری در پی این و آن دویدیم
فردا را از دل قیرگون شب رصد می کنم ...
ردپای تو بر این برف
تنها دارایی من از این زندگی ست ..!
چگونه سوزِ دل از سر نگیرم؟
شعر با زبان امروزی گفتنش کجا سخت است؟
نِـگـر ایران...، فضــایـی تـازه دارد
فضـــــا را در نـوردیـدَ ســــت، ایـران
دلم پرواز میخواهد!
دلم آواز میخواهد!
دلم یک دشت پرگل،،،
دلم ...
آلاله ای طناز میخواهد!
دلم ...
سحر بیامد و شبْ انتظار من بگذشت
گورستان ِ پیچیده
یک سنگ و مشتی خاک!
این می شود نقطه پایان یک انسان!
شبي از دل بپرسيدم دلا سوز و غمت از چيست...؟
ندايي كرد چون اهي بگفتا دردم از ليليست...!
مرا مجنون خ
تو را آيا حديث موسى عمران همى آمد؟ همان گاهى كه نزديك تگ پاكيزه سينا خدايش سوى خود مى خواند!
ای ساحل سنگی بیا ،مثل بشرمراببوس!
شیرینی و دیدارت ، رویای شب تارم
دلُم باز هم هوای عاشقی کِرد
هوای بوسهء یواشکی کِرد
سخت نگیر اگر که عشقت رفت پی یه عشق تازه
مسخره است واژهء بن بست راه هنوز دور و درازه
مرد فضايى كوچك من
دستانم را گهواره اى مى سازم از سوسن
براى تو
ای که هرگز نامه هایم را نخواندی ........
به رقص پرواز نی ام
در ظلمت شب
ماه رقص کنان
چشمک و عشوه ای بر جان زد
هزار بار نوشتم، ولی تو نخواندی!!!
قلمم,, مَست شده,
مدتی ست,, بی غم شده....
باید از پنجره می پرسیدم
هنوز به بزرگی دریا حرف دارد
سلام من به آن تن شکسته یا دل رمیده از همه
که در دل سحر
پدر تنهاست پدر عاشق پدر غمگین دور از تو
جان لیلی در گرو موریانه هاست
همین که هستی کنارم همین که بی تو بی قرارم
همین که جز تو کسی ندارم طرز نگاهتو من دوست دارم
هرزگاهي بَرگرد
نگاهي ، نه نيم نگاهي
حوالهي تَنِ نيمه جانم كن
در خانه ی متروکه نشیمن داری
پاییزی واندوه به دامن داری
از سقف فرو چکیده باران بسیار
در سفره
یادم آمد که شبی
در پناهِ غمِ تنهاییِ عشق
غرق و لبریزِ من از جام وجودت..
خیره در چشم همه رهگذران
عجیب دلم گرفته است انگار که می دانی
هنوز این دیده ام در حسرت دیدار
یک عمر برای تو نوشتم سارا
ترسیم نمودم همه دنیا را
یک تور سفید، چادر و سفره عقد
من منتظرم بگو وک
مجموع ۱۲۳۹۱۹ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک